پیامدهای صدور روزانه پنج میلیون بشکه نفت از ایران
13 امُرداد 1356 (4 آگوست 1977) دولت وقت اعلام کرد که صدور نفت ایران به پنج میلیون و 200 هزار بشکه در روز رسیده و درآمد سرانه در چهار سال گذشته 11 برابر افزایش یافته است (يافته بود). در همین روز شهرداری تهران گزارش کرده بود که شمار خودروهای تهرانِ (در آن سال) چهارمیلیون نفری به مرز یک میلیون و پانصد هزار دستگاه نزدیک شده و هشدارداده بود که در این زمینه اگر محدودیت برقرار نشود خیابانهای تهران به صورت یک پارکینگ درخواهند آمد. شهرداری اشاره کرده بود طرحی را در دست بررسی دارد که در صورت تصویب آن، متقاضیان خرید اتومبیل نو، باید یک اتومبیل کهنه را از جریان خارج و پلاک آن را برخودرو تازه نصب کنند تا مسئله حل شود. در همین روز اسوشیتدپرس خبر از خروج روزافزون دلارهاي نفتي از ایران و عمدتا به دلیل ثابت ماندن بهای ارز و ارزان بودن آن داده و نوشته بود که به حساب دلار هفت تومانی، بهای یک خانه در تهران سه برابر خانه مشابه آن در آمریکاست. اين خبرگزاري نوشته بود که از سال 1973 که بهاي نفت خام چند برابر شده شمار دانشجويان ايراني در خارج افزايش بي حساب يافته و اين دانشجويان والدين خودرا تشويق به انتقال ثروت خود از ايران به خارج مي کنند.

تفکّر قدرت هاي جهاني در صد سال پيش
در چنين روزهايي در سال 1914، جهان در حال فرورفتن به داخل يك جنگ جهانسوز بود ـ جنگ اول جهاني که از 28 جولاي 1914 و نخست ميان دو دولت آغاز و پس از ورود دهها دولت ديگر به آن تا 11 نوامبر 1918 طول کشيد و بسياري از نقشه هاي جغرافيايي تغيير يافت. مورخان وقت درباره اوضاع جهان كه به اين ورطه افتاده بود، همان زمان و نيز در جريان جنگ تفسيرهايي منتشر ساختند و اصحاب نظر، ابراز عقيده كردند كه خلاصه و نمونه هايي از اين مطالب وارد تاريخ شده است.
تاريخ نگاران سالهاي 1870 تا 1914 را سالهاي اوج گيري امپرياليسم تازه خوانده اند كه جنگ ژاپن با چين بر سر مالكيت شبه جزيره كره كه از چهارم آگوست سال 1894 آغاز شده بود گام ديگري در اين راستا بود كه ظرف 4 ماه چين شكست خورد و شبه جزيره كره به تصرف ژاپن درآمد. از سال 1870 بتدريج آلمان، آمريكا و ژاپن نيز به صف قدرت هاي جهاني وقت: انگليس، فرانسه، روسيه و اتريش پيوسته بودند و برخلاف دسته اول، اشتياق فراوان به پيمودن يك شبه ره صد ساله آنها را داشتند. در آن تاريخ بيش از نيمي از جمعيت جهان مستعمره بودند. شعار مشترک اين قدرت هاي هفتگانه «گسترش تمدن و قانونمندي» بود.
    قدرت هاي سه گانه رديف اول فرضيه تازه يي را رواج داه بوددند و آن اين بود كه كشورهاي قديمي داراي حكومت ملي و بعضا، روزگاري يک قدرت مثلا ايران را نبايد مستعمره كرد فقط بايد آنها را تحت نفوذ درآورد.
