گروه اقتصاد کلان: حالا گلادياتوروار بايد به جنگ بيکاري رفت. چرا که ديگر بدون گلادياتور نميتوان هيولاي بيکاري را نابود کرد.
به گفته علاءالدين ازوجي، کارشناس اقتصادي، نکته مهم اينکه براي برون رفت از وضعيت بيکاري، «استفاده از ظرفيتهاي موجود کسب و کارهاي» اقتصاد براي افزايش توليد و ايجاد فرصتهاي شغلي جديد ترجيح بيشتري نسبت به «سياستهاي ايجاد ظرفيتهاي جديد» دارد. هزينه اجتماعي «عدم استفاده از ظرفيتهاي موجود» به مراتب نسبت به «عدم اتخاذ سياستهاي ايجاد ظرفيتهاي جديد» کمتر نخواهد بود. ورود به اين عرصه از سياستگذاري، فضاي کسب و کارهاي موجود اقتصاد را بهتر و روشن تر خواهد ساخت و حتي راهنماي مناسبي براي فعالان بالقوه اقتصادي خواهد بود.
هشت سال دولت احمدي نژاد، تنها مصيبت آواري بود که بر گرده اقتصاد تحميل شد. آواري که حالا بر سر دولت روحاني نيز فرد آمد و با گذشت 5 سال از آمدن روحاني هنوز آواربرداري نشده است.
موضوعي که بسيار نگران کننده و هشدار دهنده است، مسئله از بين رفتن فرصتهاي شغلي نيروي کار و به ويژه تحصل کردههاست.
علاء الدين ازوجي، در اين زمينه گفته است: يکي از موضوعات مهم جريان ورودي و خروجي نيروي کار در بازار کار، ترکيب بيکاران بر اساس سوابق بيکاري آنها است.
اين کارشناس اقتصادي، با بيان اينکه بيکاران اقتصاد به دو دسته شامل بيکاران «با داشتن سابقه بيکاري» و بيکاران «بدون داشتن سابقه بيکاري» تقسيم ميشوند افزوده است: بديهي است که هر چه سهم بيکاران «با سابقه بيکاري»، کمتر باشد نشان از تحرک و پويايي اقتصاد و درجه پايين ذخيره بيکاري دارد. اين موضوع را ميتوان به مثابه منابع جرياني رودخانه و منابع استخر شباهت داد.
اين اقتصاددان ادامه داده است: وجود بيکاران «با داشتن سابقه بيکاري» شرايط مختلفي از اقتصاد را حکايت ميکند که همواره بيکاري ساختاري بر کشور غالب است و برون رفت از آن، از طريق سياستهاي متعارف و سنتي امکان پذير نخواهد بود.
از جمعيت ۳.۲ ميليوني بيکار کشور، ۱.۷۴ ميليون نفر (۵۴.۳ درصد) را بيکاران قبلا شاغل يعني بيکاران «با داشتن سابقه بيکاري» و مابقي (۱.۴۶ ميليون نفر معادل ۴۵.۷ درصد) را بيکاران«قبلا غير شاغل»تشکيل ميدهند.
ازوجي گفته است: بر اساس آمار رسميکشور از ۲۵.۸ ميليون نفر جمعيت فعال کشور در سال ۱۳۹۵ زمينه اشتغال براي بيش از ۳.۲ ميليون نفر در اين سال فراهم نبود و در جرگه بيکاران کشور قرار گرفتند.
اين دانش آموخته اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس گفته است: در مجموع آمارهاي نيروي کار نشان ميدهد بيش از ۱۱ درصد ذخيره بيکاري کشور در اين سال ناشي از مشکلات حاکم بر بنگاههاي اقتصادي بوده که منجر به اخراج و يا تعديل نيروها شده است.
وي تاکيد کرده است: نکته قابل توجه اينکه در سال ۹۵، سياست پرداخت تسهيلات به بنگاههاي مشکلدار صنعتي و کشاورزي در قالب سرمايه در گردش اعمال شده است و بيش از ۱۶ هزار ميليارد تومان از منابع داخلي بانکهاي کشور صرف حمايت از اين بنگاهها شده است و حتي در صورت عدم پرداخت چنين منابعي در قالب طرح تسهيل و رونق توليد و کمک به واحدهاي کوچک و متوسط، اين احتمال وجود داشت که ريزش نيروي کار بيش از اين رقم ميرسيد.
ازوجي با بيان اينکه با يک حساب سرانگشتي ميتوان پي برد که اقتصاد ملي از بابت اين اخراج و يا تعديل نيروها، هزينه اقتصادي و اجتماعي بالايي را پرداخت ميکند، افزوده است: اگر حداقل هزينه هر فرصت شغلي را ۷۰ ميليون تومان لحاظ کنيم نشان ميدهد که بيش از ۲۵ هزار ميليارد تومان که بيش از ۶۰ درصد بودجه عمراني کشور را شامل ميشود، منابع نياز است تا فرصت شغلي جديد براي افراد بيکاري که بابت تعطيلي بنگاه و يا تعديل نيرو بيکار شدند، ايجاد شود. اين نکته بر اهميت موضوع خواهد افزود.
