روزنامه هفت صبح: بسیاری از علاقمندان به کتاب هنگام مواجهه با کتابهای مختلف و فراوان تازه چاپ شده، در شناسایی آثار مورد علاقه خود دچار ابهام و سردرگمی میشوند. از سویی بسیاری کتابهای مشهور و جذاب وجود دارند که کمتر به آنها پرداخته شده است و از چشممان دور مانده اند. در این مطلب قصد داریم شمارا با کتابهای طنز ایرانی که در این سالها منتشر شدهاند آشنا کنیم.
شمسیه لندنیه (مواجهه حاج سیاح محلاتی با شرلوک هلمز انگلیسی)
سید علی میرفتاح
انتشارات پیدایش
سال چاپ: ۱۳۹۷
زمستان سال گذشته،میرفتاح بعد از کتاب "یک غول، یک جن، یک پری" و "گیت دخانی"، این بار در کتاب "شمسیه لندنیه" داستانی را در دوران قاجار و با زبانی طنز روایت کرده است که بر اساس زندگی میرزا محمدعلی محلاتی معروف به "حاج سیاح" جهانگرد، سفرنامهنویس و خاطرهنویس ایرانی است. محلاتی در ۲۳ سالگی، سفر ۱۸ ساله خود به دور دنیا را شروع کرد؛ سفری طول و دراز به اروپا، آمریکای شمالی و همچنین هند و ژاپن و ... او اولین نفری بود که توانست به طور رسمی تابعیت آمریکا را بگیرد. اما رمان طنز "شمسیه لندنیه" نوشته سیدعلی میرفتاح که توسط نشر پیدایش منتشر شده، نوعی بازتعریف زندگی حاج سیاح است.
ماجرای رمان از این قرار است که او در تبریز به برخی تجار که عازم تهران بودهاند، پیغام میدهد که به خانواده حاج سیاح خبر بدهند که مرده! به این ترتیب و با این ترفند، سفری طولانی را به اروپا و از آنجا به آمریکا آغاز کرده و سپس مدتی را در لندن مقیم میشود. این در حالی است که خانوادهاش هنوز فکر میکنند درگذشته و در مکانی نامعلوم مدفون شده است.
او در لندن با دوستی ادیب و فاضل به نام میرزا محمدباقر بواناتی، حشر و نشر داشته. بعد از مدتی ناگهان کارآگاهی سمج به نام شرلوک هلمز پیدا میشود و میخواهد اسرار زندگی حاج سیاح را برملا کند. یکی از نکات مهم درباره این کتاب، نثر داستان است که با زبان فارسی دوران قاجاریه و در قالبی طنزآمیز نوشته شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: "دیدم از ادب به دور است که به این سرکار لیدی بگویم نخیر همین جا صبر میکنم تا میرزا برسد. امتثال امر کرده، متعاقبش به خانه داخل شدم. درب خانه به یک پلکان دور و دراز مشرف بود که به تعارف آن سرکار لیدی از آن بالا رفته، در انتهای پله، یک مرد سبیل قیطانی، قدری بور و زاغ، عصا به دست خوشامد گفته، دست داده، خود را پر از انته کرد که من دکتر واتسون میباشم... "
خنده و خاموشی
محمود فرجامی
انتشارات روزنه
سال چاپ: ۱۳۹۸
"خنده و خاموشی" مجموعهای از ۱۰ سال طنزنویسی محمود فرجامی برای رسانههای فارسی زبان از سال ۱۳۸۳ است. فرجامی در مقدمه این کتاب درباره مجموعهاش میگوید: "جلد نخست دربردارنده طنزنوشتههایی است که وقتی در ایران زندگی میکردم منتشر شدهاند و به خاطر سازگار نبودن طبع نگارنده با داغ و درفش، طبعاً با رعایت ملاحظات و احتیاطهای نسبتاً بیشتری نوشته شدهاند... ملاک انتخاب طنزنوشتهها برای نقل در این گزیده مخلوطی است از میزان خوشمزگی، تنوع سبک، اهمیت موضوع و عمق مطلب.
