گروه اقتصاد کلان: راز توسعه کشورهای شرق آسیا در کجاست؟ کشورهایی مثل مثل هنگ کنگ، کره جنوبی، تایوان و سنگاپور که به عنوان ببرهای شرق آسیا شناخته میشوند طی سه دهه گذشته چطور به غولهای اقتصادی دنیا تبدیل شدهاند؟
به گزارش «تجارت آنلاین»، رشد قابلتوجه بسیاری از اقتصادها در آسیای شرقی طی ۳۰سال گذشته، حرفه اقتصاد را متحیر کرده و سیلی از کتب و مقالاتی را که تلاش میکردند این پدیده را توضیح دهند، در پی داشته است. مقالات در خصوص اینکه چرا اکثر اقتصادهای موفق نواحی چون هنگکنگ، کره جنوبی، سنگاپور و تایوان به عنوان یکی از ایالات چین، رشد کردهاند، به طور خلاصه و به نحو متشابهی از این پدیده به عنوان پدیدهای معجزه آسا یاد میکنند.
از سال ۱۹۶۰ آسیا به عنوان بزرگترین و پرجمعیتترین قاره، سریعتر از هر ناحیهای در جهان ثروتمندتر شده است. البته، این رشد با سرعت یکسانی در سراسر قاره آسیا به وقوع نپیوسته است. بخش غربی آسیا طی این دوره تقریبا با نرخ مشابه سایر نقاط جهان رشد کرده است اما در کل، نیمه شرقی (۱۰کشور شامل چین، هنگکنگ، اندونزی، ژاپن، کره، مالزی، فیلیپین، سنگاپور، تایوان به عنوان ایالتی از چین و تایلند) عملکرد بهتری داشته است اگرچه تفاوتها در موفقیت در اینجا نیز قابل مشاهده است.
بدترین عملکرد متعلق به فیلیپین بوده که در حدود ۲درصد در سال (برحسب درآمد سرانه) رشد کرد که این رقم تقریبا برابر یا متوسط رشد کشورهای غیراروپایی است. چین، اندونزی، ژاپن، مالزی و تایلند بهتر عمل کرده و به نرخ رشدی مابین ۳ تا ۵درصد دست یافتهاند. اما این موفقیت تاثیرگذار با رشد شگفتانگیز هنگکنگ، کره، سنگاپور و تایوان که به دلیل عملکرد قوی و فوقالعاده به «چهار ببر» معروف هستند، قابل مقایسه نیست. ببرها نرخ رشد سالانه تولید سرانه بیش از ۶درصدی را تجربه کردند. این نرخهای رشد که طی ۳۰ سال پایدار و باثبات بودهاند، به وضوح متحیرکننده است. در حالی که ساکنان دیگر نقاط جهان در سال ۱۹۹۰ به طور متوسط ۷۲درصد ثروتمندتر از والدین خود در سال ۱۹۶۰ بودهاند، این رقم در خصوص کرهایها کمتر از ۶۳۸درصد نبوده است.