    جوزف چمبرلن وزير مستعمرات انگليس از 1895 تا 1903 معتقد بود كه مستعمرات بايد از نظر اقتصادي و آموزشي چنان به كشور حاكم و مسلط (استعمارگر) وابسته باشند كه هرگز فكر استقلال هم به سرشان نزند. در اين ميان هابسون Hobson اقتصاددان زمان، امپرياليسم را جدا از كاپيتاليسم ندانست و گفت كه امپرياليسم همان كاپيتاليسم دولتي است كه يك كشور و يا گروه تشنه سرمايه گذاري و داشتن قلمرو «بازار» است و علاقه وافر دارد به جايي كه در كنترل و امن است، پول اضافي اش را كه اگر محبوس شود مي گندد سرمايه گذاري كند و محصول ارزان اين سرمايه گذاري را به كشور خود بازگرداند و اين سرمايه كه در عين حال انتقال وسايل توليد است، در كشور مادر توليد كار مي كند. لنين از همين عقيده هابسون استفاده كرد و در نطق تاريخي سال 1916 خود [يك سال پيش از پيروزي انقلاب روسيه] امپرياليسم را بالاترين مرحله كاپيتاليسم خواند و گفت كه كشورهاي امپرياليست مايل به تمركز پول در دست عده يي معدود هستند و اين عده در داخل كشور مردم را برده خود مي كنند و در كشورهاي ديگر دست به استثمار و غارت مي زنند. بنابراين توسعه قانون، تمدن و فرهنگ كه آنها مدعي آن هستند چيزي جز بهانه براي تحكيم استثمار و بردگي جهاني و جلوگيري از اين «حق» كه مردم بايد برابري اقتصادي و اجتماعي داشته باشند، نيست. به اين ترتيب لنين برابري اقتصادي را مقدم بر برابري در آزادي مي شمرد.
     در آن زمان عثماني يك دولت استعمارگر در حال زوال بود، ولي استعمار آن دولت، از نوع قديمي آن و چيز ديگري بود و در اراضي متصرفه به سبك هفت قدرت ديگر سرمايه گذاري نمي كرد و به بسط فرهنگ و تمدن دست نمي زد كه نياز به آن داشته باشند. دليل آن كشتار ارمني هاي خواهان استقلال در سال 1894 بود كه نفوذ فرهنگي آن را كه شدتي نداشت نپذيرفته بودند.

حقی که لغو شد
كميسيون ارتباطات آمريكا (اف سی سیFCC) چهارم آگوست 1987 «فِرنِس دكترين » را در مورد راديو ـ تلويزيونهاي اين كشور لغو كرد ـ عملی که وسیعا از آن انتقاد شده است. طبق اين دكترين، اين دو نوع رسانه مكلف بودند كه توضيح كساني را كه در باره آنها مطالبي پخش شده بود انتشار دهند و نيز درقبال مطالب جنجالي؛ بی طرفی، موازنه و تعادل را رعايت کنند. این دکترین در سال 1949 برقرارشده بود تا پخش مطالب؛ منصفانه، دقیق و درست باشد. دیوان عالی آمریکا در سال 1969 این دکترین را قانونی و دادن توضیح را حق کسانی دانسته بود که از آنان نامی در مطالب برده می شد. در آمریکا پروانه های رادیو ـ تلویزیون که همه آنها غیر دولتی هستند یک ساله است و تجدید پروانه با توجه به عملکرد آنها در سال قبل از آن صورت می گیرد. «اف سی سی» در رابطه با رسانه های چاپی (Press) که هرگونه آزادی آنها در قانون اساسی آمریکا تضمین شده است اختیار ندارد. به همین دلیل، انتشار هرگونه نشریه در آمریکا نیاز به دریافت پروانه ندارد.

نخستين چراغ راهنمايي جهان
امروز سالروز به كار افتادن نخستين چراغ راهنمايي جهان است. اين چراغ ترافيك روز چهارم آگوست سال 1914 در شهر كليولند ايالت اوهاپو آمريكا در چهار راه خيابان اقليد (اقليدوس يوناني) و خيابان 105 نصب شد تا اتومبيل رانان را هدايت كند.

