به گزارش تجارتنیوز، واکنشهای هیجانی سهامداران در قبال نوسانات بازار همواره به عنوان یکی از ریسکهای بورس شناخته شده، دانش مالی رفتاری راهکاری برای این عارضه اجتناب ناپذیر دارد.محمد عرفان شاهمحمدی: ساعت ۸ صبح برمیخیزید، صبحانه را صرف کرده و سپس به سمت موبایل یا لپ تاپ خود میروید. ساعت از ۹ گذشته است و اکنون در بازار معاملات در حال انجام است. تابلوی بازار همچون سبزهزاری بیانتها به نظر میرسد. همه خوشحال هستند و سهمی نیست که روزی حداقل ۲ درصد رشد نداشته باشد. حس میکنید بهترین معاملهگر دنیا هستید، همه چیز را میدانید و تحت کنترل شما است. در رویاهای خود، سودهای رویایی خود را میبینید که برایتان انواع وسایل و فعالیتهای لوکس را رقم زده است. اما سرانجام تابستان ۹۹ فرامیرسد و بازار روی دیگر خود را نشان میدهد: خرس خفتهی بازار بیدار میشود و شروع به پایین کشیدن پیکان شاخص سهام میکند. حال رویای شیرینتان به اتمام خود نزدیک میشود و شاخص در حال سقوط است. اکنون سرمایهگذاران حقیقی را میتوان دید که در شمار زیاد در حال فروختن سهمهای خود بدون برنامه و خروج از بازار هستند. به راستی چرا این افراد این گونه در حال فرار هستند؟معاملهگران حقیقی در یک بازار را میتوان معمولاً افرادی دانست که به تنهایی و به دور از آموزههای به روز بازارهای مالی با هدف کسب سودهای به نسبت قابلتوجه دست به معاملهی اوراق بهادار میزنند. آنها معمولاً به راحتی تحت تاثیر جو پیرامونی خود قرار گرفته و توسط هیجانات خود در بازار مغلوب میشوند و در نتیجه هنگامی که بازار شروع به سقوط میکند، به جای داشتن برنامهای برای خروج سیستماتیک و مدیریت سرمایه برای کمینه کردن ضرر، به صورت گلهای و احساسی از بازار خارج میشوند و در نتیجه عمدهی بازندگان این بازار را تشکیل میدهند.دانش مالی رفتاریاز این رو بررسی رفتار این دسته از سرمایهگذاران مورد توجه اقتصاددانان و روانشناسان بوده است تا علل خروج پرخروش آنان و عدم اعتماد دوبارهی آنان به بازار بهتر شناخته شود. میدانیم که علت اصلی خروج سرمایهگذاران، نگرفتن سودهای کافی و یا بدتر از آن ضررهای قابلتوجه است پس با شناخت علت زیان آنها میتوان تا حد قابل قبولی خروج آنان را نیز توجیه کرد. بر این اساس پژوهشهای رفتاری علتهای زیر را ارائه کردهاند.:اثر دانینگ-کروگر: این اثر که در سال ۱۹۹۹ توسط دو پژوهشگر با همین نام کشف شد، بیانگر این است که افراد تازهوارد به یک حوزه که مهارت و دانش کمی دارند معمولاً تمایل به برآورد بیش از حد توانمندیها و مهارت خود در برخورد با عدم قطعیتهای یک مسئله دارند. به بیان این اثر، افراد حقیقی به این باور نادرست میرسند که بازار تحت کنترل آنها بوده و میتوانند همواره از آن سود بگیرند که نتیجهی آن ریسکهای خطرناک و رفتارهای ضررده در بازار است. به دنبال این رفتارها هنگامی که بازار شروع به ریزش میکند، به خاطر نداشتن دانش کافی برای مدیریت ضرر، آسیب سنگینی دیده که انگیزهی بالایی برای آنان در جهت خروج کامل از بازار سرمایه و عدم اعتماد به آن فراهم میکند.پاداش نامعلوم از نظر زمانی و مقداری: در ادبیات حوزهی روانشناسی رفتاری، پدیدهای به نام شرطیسازی کنشگر وجود دارد که در طی آن به واسطهی دوری جاندار از تنبیه و جستجو برای پاداش، یک رفتار را میتوان در او تقویت کرد. بر اساس این رویکرد اساساً چهار نوع روش برای ایجاد یک رفتار در جاندار وجود دارد:
۱٫ تقویت مثبت که به معنی دادن پاداش در صورت انجام عملی خاص است.
