تقريباً ـ بلکه تحقيقاً ـ ميتوانيم اين گزاره را بپذيريم که بدون نفت و پول مرتبط با آن نميتوانيم به حيات معمول ادامه دهيم و از آيندهاي آرام و قابل اطمينان براي خود و فرزندانمان سخن بگوييم. زندگي ما، فراتر از اقتصاد و سياست، دستخوش بازي و دستاندازي به پول نفت شده است. سيدمسعود رضوي در اين يادداشت که در روزنامه اطلاعات منتشر شده، آورده است: از عنوان «زندگي بدون نفت» به جاي «اقتصاد بدون نفت» استفاده کردم. دليل اين موضوع کاملا روشن است؛ زيرا اقتصاد نفتي چنان گسترهاي در ابعاد و اجزاي حيات جمعي و فردي ايرانيان يافته است که باورش سخت است. تقريباً ـ بلکه تحقيقاً ـ ميتوانيم اين گزاره را بپذيريم که بدون نفت و پول مرتبط با آن نميتوانيم به حيات معمول ادامه دهيم و از آيندهاي آرام و قابل اطمينان براي خود و فرزندانمان سخن بگوييم. زندگي ما، فراتر از اقتصاد و سياست، دستخوش بازي و دستاندازي به پول نفت شده است. از روز دوشنبه، دورِ جديد تحريمهاي يکجانبه آمريکا، به دستور ترامپ بر عليه حکومت و کشور ايران شروع شده است. مقدماتي که در بخش قبلي بيان شد، براي آن بود که ابعاد و اهميت آن در تمام جوانب زندگي ما دانسته شود. بدون پردهپوشي از اثرات مخرب اتکاي به نفت و اقتصاد تک محصولي، يعني خامفروشي نفت گفتيم و پيدايش و گسترش دولتهاي نفتي، که چيزي بيشتر از کارگزاران حقير اليگارشي دودماني و دلالان ارزي و تجاري بيش نيستند! اما اينک مسئله فروش نفت نيست، تحريم فروش و انتقال نفت ايران، و سنگاندازي در راه دريافت پول حاصل از آن، و جلوگيري از چرخش آزادانه پول و کالا و تخريب تجارت کشورمان است. ميبينيم که نفروختن نفت هم مانند فروختنش بر زندگي ايرانيان اثرگذار است. وقتي بودجه و توسعه و تمام برنامه و خرج و بَرجِ دولت و حقوق ملت در نفت خلاصه شود و بدان گره بخورد، اين مشکلات و نگرانيها طبيعي است. دولت روحاني حداقل مانند نودولتان سابق بيش از صد ميليارد از درآمد نفت را براي روز مبادا ذخيره کرده و خوشبختانه اين آيندهنگري سبب شده که خزانه و اقتصاد دولتي از نفس نيفتد. در واقع دارايي ملت را به مانند آن تازه به دوران رسيدگان به باد يغما نداد. اگر اين حداقل تدبير هم نبود، وخامت اوضاع مانند آوار بر سرمان فرو ميآمد. هيچکس نميخواهد و نميتواند از بيتأثير بودن تحريم بر اقتصاد و سياست و زندگي مردم سخن بگويد. وقتي سالها پيش محمود احمدي نژاد از قطعنامههاي تحريم با عنوان «کاغذ پاره» سخن ميگفت و به مضحکه فرمود «آنقدر قطعنامه بدهيد که قطعنامه دانتان پاره شود!»، دانسته يا ندانسته قواعد و فشارهاي بين المللي را تقليل ميداد و راه مقابله را مسدود ميکرد. اما با اين همه، يک چيز را از ياد نبريم؛ او و دولتش صاحب بزرگترين درآمدهاي نفتي و خزانهاي پر و پيمان بودند که به برکت شوک نفتي ماقبل بحران وال استريت و برخي ديگر از نوسانات عظيم اقتصاد جهاني، مرزهاي ارز را جابجا کرد و آنچنان که رؤساي اقتصادي دولت وي گفتند، در آن دوران بيش از هشتصد ميليارد دلار پول از خامفروشي نفتي به دست آمده بود.