کتاب برنامه‌ریزی استراتژیک مبتنی بر سناریو نوشته برکهارد شوئنکر، ترجمه محمد حسین بیرامی با قیمت 13000 تومان توسط انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شد.
مدیران استراتژیک در محیط امروزی کسب‏وکار باید پاسخ‏هایی را برای دو پرسش کلیدی بیابند: اول اینکه چگونه می‏توانیم بی‎ثباتی، پیچیدگی و عدم اطمینانی را که امروزه در بسیاری از صنایع مشاهده می‏کنیم درون برنامه‏ریزی استراتژیک تلفیق کنیم؟ و دوم اینکه چگونه می‏توانیم استراتژی‏ها را منعطف‏تر و سازگارتر با محیط‏های متغیر سازیم؟این کتاب تلاشی است برای پاسخ دادن به این پرسش‏ها. در کانون این کتاب، «برنامه‏ریزی استراتژیک مبتنی بر سناریو»، نهفته است: چارچوبی روشمند برای ایجاد استراتژی‏ها در دنیایی نامطمئن.
برنامه‏ریزی سناریو در دهه 1970 در شرکت نفت شل آغاز شد. این نوع برنامه‏ریزی متفاوت از چارچوب‏های اولیه استراتژی است چون، با در نظر گرفتن بی‏ثباتی و پیچیدگی، عدم اطمینان را با فرایند استراتژی در هم می‏آمیزد. به‏ویژه، تحولات آتیِ ممکنِ گوناگون را تجزیه‌وتحلیل می‏کند و عواملی را هم از صنعت تحت بررسی و هم محیط عمومی درون چارچوب تلفیق می‏کند. افزون بر آن، به‌واسطه تدوین گزینه‏های استراتژیک مختلف، نوعی انعطاف‏پذیری فراهم می‏کند که به شرکت‏ها اجازه می‏دهد تا با بی‏ثباتی در محیط انطباق یابند.
«فریبرز لاچینی» در بیمارستان بستری شد.
به گزارش ایسنا‌، این آهنگساز صبح 9 مردادماه براثر سانحه آتش‌سوزی در منزلش به بیمارستان انتقال یافت. او به‌دلیل انفجار گاز خانگی دچار سوختگی شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت. این هنرمند از ناحیه‌ی دست و صورت دچار سوختگی شده است. فریبرز لاچینی که آثاری را مانند «گل گلدون من»، «قلک چشات»، «ای وطن» و «لالایی» ساخته است، متولد سال 1328 است. این هنرمند که در دانشگاه سوربن پاریس تحصیل کرده، سابقه‌ی همکاری با هنرمندانی مانند سیمین غانم، محمد نوری و ... را دارد. او در زمینه‌ی موسیقی فیلم نیز چهره‌ی شناخته‌شده‌ای است.
نیما بهدادی مهر
آنهایی که پخش زنده سخنان رئیس جهوری را دیدند و واگویه‌هایی روشن از شرایط کشور در حوزه‌های مختلف را شنیدند شاید با کلیدواژه فهم گفتمانی به عنوان یک مفهوم روان شناختی آشنا نباشند.فهم گفتمانی به مجموعه ای از توانایی‌ها در حوزه‌های فن بیان، هوش ادراکی و ادب کلامی گفته می شود و در چارچوب روابط دیپلماتیک بسیار بر آن تاکید شده است. از این روست که نوع ادبیات دولت گذشته با بازخوردهای سرد بین المللی روبرو می شد. ادبیاتی که در آن نشانی از فهم گفتمانی کمتر دیده می شد.
به واقع رویکردها و اهدافی که مبنایش شعار باشد، تاثیراتش هم به همان اندازه می تواند مخرب باشد.