به این ترتیب اگر برای تأمین منابع و فکتهای یک طنزنوشته عمیقتر (به نسبت سایر کارهای خودم) چند هفته وقت صرف شده، به نظرم آمد برای نقل در این گزیده مناسب است، هر چند که کمتر از سایر آنها خوشمزه باشد؛ همچنان که اگر مطلبی به نظر نمکینتر رسید آن را هم برگزیدهام حتی اگر درباره مسائل روز و بدون تحقیق خاصی نوشته شده بود. به همین منوال است ملاک انتخاب برخی آثار که صرفاً نشان دهنده طبعآزمایی در سبک و شیوههای متنوع است. "خواننده در این مجموعه با بازتابی طنزآمیز از دورهای غم انگیز از تاریخ سیاسی ایران معاصر روبهرو میشود که گویی در آن مرز بین جوک و خاطره محو شده است؛ دورهای که بیش از هر چیز با سیاست گره خورده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: "مهاجرانی اصولاً آدمی عاشق بود؛ عاشق کتاب، عاشق نوشتن، عاشق حرف زدن، عاشق هاشمی و عاشق همسر و خانواده. او در همان دوران، میتوانست با خونسردی تمام، چهار ساعت حرف بزند تا به مخاطبش اثبات کند که مثلا خر همان بز است و این توانایی را داشت که در اتاقی خودش را حبس کند و تا نگارش کتابی را به نیمه نرسانده، برای خوردن غذا و یا قضای حاجت بیرون نیاید. "
عموجان استالین
ابراهیم رها
انتشارات چشمه
سال چاپ: ۱۳۹۷
علی میرمیرانی با نام مستعار ابراهیم رها، بین اهالی مطبوعات و علاقهمندان آثار طنز نامی شناخته شده است. "چقدر خوبیم ما" در کمتر از یکسال ۱۶ هزار نسخه به فروش رفت. "دری وری" به چاپهای بعدی رسید و فرهنگ لغت طنز "کتاب پس کوچه" هم اقبال داشت. در این بین، اما "دری وری" قرار بود دو جلد دیگر هم داشته باشد؛ "پرت و پلا" و "چرت و پرت" که دومی هم چاپ شد، اما سومین جلد به سرانجام نرسید.
دلیل میرمیرانی هم با بیانی طنز این بود که بههرحال خوب نیست آدم هم "دری وری" بنویسد هم "پرت و پلا" بگوید و هم "چرت و پرت"! سال گذشته او رمان "عموجان استالین" را هم راهی بازار کتاب کرد. داستان "عموجان استالین" درباره مردی است که توهم توطئه شدیدی دارد و با همین نگاه هم به سراغ تحلیل جام جهانی فوتبال ۲۰۱۸ میرود. هر شوتی که در مسابقات جام جهانی زده میشود یا هر گلی که به ثمر میرسد، با همان نگاه توهم توطئهای از سوی کاراکتر اصلی تفسیر میشود. مرد قصه این کتاب از دروازهبانی بیرانوند تا بازی سردار آزمون، گزارشگری عادل فردوسیپور، مربیگری کارلوس کیروش و هنرپیشههایی که درباره مسابقات جام جهانی نظر دادهاند، به همه بدبین است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: "آن عادل فردوسیپور که از همه اینها بدتر است. این را هم به کمال میگوییم هم به کیومرث که از او دفاع میکنند. پیش از بازی با اسپانیا پویول را آورده برای کارشناسی و ساختن یک برنامه جذاب. جذاب؟! آیا تلویزیون جایی برای جذب است؟ حیا کجا رفته؟ این که دقیقاً کجا جای چیزهای جذاب است نه به شما مربوط میشود نه ما. از تمام چیزهای جذاب اطلاع داریم، اما میدانیم این بیشرمی اگر در همان زمان فیگو و اتوئو جلوش گرفته میشد. کار به جایی نمیرسید که این فردوسیپور به خود ننگین و استعماریاش اجازه بدهد آن مردک لندهور و موبلند و موفرفری و مو تا روی شانه و مو... را بیاورد ایران. "
