سید جلال ساداتیان
کارشناس حوزه سیاست خارجی
ترامپ علاقهمند است مسائل خود در منطقه را از طریق آرامش یا به عبارتی با صلح و گفتوگو حل کند، اما لابی اسرائیل (آیپک) از طریق کنگره، رسانهها و صنایع و ثروتهای داخل آمریکا فشارهای زیادی را وارد کردهاند. او برای اینکه بتواند فشارهای آنها را کاهش دهد، اقداماتی را ...انجام داد که غیرقابل توجیه بودند و ادعا کردند حمله نمادینی صورت گرفته است. با وجود تمام این مسائل میتوان گفت که امید به مذاکره همچنان وجود دارد و ترامپ تمایل دارد که در این چارچوب حرکت کند. به احتمال زیاد میتوان گفت که ترامپ به همان مسیری که تا دور پنجم پیش میرفت، بازخواهد گشت. دور چهارم و پنجم بود که مسئله غنیسازی صفر مطرح شد. این موضوع هم تحت فشار همان لابی اسرائیل بود و مذاکرات هم پس از وقوع حوادثی که همه شاهد آن بودند، به تعویق افتاد و خساراتی را به طرفین وارد کرد. اسرائیل به اندازه کافی خسارت دید و ما هم خسران قابل توجهی را از این جهت متحمل شدیم.
متأسفانه این اقدامات اسرائیل نه از سوی اروپاییها و نه از سوی دیگران به آن شکلی که باید محکوم نشد، به جز همسایگان و برخی از کشورهایی که روابط سیاسی با ما دارند. اما هیچ یک از غربیها این اقدامات را محکوم نکردند. ایران همین موضوع را مطرح میکند که نمیشود هم صحبت از مذاکره کنید و هم مذاکرات را به هم بزنید و هر زمان که دلخواهتان باشد، اعلام کنید که ما به میز مذاکره برمیگردیم. بالاخره این موضوع شرایط خاصی دارد و آقای عراقچی این شروط را مطرح کرده، اما میتوان امیدوار بود که بازگشت به میز مذاکره صورت گیرد. اروپا فکر میکند که اگر آمریکا به اینجا بیاید منافع اقتصادیشان به خطر میافتد. در دوره اول توافق یعنی برجام اجازه ورود به فعالیتهای اقتصادی به آمریکاییها داده نشد اما این دوره چراغ سبزیهایی برای این امر وجود دارد و حتی ارقامی در حد هزار میلیارد مطرح شده که آمریکاییها میتوانند وارد فضای تعاملی اقتصادی با ایران شوند. فرانسویها فکر میکنند که اگر آمریکا بیاید، همه چیز را در اختیار خود قرار میدهد و سهمی برای آنها باقی نمیگذارد. مجموعه کشورهای اروپایی به همین شکل فکر میکنند ولی فرانسویها کمی صریحتر صحبت کردهاند و مکرون به راحتی مکنونات قلبی خود را بیان کرده است. هم آلمانیها و هم انگلیسیها به دنبال منافع خودشان هستند و سایر کشورها هم همینطور فکر میکنند. در حقیقت، بقیه کشورهای اروپایی همگی منافعی در این قضیه دارند که فکر میکنند باید تأمین شود. در شرایط جاری، این فکر که تمام کشورهای منطقه ایران را قدرتمند میخواهند، ناصحیح است. از این جهت که کشورهای منطقه خواهان ایران قوی هستند، خیالتان راحت باشد که اینطور نیست اما آنها یک ایران فروپاشیده را هم نمیخواهند. یعنی یک ایران همیشه گرفتار که دستش زیر سنگ است را میخواهند. در این چهارچوب باید ببینیم که ایران چگونه میتواند با این وضعیت کنار بیاید. اگر تغییرات جدی در سیاستهای ایران اعمال شود، میتوان امیدوار بود که نهایتاً تحولات مثبتی در اینجا اتفاق بیفتد. به عنوان مثال، ایران اعلام کرده که میخواهد وارد مناسبات منطقهای شود که به نفع امنیت منطقه است یعنی از اینکه عربستان، امارات و دیگران به سمت اسرائیل و طرح ابراهیم بروند، جلوگیری کند. اگر ایران بتواند واقعاً یک تعریف روشنی برای این کشورها ارائه کند تا این مناسبات شکل بگیرد و اگر به ایران اعتماد کنند و با ما وارد مناسبات شوند، شاید بتوان جلوی طرح ابراهیم را گرفت و اسرائیل هم در جای خود باقی بماند و کار خود را انجام دهد و دو دولت در اینجا شکل بگیرد.