مواجهه رادیکالیستی با مطالبات عمومی و به کاربردن ادبیاتی سخیف که ایران پسا88 را چهره ای ناموجه در عرصه بین المللی داد سبب شد تا دایره ای وسیع از تحریم‌ها به دلیل نابلدی در استیفای حق هسته ای، ایران را محاصره کند. چنین بود که گشایش هسته ای به عنوان یک کلیدواژه در برنامه‌های دولت تدبیر و امید دارای جایگاهی روشن شد و پس از دو سال به سرانجامی مطلوب رسید.
اما فهم گفتمانی دولت تنها در این حوزه(هسته ای) کارگشا نبوده و رویکردهای مترقیانه دولت یازدهم در حوزه فضای مجازی سبب شده است تا همراهی عمومی با برنامه‌های دولت شکل مناسبی پیدا کند.
در حقیقت نوع ادبیاتی که دولت تدبیر و امید به کارگرفته است بسیار متفاوت از گفتمان هیجانی برخی است که بدون پشتوانه و منطق همه دستاوردهای جمهوری اسلامی را به دلیل میل به خودنمایی زیر سوال می برند و چهره نظام اسلامی در عرصه بین المللی را تحت الشعاع فردیت خود قرار می دهند.
فهم گفتمانی دکتر روحانی در گفت و گوی زنده نشان داد که می توان با پدیده‌های روز ( مانند شبکه‌های اجتماعی) برخوردی منطقی داشت و ضمن حراست از امنیت اخلاقی جامعه، مردم را در برنامه‌های دولت دخیل کرد تا خود نوع رفتارشان در برخورد با پدیده‌ها را تنظیم کنند.
فراز مهم دیگری از سخنان رئیس جمهوری اشاره به رویکردهای همچنان هیجانی برخی دارد که با تمایل به نبش قبر برخی اتفاقات گذشته همچنان در صف هزینه سازی برای نظام قرار دارند.    دکتر روحانی با ادبیات متین خود در گفت و گوی خود با مردم، به این افراد درس فهم گفتمانی داد تا بدانند هر سخن جایی دارد و سیاست هیجانی محکوم به شکست است.


محمدرضا فرقانی-سفیر سابق و تحلیلگر مسایل افغانستان
نخستین نکته درباره ملاعمر، گذشت بیش از دو سال از مرگ اوست که در یکی از بیمارستان‌های پاکستان اتفاق افتاد. این خود سوال بزرگی است که چرا دو سال و نیم مرگ ملاعمر اعلام نشده و پنهان نگه داشته شده بود؟ به طور حتم اطلاع پاکستانی‌ها از این موضوع انگشت اتهام را متوجه آنها خواهد کرد. پاکستان با مخفی نگه داشتن مرگ ملاعمر نقش اساسی برای تحولات پس از مرگ داشته و خود را در این زمینه آماده می کرد.
نکته دوم اینکه، پس از تایید رسمی مرگ ملاعمر در هفته گذشته آن هم پس از دو سال، بحث و درگیری‌ها برای جانشینی او مطرح شده است. در حال حاضر سه گروه در میان طالبان وجود دارد که مباحث رهبری حول آنها مطرح است. اولین گروه طرفداران ملامحمد اختر منصور است. او فرمانده نظامی قدرتمند طالبان و معاون ملاعمر بود. گفته می شود طی دو سال گذشته تمامی اطلاعیه‌هایی که به اسم ملاعمر صادر می شده، ملااختر آنها را صادر می کرده و او با کمک پاکستانی‌ها، طالبان را رهبری می کرده است. فرد دیگر ملایعقوب پسر ملاعمر است که عده ای از فرماندهان طالبان پیرامون او جمع شده اند. آنها معتقدند با توجه به جایگاه ملایعقوب، احترام به ملاعمر و همچنین با توجه به اینکه رهبر طالبان باید از نسل ملاعمر باشد، بنابراین بهترین فرد برای رهبری ملایعقوب است. گروه دیگر در اقلیت طالبان، طرفداران ملاطیب آغا است که گرایش به فعالیت‌های سیاسی و دیپلماتیک دارد. او که مسئولیت دفتر قطر را بر عهد دارد، معتقد است با توجه به اینکه طی ده سال گذشته طالبان نتوانسته از طریق نظامی به اهداف خود دست یابد، بنابراین می توان با گفت وگو و مذاکره به اهداف دست یافت.