آبنبات دارچینی
مهرداد صدقی
انتشارات سوره مهر
سال چاپ: ۱۳۹۷
ماجراهای کتاب آبنبات دارچینی بین سالهای ۷۲ تا ۷۴ میگذرد. در این کتاب، محسن درگیر ماجراهایی میشود که ناخواسته روی زندگی خود و اطرافیانش تاثیر میگذارد و همین امر موقعیتهای طنزآمیزی ایجاد میکند. کتاب طنز "آبنبات دارچینی" نوشته مهرداد صدقی در واقع ادامه دو کتاب "آبنبات هلدار" و "آبنبات پستهای" است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: "با اینکه روی براوو برای یک نفر هم جا تنگ بود دایی اصرار داشت ما را برساند. طبق معمول دایی برای اینکه دیرتر به خانه برود، داشت دورترین مسیر را انتخاب میکرد... من و دایی روی موتور نشستیم و مثل انواع پیوندهای شیمیایی به هم نزدیک شدیم، اما سعید جا نشد. اول مثل پیوند واندروالسی، اما آخر حتی با پیوند کوالانسی هم سعید جا نشد... هرجور بود فشردهتر از قبل نشستیم و کمی در آرایش فضاییمان تغییر دادیم.
من دستم را دور کمر دایی حلقه کردم و جلوی او نانها را توی دستم گرفتم. سعید هم دو دستی به من چسبید تا از پشت موتور نیفتد. نصف بدنش روی هوا بود و بر خلاف کارتونها که طرف نمیداند زیرش خالی شده، نمیافتد او با اینکه میدانست روی هیچی نشسته است، باز هم نمیافتاد. هیچ یک از فرمولهای فیزیک نمیتوانستند محاسبه کنند سعید چطور نشسته است. اگر موتور حیوانی زنده بود راحتتر میتوانستم توضیح بدهم سعید کجای موتور نشسته است.
پاندای محجوب...
جابر حسینزاده نودهی
انتشارات چشمه
سال چاپ: ۱۳۹۷
عنوان اصلی رمان این است: "پاندای محجوب بامبو به دست با چشمهایی دورسیاه، در اندیشه انقراض": رمانی که میتوان آن را نوعی طنز اجتماعی دانست. ماجرا از این قرار است که حامد، مهندس جوان سی و یکی دو ساله که خانهای مجردی در محله شهرک نفت دارد، در قالب تکگویی درونی روابط پیرامونش را روایت میکند. حامد قبلاً عاشق دخترداییاش بوده: عشقی ناکام که در جوانی به آزردگیاش رسیده.
ترسهای کودکی، عشق زمان نوجوانی، حساسیتهای دوران دانشجویی، ناکامی عشقی جوانی، سبک زندگی بعد از آن و البته محیط اجتماعیای که راوی در آن نفس میکشد، وضعیت روانی خاصی برای او بهوجود میآورد؛ طوری که سه چهار سال است مراجعاتش را به روانپزشک شروع کرده تا بتواند راهی برای تحمل این دنیا و آدمها پیدا کند.
شخصیتهای رمان از راوی گرفته تا آنهایی که بعداً وارد ماجرا میشوند، جوانی که سودای سفر دارد، مریدی که به دنبال مراد دیوانهاش است، دختری که در پی کشف و توصیف راز و رمز کائنات است، عمهای که در خیالش، عاشق سربازی آلمانی است و آدمهایی که به مطب روانپزشکان رفت و آمد میکنند، در زندگیشان به پوچی میرسند و بانادانیشان، طنزی تلخ میآفرینند.
