ایلیا پیرولی: جمعي از اقتصاددانان در نامهاي خطاب به مردم و حسن روحاني، رئيسجمهوري به بيان مشکلات اقتصاد کشور پرداخته و از وي درخواست کردهاند براي حل هر چه سريعتر مشکلاتي که اقتصاد در شرايط کنوني با آن دستبهگريبان است اقدام کند. عبدالمجيد آهنگري، مرتضي افقه، ناصر الهي، امرا... اميني، کمال اطهاري، سيد محمد بحرينيان، علياصغر بانويي، سجاد برخورداري، جهان مير پيشبين،هاتف حاضري، غلامحسين حسن تاش، حميدرضا حري، محمود ختائي، حسين راغفر، مراد راهداري، محسن رناني، محسن رياضي، سعيد راسخي، شهريار زورکي، احسان سلطاني، بهرام سحابي، عباس شاکري، والي اله شهباز خاني، حسن طائي، فرهاد علي نژاد مهرباني، جمال فتح الهي، رسول قاسمي، سيد ضياءالدين کياالحسيني، کامران کسرايي، سيد محمدحسن مصطفوي، فرشاد مؤمني، ميرحسين موسوي، سعيد نايب، سيد محمدباقر نجفي، عليرضا ناصري، محمدرضا يوسفي، سيد احمد يزدان پناه، اقتصادداناني هستند که اين نامه را امضاء کردهاند. اين گروه از اقتصاددانان در 29 بند دلايل بحران کنوني اقتصاد پرداخته و سپس راهکارهايي را براي حل بحران کنوني اعلام کردهاند. اين گروه از اقتصاددانان در اين نامه يادآور شدهاند که اقتصاد ايران با يک بحران چندلايه و بسيار گسترده روبرو است که امکان رويارويي غير برنامهاي و با اقدامات جزئينگر و جزيرهاي در آن وجود ندارد و تنها به شيوهاي برنامهريزيشده و فقط از مسير يک برنامه متکي بر دانش و تجربه کارشناسان مستقل همراه با مشارکت فعال و نهادهاي مدني قابلحل و فصل است. در ادامه اين نامه اقتصاددانان به اصول حاکم بر اين برنامه پيشنهادي براي برونرفت از بحران کنوني پرداخته که بهطور خلاصه در 19 بند در اين نامه آوردهاند. در مقدمه نامه اينچنين آمده است: آنچه در اين نامه ميآيد مرور سريع دلايل بحران کنوني اقتصاد و ارائه پيشنهادهايي براي خروج از آن است. اقتصاد دهه نخست جمهوري اسلاميرا ميتوان اقتصاد حاکميت_محور ناميد با پيوندهاي قوي ميان حاکميت و مردم و پشتيباني دولت از فعاليتهاي مولد بخش خصوصي، همراه با حمايت از اقتصاد توليد محور و حضور مردم در کانون تصميمگيريها. با خاتمه جنگ تحميلي، و آغاز برنامه تعديل ساختاري بسياري از مسئوليتهاي اجتماعي و اقتصادي دولت در قبال مردم به حالت تعليق درآمد و بهتدريج اين مسئوليتها به حيطه فراموشي سپرده شد. خصوصيسازي بدون تمهيد بستر نهادي لازم بهويژه نهادهاي پشتيبان بازار، گسترش صنايع رانتي و بنگاههاي شبهدولتي و نيز تأسيس بانکها و مؤسسات مالي بهاصطلاح خصوصي، شرايط حاکم بر اقتصاد ايران را دچار تغيير و تحولات جدي کرد. در اين شرايط تحت عناوين فريبنده و جذابي مانند ارتقاء کارايي، رقابتي کردن فضاي کسبوکار کشور، واگذاري اقتصاد به "مردم"، بخش عمده ظرفيتهاي کشور از طريق خصوصيسازي و کاهش حضور دولت در اقتصاد در دهههاي هفتاد و هشتاد شمسي مصروف شکلگيري و استحکام يک «اقتصاد خصوصي_دولتي» (خصولتي) شد. از طريق انتقال داراييهاي دولت به دوستان و آشنايان، ثروت و سرمايه در دست گروههايي متمرکز شد که از امتيازهاي درون قدرت بهره گرفته بودند. اليگارشي برآمده از فرصتها، رانتها و درآمدهاي حاصل از توزيع منابع طبيعي عينيت يافت. قوانين و مقررات ناپخته و فاقد کارشناسي کافي فرصتهاي بزرگ استفاده از رانتهاي گسترده انرژي و فرصتهاي بيبديل دسترسي به اعتبارات بانکي و ارزي، بخشودگيهاي مالياتي، انحصارهاي مختلف وارداتي را براي اين اقتصاد بهاصطلاح خصوصي غيرمولد فراهم آورد. بهاينترتيب پديده مهم ديگرِ دهههاي هفتاد و هشتاد، زايش نو سرمايهداراني بود که با تکيهبر مناسبات قدرت و وابستگي به دولتها و از سوي ديگر بهواسطه استفاده از فرصتهاي رانتي که در اختيار آنها قرار گرفت، توانستند به منافع و ثروتهاي کلان دست يابند. با توجه بهشدت وابستگي و اختلاط اين نوکيسهگان با حاکميت، اين گروه بهتدريج به ثروت و قدرتي دستيافته است که دولت را به تسخير خود درآورده است و در کليه امور و شئون اقتصادي، مانند تعيين نرخ بهره بانکي يا نرخ تبديل ارز مداخله ميکند. درواقع قرار بود اقتصاد دولتي به اقتصاد رقابتي تبديل شود اما در عمل ما با يک اقتصاد رفاقتي روبهرو شديم. اين ساختار رفاقتي پديد آمده از مناسبات قدرت ثروت منجر به دو پيامد مهم در اقتصاد ايران شد که وجه تمايز اقتصاد کنوني با گذشته است و از اين منظر نوعي گسست در مسير تاريخي اقتصاد معاصر ايران به وجود آورد. نخست اينکه الگوي کنوني اقتصاد ايران غير مولد است و دوم اينکه غيرمردمياست.
