تبرج و خودنمايي به جاي فرهيختگي
در آگهيهاي رسانهملي!
... استفاده ابزاري از زن و ظرافتهاي ذاتي او، همواره يکي از مسائل چالش برانگيز، بهويژه در موضوع تبليغات بوده است. سؤالي که مطرح ميشود و ايده پردازان براي تهيه و توليد تبليغات بهخصوص از نوع تلويزيوني آن، ميبايست پاسخ دهند اين است که دليل استفاده از زن در تبليغات تلويزيوني چيست؟ انتقاد به حضور زنان و ايجاد شائبه استفاده ابزاري از آنان در تبليغات، زماني اتفاق ميافتد که زن بيدليل و بر اساس انگيزههاي خاص در تبليغات حضور داشته باشد. که اين اتفاق را بارها و بارها در جريان پرداختهاي تبليغي آگهيهاي تلويزيوني شاهد هستيم. انتقاد اولي که در اينجا مطرح ميشود اين است که چرا در تبليغات کالا يا خدماتي که ارتباط خاصي با زن ندارد، از زن استفاده ميشود؟ جايي که فارغ از ابزارهاي مربوط به زنان، تبليغات مربوط به بانکها را نمايش ميدهند و اين سوال ايجاد ميشود که چه دليلي براي اين حضور وجود دارد؟ از منظري ديگر، کارشناسان ديني ما بسيار انتقاد کردهاند و انتقاد دارند نحوه ظهور و بروز زن در تبليغات موضوعي است که نميتوان از آن به راحتي گذر کرد. وقتي در تبليغ محصولي مانند برنج، تصوير بستهاي از چهره زن که به مدد آرايش، زيباتر شده، به تصوير کشيده ميشود. يا به تعبير برخي، هنگاميکه پوشش زن و رنگآميزي خاص لباس او در تبليغات به گونهاي تصويرسازي ميشود که بيش از توجه مخاطب به نوع محصول، مجذوب شخص تبليغکننده ميشود. اينها جزو همان نکاتي است که بسياري از آنها برطرف شده و حتي در سريالهاي تلويزيوني هم مورد توجه قرار ميگيرد اما هر از گاهي برخي از تبليغات و آگهيها انگار از زير دست ناظران بدون توجه به اين ظرافتهاي ديني و مذهبي و حتي فني تبليغي، ميگذرد و شائبه ايجاد ميکند....چرا براي تبليغات و آگهيهاي تلويزيوني يک نظام و انسجام خاصي پيشبيني نميشود تا براساس آن نظاممندي، محصولات و کالاها تبليغ شوند نه بدون مرزبندي هر کالا و هر نوع پرداخت تبليغي روي آنتن برود. اگر قصدمان تبليغ مناسب و اصولي است اين روند به طورکل روند غلط و درستي نيست که اشخاص اعم از مردان و زنان مورد استفاده ابزاري قرار بگيرند. ما از محصولات ميتوانيم الهام بگيريم و نوعي از تبليغ در آگهيهاي تلويزيوني گنجانده شود که مخاطب محو الگوها و محصولات ايراني شود و نه سردرگم اتفاقات خاص ديگر و استفاده ابزاري از افراد قرار بگيرد؛ اينجا تبرج و خودنمايي از تصوير به اوج خودش ميرسد. البته مشکلات ديگر تبليغات و آگهيهاي تلويزيوني به تبعيض در پرداختهاي تبليغي هم برميگردد؛ مثلاً فلان فيلم سينمايي را چندينبار در بهترين زمانهاي پخش مورد بازديد مخاطبين قرار ميدهند اما يکسري از فيلمها اصلاً ديده نميشوند و يا به چند زمان محدود و يا نامناسب بسنده ميشود. اينجا بايستي ضوابط، شاخصها و معيارهاي توليد تيزر تلويزيوني مختص رسانهملي ايضاً محتواي آن کاملاً شفاف و مشخص باشد تا فلان کارگردان بداند تيزر فيلمسينمايياش را با چه شرايطي بايد آماده پخش تلويزيوني کند و از طرفي بداند صداوسيما چه عرف و قانوني را براي اين پخش مدنظر قرار ميدهد. در اين بين جاي تبليغات تلويزيوني براي تئاتر هم خالي است که در بخش رسانهاي اخبار و اطلاعات درباره تئاتر به عنوان يک بخش رسانه مغفول مانده و به چند تبليغ سفارشي فلان تئاتر خاص بسنده ميشود. اين تريبونها بايد عموميو فراگير بشوند تا تبليغات فرهنگي هم از تريبون ملي صداوسيما به نحو شايستهاي در معرض انتخاب مخاطب قرار بگيرد. مخاطب صاحب فهم و درک مناسب است و ميداند چه کالا و محصولي را انتخاب ميکند حالا هرچند زرق و برق و بزکش کنيم مخاطب ما کار خودش را انجام ميدهد. حالا با اين اوصاف چقدر زيبنده است که تبليغات و آگهي در تلويزيون ما با نظارت مناسب به فرهيختگي برسد نه يک اتفاق دمدستي...!! واقعاً به اين مشکلات تبليغي تلويزيون چه کساني نظارت ميکنند آيا به اين تبعيضها و تبرجها اشراف مناسب دارند يا هنوز در خواب قيلوله به سر ميبرند؟
منبع: تسنيم