در بخشی از کتاب میخوانیم: "ساعت تقریباً شش بعدازظهر بود که سامان پیدایش شد این طرفها. برایش چای ریختم و نشسته بودیم روبهروی هم روی این مبلهای استیل دور پذیرایی. حرف نمیزد و چند دقیقه بود که لبش را چسبانده بودبه لیوان چای و از بس داغ بود نمیتوانست بخورد. نگاهش را دوخته بود به فرش و انگار از جایی منتظر دستور ورود چای به دهانش بود. من هم سیگار روشن کرده بودم و منتظر بودم بنالد دردش چیست. نیم ساعت قبلش زنگ زده بود و با صدای هیجان زدهای پرسیده بود خانهام یا نه.
به خاطر حضرت آقا، پرستو را پیچاندم که قرار بود برایم از آن کوکوهای سیبزمینیاش بیاورد. طفلک کلی هم ناراحت شد و تعارف زد اگر نمیخواهی مرا ببینی لااقل کوکوها را با آژانس بفرستم برایت. پرستو و کوکوها را انداخته بودم برای فردا، آن وقت مردک نشسته بود روبهروی من و زل زده بودبه گلهای فرش ماشینی. سیگارم داشت تمام میشد و میخواستم متلکی چیزی بارش کنم که دهانش باز شد: میشه بشینیم روی زمین؟ "
از پشت میز عدلیه (خاطرات یک قاضی دادگستری)
امین تویسرکانی
انتشارات چشمه
سال چاپ: ۱۳۹۷
کتاب "از پشت میز عدلیه" شامل خاطرات طنز یک قاضی دادگستری به نام امین تویسرکانی است. نویسنده در مقدمه کتاب که با لحنی طنز و در قالب صورتجلسههای دادگاهی نوشته شده، میگوید: "از همین ابتدا تکلیف را روشن کنم که خدای نکرده تا پایان کتاب مدام در تردید و سردرگمی نباشید: تمام خاطرات نقل شده در این کتاب کاملاً واقعی هستند. هر چند ادبیات نوشتار طنز است، محتوا واقعیاتی است غیرتخیلی، غیراستعاری، غیرسوررئال، غیرسمبلیک، غیرفانتزی و کلاً غیر همه چیز. "
تویسرکانی در واقع تلاش کرده خاطرات را با زبانی خودمانی بنویسد و واقعیات روزمره زندگی یک قاضی را درون و بیرون دادگستری نقل کند. نویسنده سعی کرده خود و دیگران را نقد کند و از سختیها و خوشیهای شغلش نیز بگوید؛ به این امید که تصویر واقعی و محسوستری از یک قاضی را به مخاطب نشان بدهد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم من متعجبانه پرسیدم: "واقعاً بیست و پنج ساله که درگیر این پرونده هستین؟ " یکی از خانمها پاسخ داد: "بله آقای قاضی. روزهای اول که میرفتیم دادسرا، کارمند شعبه تازه استخدام شده بود، اما الان یه سالی هست که بازنشست شده. " یکی دیگر گفت: "چرا قاضی فلانی رو نمیگی که روز اول دیدیمش، مو و ریشش مشکی بود، اما الان یه تار مو رو سرش نیست و ریشش هم کامل سفید شده. " من که هاج و واج به درد دلهای صادقانه آنها گوش میدادم، از نحوه آشناییشان با هم و این که چهطور همه با هم پیگیر پرونده هستند، پرسیدم.
یکی از خانمها جواب داد: "آقای قاضی، اوایل هم رو نمیشناختیم، اما این سالها اینقدر رفتیم دادسرا و اومدیم که با هم آشنا و صمیمی شدیم و الان سالهاست با هم رفت و آمد خانوادگی داریم. " من که هیچ حرفی نداشتم بزنم و کاملاً حق را به آنها میدادم، برای خالی نبودن عریضه گفتم: "خب پس این اطاله رسیدگی یه خیری هم داشته که دوستهایی به این خوبی پیدا کردین! " این مزهپراکنی لوس من را یکی از خانمها چنین دردناک جواب داد: "بله آقای قاضی، ولی اگه دادگستری همون ۲۵ سال پیش پول من رو پس گرفته بود، من الان تو خونه اجارهای از دوستهام پذیرایی نمیکردم. " خیلی شرمنده گفتم: "موضوع پرونده شما رو به گوش مسئولان بالادست میرسونم. "
نئوگلستان
پدرام ابراهیمی
انتشارات چشمه
سال چاپ: ۱۳۹۴
"نئوگلستان" نوشته پدرام ابراهیمی با نگاهی طنز سراغ یکی از شاهکارهای کلاسیک ایران یعنی گلستان رفته است. در نگاه نخست شاید این کتاب، بازنویسی دوبارهای از حکایتهای گلستان سعدی به نظر برسد، اما خودش در این باره گفته است: "قدیمی بودن قالب و وجود متنهای بسیار این چنینی، بزرگترین ریسک من در برداشتن چنین ایدهای بود.