ويژگيهاي اقتصاد کنوني
انحراف مسير توسعه کشور از «اقتصاد توليد_محور» به سمت يک «اقتصاد رانت_محور»؛ توسعه مبتني بر توليد مواد خام، افزايش وابستگي به صادرات مواد خام ، رشد و گسترش شديد و بيقاعده بنگاههاي رانتي شبهدولتي ، پشتيباني همهجانبه نظام تصميمگيري از بنگاههاي شبهدولتي با تأمين بسته متنوعي از کليه رانتهاي ممکن، تضعيف و تحديد مستمر بخش خصوصي واقعي و بهويژه بخش خصوصي مولد (صنايع کوچک و متوسط)، غير مردميشدن اقتصاد و درنهايت تشديد رکود در فعاليتهاي اقتصادي بخش خصوصي واقعي، کاهش سطح درآمد و معيشت عامه مردم و تشديد فقر و نابرابريهاي اقتصادي_اجتماعي؛افزايش ۵ برابري واردات همراه با ۵ برابر شدن واردات کالاهاي مصرفي کم کيفيت، تسلط و چيرگي سهضلعي اقتصادي نامولد و فساد ساز «سفتهبازي، دلالي و رباخواري» بر اقتصاد ايران،ترويج و اشاعه فساد در سطح قواي سهگانه با ايجاد لابيهاي سياسي و اقتصادي و تشکيل سه وجهي آهنين بين دولت (بوروکراتها)، مجلس (قانونگذاران) و گروههاي اقتصاد رفاقتي؛ گسترش پديده درهاي چرخان با جابجايي گروههاي منتخب بين قواي مجريه و مقننه و بنگاههاي خصولتي در طول سه دهه گذشته؛ استفاده از قدرت سياسي در ايجاد و اداره واحدهاي خصولتي ، فقدان شفافيت و نظارت لازم؛ تنزل و تزلزل اقتدار حاکميت و دولت، اجراي دستوري خصوصيسازي، ايجاد رانت ارزي با تحميل دستوري، ايجاد رانت سرمايه و رانت پول ،استفاده ابزاري از بازار سرمايه ، نرخ بالاي رشد سپردههاي سرمايهگذاري مدتدار در بانکهاي شبهدولتي به ميزان ۷۶۰ درصد در مقايسه با بانکهاي دولتي به ميزان ۵۷۰ درصد در دوره 96-1388؛ کاهش سهم بخشهاي صنعتي و کشاورزي، خلق بخش مهمياز حجم نقدينگي توسط بانکهاي شبهدولتي، افزايش دستوري نرخ سود بانکي، تخصيص رانت معافيتهاي مالياتي براي تسهيل صادرات مواد خام و اوليه و ارزانفروشي صادراتي بنگاههاي شبهدولتي،-رشد بيسابقه مالي سازي اقتصاد، برخي از 29 بند ويژگي اساسي اقتصاد ايران در اين نامه بوده است.
راهکارهاي ارائه شده
اين گروه از اقتصاددانان راهکارهايي را براي چالشهاي اقتصادي کشور در اين نامه مطرح کردهاند. در اين نامه آورده شده که نظام تصميمگيري کنوني بههيچوجه قادر به حلوفصل مشکلات کنوني نيست و بايد يکنهاد فراقوهاي به شيوه کاملاً متفاوتِ تصميمگيري ايجاد شود بهطوريکه از تشتت فکري و سياستي کنوني پيشگيري شود. مبارزه فراگير با فساد از طريق محدودسازي يا حذف انواع رانتها بهويژه رانتهاي انرژي. تفکيک کامل مديريت دولتي از مديريت بنگاههاي خصولتي، جرم انگاري انتقال مديران دولتي به بنگاههاي خصولتي قبل و بعد از بازنشستگي؛ از مهمترين راه حلهاي اشارهشده از سوي اين گروه از اقتصاددانان است که در اين نامه آورده شده است.
توصيه ارزي به دولت
آنها همچنين به موضوع بسته ارزي نيز اشارهکرده و آنطور که در اين نامه نوشتهاند ايجاد بازار ثانويه را به بررسي کارشناسي دقيق منوط کردهاند. آنها به دولت توصيه کردهاند که در کوتاهمدت، بهمنظور بازگرداندن اعتماد و آرامش عمومي، از تمام ظرفيتهاي خود براي مهار تلاشهايي که افزايش شديد قيمتها را دنبال کردهاند، باهدف ايجاد ثبات در اقتصاد کشور بکار گيرد و از هرگونه افزايش قيمتها، ازجمله قيمت ارز در نرخ اِعلاني خود، جلوگيري کند.