۲٫ تقویت منفی که به معنی حذف یک منبع آزار در صورت انجام رفتار مدنظر است.
۳٫ تنبیه منفی که به واسطهی آن در صورت انجام رفتار مدنظر، چیزی از جاندار گرفته میشود; مانند محروم کردن فرزندتان از بازی مورد علاقهاش در صورت سرپیچی از فرمان شما.
۴٫ تنبیه مثبت که در صورت انجام رفتاری خاص، به جاندار نوعی آزار داده میشود; مانند دادن شوک الکتریکی به موش در صورت انجام عملی خاص.در این میان مشاهدات نشان میدهد که پاداش یا تقویت اثر بیشتری نسبت به تنبیه در تغییر رفتار جاندار دارد. همچنین پاداش نیز ممکن است با یک دورهی تناوب و یا مقادیر مشخص و یا نامعلوم به جاندار داده شود و براین اساس، تاثیرگذارترین پاداش بر رفتار جاندار، پاداشی است که زمان دریافت و مقدار آن غیرقابلپیشبینی باشد.با توجه به موارد ذکر شده در این نظریه، در صورتی که “سرمایهگذاری در بازار” را یک رفتار کلی در نظر بگیریم، مشاهده میشود که به هنگام صعودی بودن تمام بازار، سرمایهگذار حقیقی نه بازدهی خود از خرید سهامش را به علت رفتار تصادفی و غیرقابلپیشبینی بازار تخمین میزند و نه از طرف دیگر زمان مشخصی را برای خروج خود از یک سهم و یا کل بازار تعیین میکند و در ذهن وی تنها نوعی پاداش بزرگ در آینده وجود دارد. بر این اساس، وی به دنبال این پاداش حضور خود را به صورت افراطی و بدون برنامه ادامه میدهد تا سرانجام به هنگام نزولی شدن بازار، زیانی قابل توجه میبیند و این زیان مقدمهی خروج وی از بازار است.اثر تقلید (bandwagon effect): این اثر که در مجموعهی سوگیریهای شناختی طبقهبندی میشود، بیانگر این است که مردم تمایل به انجام اعمالی دارند که تعداد قابل توجهی از افراد دیگر نیز آن را انجام دهند و بدین ترتیب به گونهای همگان سوار یک ارابه میشوند. هنگامی که سرمایهگذاران حقیقی در بورس اوراق بهادار ایران آسیب دیدند، جریانی قوی در میان عدهای آنان شکل گرفت که تمایل به خروج از بازار داشته است و در این میان، دستهای دیگر از سرمایهگذاران با این باور که همه دارند از بازار خارج میشوند، شروع به فروختن سهام خود کردهاند. از طرفی دیگر، اوج گرفتن رمزارزها در سالهای اخیر و کشیده شدن افراد عادی جامعه به این سمت و رویای گرفتن سودهای چندین درصدی خیالی، خود جریان دیگری را رقم زده است که سرمایهگذاران حقیقی را وسوسه به خروج از سهام و ورود به این بازار کرده است.با توجه به موارد ذکر شده در بالا، میتوان این گونه جمعبندی کرد که سرمایهگذار حقیقی در یک بازار سهام عموماً نه به دنبال واقعیتهای تلخ و روشهای روبهرو شدن با آنان همراه با فعالیت بلندمدت بلکه پیروی دستهای از رویاها و سخنان شیرین است که از سودی بزرگ برای وی بدون دردسر و برنامهریزی سخن میگویند و ساختار روانی انسان در چنین شرایطی، واکنشها و رویکردهای خاصی را دنبال میکند که در این جا سه عامل اعتماد به نفس کاذب، پاداش رویایی و همرنگ جمعات شدن برای خوانندهی محترم توضیح داده شده است. بر این اساس میتوان این توصیهی پررنگ را به تمامی فعالان این عرصه داد که فعالیت در این بازار در بدو ورود، نیازمند ساخت نوعی ذهنیت برای مدیریت سرمایه و مقابله با وسوسههای گوناگون برای رفتارهای پرخطر و زیانده است و دست یافتن به چنین ذهنیتی شرط لازم برای فتح کردن قلههای موفقیت در این عرصه خواهد بود. فعال واقعی در این بازار باید همواره به یاد داشته باشد که بازار بورس همچون اقیانوسی طغیانگر و متلاطم است که ملوانان خام و بیتجربه را در نهایت به کام مرگ فرومیکشاند.