ببرهای شرق آسیا چگونه توسعه یافتند؟
نتایج یک گزارش پژوهشی از بررسی سیاستهای سه کشور منتخب کره جنوبی، مالزی و چین در تجارت نشان میدهد که این کشورها با انتخاب صنایع خاص و با حمایت هدفمند و مشروط، در یک دوره مشخص، بسترهای توسعه صادرات را فراهم کردهاند. بررسیها حاکی از این است که راز برتری تجاری شرق آسیا، در مرحله اول اتخاذ سیاستهای اصلاح اقتصادی در مسیر رشد و توسعه و در مرحله بعد اتخاذ استراتژیهای توسعه صادرات در قالب مشوقهای مالیاتی، تسهیل تجاری، مشوقهای مالی، سیاستهای ارزی درست و حمایتهای سازمانی است. صادرات از طرق مختلفی همچون بهبود وضعیت تراز پرداختهای خارجی کشور، ایجاد درآمدهای ارزی، افزایش ظرفیتهای تولیدی و اشتغالزایی سبب رشد و توسعه اقتصادی کشورها میشود. بررسیها نشان میدهد که مجموعهای از سیاستهای اقتصادی در کنار منتخبی از سیاستهای توسعه صادرات، سبب تسهیل صادرات و رشد اقتصادی کشورهای شرق آسیا شده است. نکته قابل توجه در رابطه باسیاستهای توسعه صادرات در این سه کشور نقش حیاتی دولتها در فرآیند توسعه اقتصادی و بهبود صادرات بوده است. دولت در این کشورها با انتخاب صنایع خاص و با حمایت هدفمند و مشروط، در یک دوره مشخص، سبب شکوفایی این صنایع شده و در ادامه بسترهای توسعه صادرات را فراهم میآورد. بررسیها نشان میدهد کشورهای پیشرفته کنونی، تنها به تولید و صادرات کالاهایی که در آنها دارای مزیت نسبی هستند، اکتفا نکردند؛ بلکه خلق مزیت را هم در دستور کار خود قراردادند. کشورهای توسعهیافته، جایگاه مترقی امروز خود را مدیون دولتهای توسعهگرای خود هستند. این دولتها با آگاهی از اهمیت تولید، بهصورت خاص تولید صنعتی، به خلق صنایع جدید کمک و با انواع حمایتها از صنایع نوپا در مقابل رقبای خارجی در کنار تجهیز این صنایع به تکنولوژیهای روز دنیا، آنها را پروراندند و آماده رقابت در عرصه بینالمللی کردند و هنگامیکه این صنایع بهکفایت رشد یافتند، فضا را برای تجارت آزاد این صنایع تسهیل کردند. تلاش دولت این کشورها اکنون بهثمر رسیده است؛ بهگونهای که براساس گزارش آنکتاد، بیش از سهچهارم(۴/ ۳) صادرات کشورهای توسعهیافته را، صادرات کالاهای صنعتی تشکیل میدهد. در اقتصادهای آسیایی که عملکردهای اقتصادی درخشانی را به نام خود ثبت کردهاند، رابطه عمیقی میان سیاستهای صادرات محور و دوران رشد اقتصادی وجود داشته است. در بیشتر موارد تغییر از جایگزینی واردات سنتی به سیاستهای برونگرا و صادرات محور بر توسعه بالا و پایدار مقدم است. همه با این امر موافق هستند که اقتصادهای آسیای جنوب شرقی و بهویژه ببرهای آسیا، طی نسل گذشته به طور چشمگیری رشد کردهاند، اما به نظر میرسد کسی با چرایی این جریان موافق نیست. بحث در این خصوص که چرا آنها در گذشته اینقدر خوب رشد کردهاند، سوالات دشواری را در خصوص رشد منطقهای (regional growth) در آینده و نیز درباره اشتیاق به تکرار موفقیت آسیای جنوب شرقی، در پی داشته است. مجادلات در این بحث بر اندیشههای نظری حسابداری رشد اقتصادی متمرکز شده است. این روش حسابداری به سه عاملی که در تولید کالا و خدمات شرکت دارند، میپردازد: نیروی کار، سرمایه و تکنولوژی. نیروی کار و سرمایه که در مجموع از آنها به عنوان عوامل تولید یاد میشود، معطوف به نیروی کار و کالاهای سرمایهای (ساختمان، ماشینآلات، وسایط نقلیه) است که نیروی کار از این کالاهای سرمایهای برای ساخت برخی کالاها یا فراهم نمودن برخی خدمات استفاده میکنند. تکنولوژی معطوف به همه روشهایی است که توسط نیروی کار و سرمایه برای تولید کالا به کار گرفته میشود که بستگی به توسعه یا کسب مهارتهای عملی برای انجام سریعتر و کارآمدتر کار دارد. در مورد این موضوع که برای رشد اقتصادی باید مقداری از این عوامل وجود داشته باشد، اتفاق نظر وجود دارد. آنچه که بحث مقید به آن است، سهم عوامل تولید با توجه به تکنولوژی موجود میباشد. برخی معتقدند که استفاده فزون یافته از نیروی کار و سرمایه همه جریان رشد را توضیح میدهد. برخی دیگر بر این نظر هستند که پاسخ به چرایی رشد اقتصادی در استفاده هر چه بیشتر تکنولوژی کارآمد نهفته است.