داستان دایی سلمان، آخرین قصهگوی نسل پیش از تلویزیون
«هفتاد کتاب در سینه دارم از کوراوغلو بگیر تا اصلی و کرم و قوچاق نبی و… اما الان دیگر کسی به این چیزها گوش نمیدهد، همان موقع هم وقتی همه یکی یک گیلانبافور برای خودشان خریدند، فهمیدم دنیا عوض شده. پدرم چوبدار بود، هرسال هزار، هزار و ۲۰۰ گوسفند…»
کد خبر: ۷۶۷۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۱