تا حدی که گمان میکنم بخشی از مخاطبان به صرف مطلع شدن از قالب کتاب، دوست نداشته باشند آن را بخوانند. ولی در من اطمینانی وجود داشت از اینکه میتوانم حرف نویی بزنم. همین اطمینان باعث شد در سال ۹۲، چندماه تمام فعالیتهای مطبوعاتی و غیرمطبوعاتی خود را رها کرده و کتاب را به اتمام برسانم. " کتاب از سه بخش تشکیل شده است: "در معنا"، "در صورت" و "در پرانتز".
در بخشی از این کتاب میخوانیم: "حکیمی پسران را پند همی داد که "جانان پدر ... " پسران گفتند: "آه ... پدر باز شروع نکنها. " حکیم ادامه داد: "اول اجازه بدهید بگویم، بعد سر جوسازی بگیرید. " پسران گفتند: "جان مادرت برو و چند جفت گوش مفت تازهنفس بیاب که تمام تصایح دنیا و عقبا را صدبار بر ما خواندهای. حکیم دل آزرده به افق خیره گشت و گفت: "منت خدای را که مرا نعمت فراوان عطا کرد و بهر من میراثخوار قرار داد، حال آن که بدین کردار، من ایشان را از ارث محروم کنم. " از پدرام ابراهیمی، کتاب "تاریخ روی تردمیل" از سوی انتشارات "روزنه" نیز چاپ شده است.
مردم، ... و مابقی قضایا
ناهید شریفی امینا
انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
سال چاپ: ۱۳۸۵
کتاب "مردم، ... و مابقی قضایا"، دومین کتاب ناهید شریفی امینا بود کتاب اول او "گلابتون بر دیبا" در سال ۱۳۸۱ چاپ شد. "مردم؛ و مابقی قضایا" شامل شش داستان کوتاه است که درباره روابط حاکمان با مردمشان از زمانهای قدیم تاکنون میگوید.
نویسنده سعی کرده داستانها و نکات خود را در قالب طنز به نوشته دربیاورد و در کنار آن، ظرافتهای موضوع داستان را از یاد نبرد: "آنچه اسباب حیرت است، این است که همه ضربالمثلها و حکمی که برای تبرای بنی آدم از پلیدی، طی قرون متمادی و سینه به سینه، خودشان را به زمانه ما رساندهاند و در زندگی روزمره افراد، کموبیش مصداق پیدا میکنند، در رویارویی با وقایع و رویدادهای تاریخی، میشوند سکه یک پول سیاه! و همچنین اسباب حیرت است که میبینیم، فاجعهسازان تاریخ که بر مسند قدرت تکیه داشتهاند و دارند و خواهند داشت، همان تافتههای جدابافته خدا بودهاند و هستند و خواهند بود که همواره از "مکافات عمل" مصون بوده و هستند و خواهند بود.
آنها به دنیا آمده بودند و آمدهاند و خواهند آمد، تا بتارانند و بتازند و در این راستا از ارتکاب هیچ رذالت و جنایتی دریغ نورزند، آخرسرهم که ریق رحمت را سر میکشند، تابوتشان با سلام و صلوات تشییع شود و در بزرگداشتشان داد سخن داده شود که: "نام نامی این جنتمکان برای همیشه در تاریخ خواهد ماند. "