دکتر اصغر نعمتی
مدیر مسئول
مردم ایران روزهای سختی را سپری میکنند، ویروس کرونا میتازد و به لطف تکنولوژیهای نوین ارتباطی، مردم در معرض لحظهای اخبار منفی ودلخراش قرار میگیرند، شبکههای اجتماعی با داشتن مزیت سرعت و بیواسطگی در انتقال اخبار، زمینه رژیمهای متنوع رسانهای را فراهم کردند. فیک نیوزها جولان میدهند و سیلان خبرهای جورواجور مخاطب را در اقیانوسی از اخبار درست و غلط غرق کرده است. اعلام آمار ضدونقیض تعداد درگذشتگان ناشی از کرونا، شیوه درمان بیماری وسرکوب ویروس با کمک طب سنتی و استفاده از مواد غذایی نظیر سیر وزنجبیل در درمان وپیشگیری بیماری، نقش درمانی عنبر نسارا، تحلیلهای مربوط به دستکاری ژنتیکی کرونا با هدف جنگ تجاری وبیولوژیک، نابودی ویروس با مصرف خوراكی الکل، تردید در شفافیت آمارهای رسمی اعلامی، تشکیک در مبدأ وزمان ورود وتشخیص بیماری و.. موضوع اخباری است كه در شبکههای اجتماعی موج میزند وگاهی برخی از آنها جریان اصلی خبر را نیز متأثر ساختند ودر این بین مهمترین عارضه وپیامد این آشفته بازار خبری چیزی جز انحراف و تشویش افکار عمومی از مسیر اصلی واثربخش کنترل موج بیماری نبود. اگر در اوج اپیدمی کرونا شاهد بیتوجهی به توصیههای ارشادی مسئولان ستاد ملی مبارزه با کرونا هستیم و مردم فوج فوج به سمت شهرهای شمالی سفر در پیش گرفتند، اگر در اوج همهگیری کرونا هنوز در ابتداییترین اصل در پیشگیری از این ویروس یعنی لغو و تعطیلی اماکنی که زمینهساز گرد هم آیی مردم میشود تردید وجود داشت ومقاومت جدی صورت گرفت، اگر در طول یک هفته تصمیمات متنوعی در تعطیلی یا کاهش ساعت کار کارکنان بگوش میرسد، اگر در خصوص قرنطینه شهرهای کانون بیماری تحلیلهای متناقضی از ناحیه مسئولان به گوش رسید، اگر بالاترین مقام اجرایی کشور در آستانه انفجار بیماری در کشور عادی شدن شرایط را با ذکر تاریخ وعده میدهد، جملگی زمینه ساز شکل گیری شایعات و گرم شدن تنور شایعات ورونق بازار مغرضان رسانهای گردید که بدنبال ماهیگیری سیاسی واقتصادی از آب گلآلود کرونا بودند. آسیب شناسی رسانهای بحران کرونا نشان میدهد دست اندر کاران مدیریت بحران نه تنها از رسانهها بعنوان یک فرصت بهره نگرفتند بلکه با بی توجهی به این ظرفیت شرایطی را رقم زدند که کارکرد اغلب رسانهها بجای کنترل بحران به سمت دامن زدن به بحران سوق یابد وهم چنین بستری را برای شبکههایی همسو و در ید بدخواهان ایران در غیاب رسانههای قدرتمند وجریان سازو همسو با اهداف ومصلحت مردم فراهم آورند تا با سو استفاده از تناقض گویی ها و ناهماهنگی که پیشتر اشاره شد میاندار این بحران شوند. باید باور کنیم در عصر کنونی رسانهها به ویژه رسانههای مبتنی بر اینترنت و فضای سایبر از چنان قدرتی برخوردار هستند که در بحرانها ضرورت دارد از این فرصت کم نظیر در راستای کنترل وهمسو کردن افکار عمومی و اهداف مدیریت بحران استفاده شود. این نکات نشان میدهد ما در شناخت چیستی بحران دچار سرگیجه بودیم، درحالیکه این بحران با ابعادی گسترده در کشور چین در جریان بود و تمام پیش بینیها حکایت از ورود آن به ایران داشت، دستگاهای اجرایی وسیاستگذار در این خصوص بی تفاوتی اختیار کرده و در آگاهی بخشی عمومی وآمادهسازی افکار عمومی از طریق رسانهها چندان رغبتی از خود نشان ندادند و زمانی مبادرت به اطلاعرسانی نمودند که فرصت طلایی مشارکت ذهنی با مردم از دست رفته بود ورسانههای داخلی نیز نتوانستند بر موج خبری منفی وهراس افکن و شایعات مغرضانه غلبه نمایند. بحرانها میآیند و میروند، آنچه میماند آثار آنها است که معیار قضاوت عملکرد مدیریتها در بحران است. کشور ایران به دلیل ماهیت جغرافیای، سیاسی وایدیولوژیک همواره در معرض انواع بحرانها قرار دارد وانتظار میرود این شرایط ما را نسبت به سایر ملل در این خصوص مجربتر ومسلطتر ساخته باشد که تجربیات دور و نزدیک، این انتظار را از یقین به تردید مبدل ساخته است.
در بحران کرونا انتظار این بود وزارت محترم بهداشت با توجه به هشدارهای کارشناسان وسازمان بهداشت جهانی تمهیدات لازم را درتمام زمینهها اعم از آمادگی رسانهای برای اقناع و تنویر افکار عمومی تا فراهم آوردن بستر همسویی وهمگرایی ملی و تمهید وتدارکات لازم جهت پیشگیری و درمان برنامهریزی میکرد، چرا پروازها به چین دیرهنگام متوقف شد؟ چرا پیامهای آموزشی و هشدار دهنده در گرم گرم بیماری بر بیلبوردهای شهر نقش نبست؟چرا در قرنطینه شهرهای آلوده تصمیم در ست وبه موقع اتخاذ نشد؟ چرا رسانهها توجیه نشدند وشبکه مجازی در وضعیت آماده باش قرار نگرفتند؟ و چرا ما در تولید ودپوی مواد ضد عفونی کننده نظیر الکل، ژل وماسک اینقدر منفعل عمل کردیم؟ و دهها چرایی دیگری که پاسخ آنها میتواند فقط ما را به یک نکته اساسی رهنمون سازد وآن اینکه مادر بحران کرونا دچار سرگیجه مدیریتی شدیم.