ایرج توتونچیان
اقتصاددان
مسئله عدالت اقتصادی در هر نظام فکری مسئلهای جدی و اساسی است و اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست. اقتصاد و عدالت اقتصادی نزد امیرمؤمنان (ع) اگر نگوییم اولویت اول، باید اذعان داشت که جز اولین اولویتهای موردنظر ایشان در آئین زمامداری بود.امام علی (ع) حکومت را برای تحقق عدالت پذیرفته اند و آموزههای فراوانی را در این مورد ارائه نمودند. حضرت در مدت کوتاه حکومت خود قصد داشتند تا با برپایی عدالت اقتصادی همه ی مردم در یک سطح زندگی کنند و در رفاه عمومی به سر ببرند. تحقق عدالت اقتصادی نیز مانند دیگر مقولههای اساسی نیازمند بسترها و زمینههای مناسب میباشد و گاهی نیز با موانعی مواجه میشود. حضرت امیر بهدلیل اجرای عدالت شهید شدند. اگر واقعنگر باشیم مردم رویهمرفته عدالت را دوست ندارند و همواره دوست دارند در قسمتی که موردتأیید جامعه است و دیگران آنها را تأیید میکنند، قرار بگیرند؛ اما حضرت علی (ع) ایستادگی کردند و دلایل متقنی وجود دارد که ایشان حتی حاضر نشدند به برادرشان عقیل هم کمک خارج از چارچوب کنند؛ بنابراین عدالت تعریف مفصلی دارد. ایشان حتی نسبت به افرادی که در نزدیکی زندگی ایشان بودند به هیچ وجه به معنای امروزی پارتی بازی نمیکردند در عین حال که عطوفت و مهربانی داشته و اطرافیان را دوست دارند ولی حاضر نیستند برخلاف نیاتی که خداوند برای مسلمانها تعیین کرده است عمل کنند.
میتوان در ۶ اصل، اول رعایت عدالت در تمام شئون اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، دوم فقرزدایی در جامعه اسلامی، سوم سیاستهای مالی، چهارم مقابله با مفاسد اقتصادی، پنجم سیاست اقتصادی دولت اسلامی، ششم رعایت انصاف و سادهزیستی در زندگی فردی و اجتماعی اصول عدالت اقتصادی علوی را دستهبندی کرد. رعایت اصول، نویدبخش یک جامعه اسلامی مطابق با دیدگاههای امامعلی (ع) در نهجالبلاغه است؛ جامعهای که در آن حقوق افراد مطابق با استحقاق آنها تأمین شود، فقر و تکاثر ثروت و مفاسد اقتصادی در جامعه وجود نداشته باشد و همه مردم دارای یک زندگی سعادتمند در دنیا و آخرت باشند. یکی از پرسشهای پایدار و درعینحال پیچیده در تاریخ تفکر سیاسی بشر، پرسش عدالت است؛ بهنحویکه همه فعالان سیاسی در آن به بحث پرداختهاند. اما اینکه عدالت یا امر عادلانه چیست و یا به چه نوع تصمیمی، تصمیم عادلانه اطلاق میشود، همواره با پاسخهای متفاوتی همراه شده است. درعینحال، عدالت بهعنوان مقولهای فراتاریخی، مسئله پایای ادیان الهی و بهویژه اندیشه اسلامی نیز است. اگر به دنبال پیاده کردن عدالت هستید باید بپذیرید عدالت یک امر نسبی است. چند خاصیت دارد مانند قلب که خون را به تمام اجزای بدن حتی کوچکترین عضو بدن میرساند عدالت هم همینطور است. دومین مورد عدالت را به صورت متعددی تعریف میکند یعنی انسان میتواند در مورد خودش قضاوت کند و بگوید این درست و غلط است یعنی هر کس خودش را عادل بداند. سومین مشخصه این است که مسئله به صورتی مطرح شود که حقوق افراد مطابق با واقعیتها و پتانسیلهایی که دارند توزیع شود. همه خودشان را ذیحق میدانند و به هیچ وجه راضی نیستند کما اینکه خلفای راشدین هم همین مسئله را داشتند و حاضر نبودند که با این رفتار عمل کنند مثلاً نگاه کنید وقتی مالک اشتر را حضرت امیر برای اجرای عدالت و حکومت به مصر میفرستند در کتابهای مختلف مرتب تاکید میکنند که مبادا به مردم سخت بگیری مبادا به غیر از عدالت عمل کنید. عامل سوم این است که میبینید که در یک کفه ترازو اگر خود افراد باشند و با دیگران مقایسهای انجام شود باعث شکاف میشود چرا که دیگران حاضر به مقایسه نیستند چرا که افراد میخواهند خودشان ذیحق بوده و به سمت کفه ترازو تمایل داشته باشند. بنابراین هر کسی عدالت را از چشمان خودش میبینند در حالی که چنین نیست. این امر مطلب ساده و روشنی نیست چرا که هر فردی میخواهد بگوید خودش بهتر از دیگران است و قابلیتهای بیشتری دارد. در اندیشه اسلامی عدالت به خودی خود از چنان اهمیتی برخوردار است که در قرآن کریم و نیز در سنت در باب آن بحثهای فراوانی وارد شده و به دنبال آن به عنوان یکی از پر مناقشه ترین مفاهیم دینی همواره مورد واکاوی اندیشمندان مسلمان، اعم از فیلسوف و متکلم و فقیه، بوده است. حضرت امیر در روایتی دارد «کلم الناس بقدر عقولهم؛ با مردم به مقدار فهمشان تکلم کنید» آن کسی که ریاست اداره کشور را به عهده دارد خودش را باید همردیف دیگران بداند. تنها امام معصومی است که در طول تاریخ اسلام در رأس قدرت سیاسی قرار گرفته و جامعه اسلامی را با همه حوادث سیاسی پیچیده و شکافهای گسترده آن، رهبری کرده است. امیر المومنین بوده و لذا شناخت مبانی و اصول عزل و نصب کارگزاران در اندیشه امام علی (ع) است.