نکته سوم بروز اختلافات درونی بر سر جانشینی ملاعمر در گروهی مانند طالبان بوده که امری بدیهی و قابل پیش بینی است زیرا در همه سازمان‌ها و نظام‌های توتالیتر و فردمحور، پس از مرگ رهبر خودکامه، بر سر جانشینی او اختلاف پیش خواهد آمد و حتی به درگیری نیز خواهد انجامید. بنابراین طالبان نیز از این قاعده مسنثنی نیست. اما نکته مهمی که در ابتدا نیز به آن اشاره شد، موضوع مخفی نگه داشتن مرگ ملاعمر طی دو سال گذشته بوده است. به نظر می رسد هدف اصلی از این اقدام، فراهم آوردن ترتیبات و مسایل حول مرگ ملاعمر به عنوان رهبر طالبان و اتفاقات و حوادث ناشی از مرگ اوست که بتوانند طالبان را به سمت و سوی مورد نظر سوق داده یا هدایت کنند، به نحوی که به نفع کشورها، سازمان یا افراد ذی نفع باشد.
علاوه بر پاکستان، به طور حتم سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و عربستان و برخی کشورهای اروپایی از مرگ ملاعمر باخبر بوده اند. بنابراین نمی توان بی اطلاعی آنها را مورد قبول دانست اما سکوت آنها و حمایت از پاکستان و دستگاه‌های اطلاعاتی این کشور، به منظور انجام تمامی سازماندهی‌ها و اعلام جانشینی او _ ملااختر منصور _ بوده است. با این حال با وجود تمامی تلاش‌های کشورهای خارجی به خصوص پاکستان، اختلافات بروز خواهد یافت و کم و بیش طالبان دیگر آن سازمان منسجم نخواهد بود. اعلام مرگ ملاعمر پس از موفقیت‌های داعش در افغانستان، بر اساس اطلاعات مراکز خبری و سیاسی، حاکی از آن است که داعش توانسته در تعدادی از ولایت‌های این کشور حضور رسمی و نظامی داشته باشد. اعلام مرگ ملاعمر در این برهه از زمان بی ارتباط با قدرت گرفتن داعش نیست زیرا این موضوع به گسترش فعالیت‌ها و یارگیری داعش از میان طالبان کمک خواهد کرد. باید توجه داشت که در گذشته یارگیری داعش از میان نیروهای طالبان بوده است.
نکته چهارم اینکه گرچه طالبان یک سازمان داخلی و برآمده از تحولات بعد از پیروزی مجاهدین و جنگ بین گروه‌های جهادی بوده است اما باید توجه داشت که سازمان‌های اطلاعاتی کشورهای دیگر به خصوص پاکستان نقش اساسی در شکل گیری آن داشتند. در واقع سازمان طالبان زاییده فکر، تلاش، نقشه ریزی و تامین بودجه کشورهای پاکستان، آمریکا، انگلستان و عربستان است. به همین دلیل بیش از آنکه افغانستانی‌ها و طالبانی‌ها خواهان تصمیم گیری در مورد مسایل داخلی و فعالیت‌های آن باشند، سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای خارجی به خصوص پاکستان، برای آنها دیکته کرده یا موقعیتی را به وجود می آورند که طالبان تصمیمات لازم را به نفع آنها در نظر بگیرد. از این رو طالبان در اختیار سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای خارجی باقی خواهد ماند. مهم ترین دلیل مخفی نگه داشتن مرگ ملاعمر و موفقیت بسیار چشمگیر سازمان‌های اطلاعاتی به خصوص پاکستان در مخفی نگه داشتن مرگ او، نشان از تداوم همین خط سیر و تلاش‌ها خواهد بود.
منبع : دیپلماسی ایرانی