فاطمه ذوالقدر
نماينده تهران در مجلس شوراي اسلامي
مهريه جزء لاينفک عقد ازدواج و از حقوق مالي است که در فقه اسلاميو در قانون مدني کشورمان به رسميت شناخته شده است؛ حتي آنجا که مهر در عقد ذکر نشده، زن را با توجه به نوع ازدواج، مستحق مهرالمثل و يا مهرالمتعه ميداند. حال با چه راهکار فقهي و يا قضايي گفته ميشود که مهريه حذف گردد. مهريه مالي است که بايداز سوي مرد به همسرش پرداخت شود و به محض عقد ازدواج اين دين بر عهده مرد است. اما اين مال،الزاماً سکه نيست هر چيزي که ماليت داشته باشد و بتواند در تملک زن قرار گيرد، ميتواند به عنوان مهريه تعيين شود ولذا اين مهريه ، ولو با تعيين يک شاخه گل ميبايست در عقد ازدواج لحاظ شود. حال، اينکه در عرف برخي مهريههاي سنگين تعيين و از سوي ديگر برخي اين هزينه گزاف را تقبل ميکنند و بعضاً موجب بروز مشکلات ميگردد،تاوانش را زنان در کل جامعه بايد بدهند؟! اينکه ميزان مهريه ،کم و بهتر بگوييم در حد توانايي مالي مرد باشد موضوعي متفاوت است که ميتوان با راهکارهاي فرهنگي و اجتماعي و تبليغات رسانهاي به نهادينه شدن آن کمک نمود. بر فرض که مهريه پشتوانه فقهي نداشته باشد با چه استدلالي از قانون حذف شود؟ اين "استدلال" که با افزايش قيمت سکه، آمار محکومان به پرداخت مهريه در حال افزايش است، پس بايد مهريه حذف شود، با چه ميزان مطالعه و کارشناسي، صورت گرفته است. آيا اين پيشنهاد فراخور وضعيت زنان در جامعه است. همه تلاشهايي که تاکنون صورت گرفته براي اينکه مطالبات فعلي زنان در چهارچوب شريعت و قانون محقق شود، تا چه اندازه نتيجه بخش و قابل اجرا شده که مهريه را حذف و از زن دريغ کنيم. شک نيست که تعيين مهريههاي سنگين و بيش از استطاعت مرد، منطقي و معقول نيست. اما در اين مواقع راه حلهاي ارائه شده بايد تا حد امکان جامع و مانع باشد. افزايش افسارگسيخته قيمت سکه بايد مهار شود و ثبات اقتصادي صورت گيرد. چرا که مجموع افراد جامعه متضرر شدهاند و مورد آسيب قرار گرفته اند. اينکه مهريه به دليل وضعيت قيمت سکه حذف شود راهکار صحيح و کاملي به نظر نميرسد. مهريه صرف نظراز اينکه پشتوانه مالي براي به خصوص براي زناني است که استقلال مالي ندارند، اهرمياست براي اينکه زماني که زنان قادر به اثبات مشکلات زندگي مشترکشان در دادگاه نيستند و از ادامه زندگي اکراه دارند، بتوانند بر روي آن مصالحه و از همسرشان طلاق بگيرند. چرا که زنان حق طلاق ندارند و تا زماني که مرد بر انجام آن موافقت نکند، طلاق صورت نميگيرد.اين موضوع با عناوين طلاق خلع و مبارات نيز در فقه اسلاميديده و مقرر شده که در صورت اکراه زن با بخشش مهريه، طلاقهاي مذکور ميتواند انجام شود. چنانچه ملاحظه ميشود اجراي خلع و مبارات که شارع مقدس بنيان نهاده هم منوط به وجود مهريه است. پس حذف مهريه ممکن نيست؛ همان طور که حق طلاق براي زنان شدني نيست. شايد گفته شود هم اکنون با اعطاي حق طلاق به زنان در حين عقد ازدواج اين اتفاق در حال انجام است اما بايد گفت اين وکالت در طلاق است که در موارد بسيار معدود به زن داده ميشود و متفاوت از تعلق اين حق به زنان است.آن هم در بسياري مورد موافقت قرار نميگيرد و انجام تشريفات آن نيز با مشکلاتي همراه است. تعيين سقف 110 عدد سکه براي محکومان در زندان، در نظر گرفتن دعوي مهريه به عنوان دعوي مالي در دادگاهها و اينکه زنان بر اساس ميزان سکههاي مطالبه شده هزينه دادگاه را بدهند که بسياري از زنان را در پرداخت با مشکل مواجه ميکند، در راستاي مهار اين نوع محکوميت، از طريق قانونگذاري بوده است. اما حذف کلي مهريه آن هم با وضع قانون، پايمال کردن حقوق زنان است. تمام يا بخشي از مهريه ميتواند عندالاستطاعه باشد. زنان ميتوانند مهريه شان را ببخشند ميتوانند آن را کم کنند ميتوان کمپيني به راه انداخت و زنان را به کم کردن مهريههاشان تشويق نمود. اما با ورود قانون و حذف کلي مهريه، براي زني که در طلاق همچنان با مشکل مواجه است و تنها ابزار دفاعي خود را مهريه ميداند که ببخشد و جدا شود، چه پاسخي وجود دارد.