اين اقتصاددان در بخش ديگري از اظهاراتش با بيان اينکه، بخشي از بيکاران «با داشتن سابقه بيکاري» مربوط به موقتي بودن کار گزارش شده است که حدود ۴۴۶ هزار نفر معادل ۲۵.۶ درصد از کل بيکاران قبلا شاغل را در بر ميگيرد گفته است: وجود بيکاري فصلي نيز يکي از معضلات بيکاري کشور در دهههاي اخير محسوب ميشود. به اين دليل که فعاليتهاي اقتصادي بنا به دلايل مختلف دچار رکود و رونق ميشوند و نيروي کار آنها از اين بابت تحت تاثير قرار ميگيرند.
بيکاري ناشي از اخراج و يا تعديل و يا فصلي بودن فعاليت، بيش از ۸۰۰ هزار نفر از نيروي کار کشور را در برميگيرد. اين موضوع نه تنها به ساختار توليد و اشتغال برميگردد بلکه از بعد فقر و رفاه قابل تامل و بررسي است
ازوجي اظهار کرده است: نکته قابل توجه اين که، استانهاي داراي بيکاري بالاتر نسبت به متوسط نرخ بيکاري کشور، از بابت بيکاري فصلي در معرض آسيبهاي بيشتري هستند. اين موضوع باعث خواهد شد که همواره اين طيف از نيروي کار به رغم داشتن شغلهاي فصلي همواره در بازار کار در جرعه متقاضيان شغل قرار داشته باشند و از جانب ديگر، اشتغال آنها به دليل حمايت کمتر از طريق نظام بيمهاي، دچار آسيبهاي بيشتري نسبت به بيکاران با منشاء «اخراج و يا تعديل» قرار دارند. به خصوص اينکه از بعد فقر، خانوارهاي اين طيف از نيروي کار در صورت نداشتن درآمدهاي غيرکاري بيشتر در معرض آسيبهاي اجتماعي قرار ميگيرند. اين وضعيت در فعاليتهاي کشاورزي سنتي، بازرگاني، حمل و نقل و نظاير آن مشهود است.
وي گفته است: در مجموع، بيکاري ناشي از اخراج، تعديل يا فصلي بودن فعاليت، بيش از ۸۰۰ هزار نفر از نيروي کار کشور را در برميگيرد. اين موضوع نه تنها به ساختار توليد و اشتغال برميگردد بلکه از بعد فقر و رفاه قابل تامل و بررسي است و براي بازگرداندن آنها به چرخه توليد و اشتغال کشور بخشي از منابع عموميو مالي کشور را به خود اختصاص ميدهد.
دانش آموخته اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس با بيان اينکه در نهايت، بخشي از بيکاران «با داشتن سابقه بيکاري» ۹۳۳ هزار نفر از جمعيت بيکار را به خود اختصاص ميدهند که دلايل مختلفي در آمارگيري کشور براي آن متصور است گفت: با اين توصيف، ميتوان ادعا کرد که بهبود وضعيت بازار کار کشور تنها معطوف به «تازه واردين» به بازار کار نبوده و موضوع گسترده تر از آن است.
اما علت اين همه نابساماني و افزايش بيکاري، را حسين کمالي، وزير اسبق کار، در عدم شفافسازي آمارهاي ارائه شده از سوي دولت در باره نرخ بيکاري و همچنين کاهش دخالت و مشارکت کارگران در نظام تأمين اجتماعي دانسته است.
کمالي؛ طرحهاي توزيع پول بدون اصلاح ساختار واحدهاي توليدي، ناکارآمد بوده، چرا که بايد براساس تقاضا و نياز جامعه دولت و بانکها منابع را در اختيار مردم قرار دهند.
به گفته وي، از نظر من اصولاً اشتغال پديدهاي نيست که به اين صورت که دولتها با آنها برخورد ميکنند، قابل دستيابي باشد. وي سياستهاي دستوري درباره اشتغال را ناکارآمد ميداند. وزير اسبق کار در اين باره اظهار ميکند: به نظر ميرسد که جامعه و دولت ما هنوز از قواعد بازار تبعيت نکرده و بنا هم ندارد به زودي روشهايي که پيش از اين براي حل و فصل مسائل مختلف جامعه انتخاب کرده بوده را تغيير دهد. اين روشها در زمينه مسائل اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي اثراتي از خودش باقي ميگذارد که در اکثر قريب به اتفاق موارد شاهد ناکامياين نوع سياستهاي دستوري هستيم. اين نوع نگرش فقط مختص به دولتهاي نهم و دهم نبوده است. بلکه به فرهنگ و هنجارهاي جامعه متکي است و اينکه در ايران دولتها هميشه مردم را ناچيز فرض کرده و نقش اساسي و مهميرا براي مردم قائل نشده اند. به گفته وي، ساختار اقتصادي ايران احتياج به تجديد نظر و اصلاح دارد و سالهاست گفته ميشود که اقتصاد ايران بيمار است. در اين ضرورت و حقيقت با توجه به فساد اقتصادي و اختلاف طبقاتي نميتوان ترديد کرد. اما در بسياري از محافل و براي بسياري از افراد اين سؤال مطرح است که اين بيماري چيست و علت و يا علل بيماري کدام است. نکتهاي که قاعدتاً مسئولان اقتصادي ايران سالهاست که بايد بدان پي برده باشند و اين امر بيماري و مشکل جديدي نيست که اکنون و يا فقط در سالهاي اخير رخ داده باشد.