نظریهها و شواهد تجربی حاکی از آن است که در کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه رابطه خاصی بین دولت و بخش خصوصی حاکم است. عموما این رابطه نشات گرفته از مکاتب یا نظریههای اقتصاد کلان در آن جامعه میباشد که جهت رفع نیازهای جامعه و پاسخ دادن به مسائل موجود شکل گرفته و صحت و سقم آن با ارزیابی نتایج در واقعیات و مسائل جامعه توسط اندیشمندان و منتقدان مورد تحلیل قرار گرفته و سنجیده و به اثبات رسیده است. ویژگی شاخص همه این نظریهها و مکاتب بنا شدن آنها بر مبنای اصول و قواعد مشخص است که این اصول و قواعد خود مبنای شکلگیری اصول و قواعد جزئیتر میشوند.
موضوع قابل توجه درخصوص همه نظریهها و مکاتب اقتصادی این است که بهرغم وجود اختلافات بسیار بین اندیشمندان هر مکتب وقتی نظریههای کلی اقتصاد مطرح میشوند، اغلب اقتصاددانان با هم موافقند.
غایت همه این نظریهها و مکاتب ایجاد یک نظام اقتصادی است. نظام اقتصادی عبارت است از مجموعهای منظم و هماهنگ از عناصر و نهادهای اجتماعی و حقوقی که بر پایه قواعد، اصول، قوانین و روابط سازمان یافته و در حالت تعادل اقتصادی در کنار هم قرار گرفتهاند و در نتیجه عدالت اقتصادی، رفاه عمومی و رشد و توسعه اقتصادی را رقم میزنند.
یکی از نهادهای اساسی در نظامهای اقتصادی، مالکیت است. براساس تعریف همین نهاد است که بخش خصوصی و دولتی در هر نظام اقتصادی تعریف و قواعد حاکم بر روابط بین این دو بخش اساس شکلگیری آن نظام را تشکیل میدهد و در کنار سیستمهای برنامهریزی به عنوان دو معیار اصلی برای تعیین انواع نظامهای اقتصادی و تفکیک آنها از یکدیگر به کار میروند.
حال در کشور ما فارغ از اینکه نظریهها، سیاستها و رفتارهای متنوع، گوناگون، سلیقهای و مقطعی اقتصادی حاکم، مشمول تعریف نظام اقتصادی میشود یا خیر، این سوال مطرح است که آیا رابطه بین دولت و بخش خصوصی از قواعد و اصول از پیش تعریف شده و منظم تبعیت میکند؟ یا به عبارت دیگر آیا دولت و بخش خصوصی تکلیف، وظیفه، جایگاه و حدود خود را در رابطه با یکدیگر میدانند و از یک نقشه راهبردی سازمان یافته یا یک سیستم برنامهریزی پیوسته بهره میگیرند؟
به نظر میرسد پاسخ این سوال بسیار واضح و مبرهن است. شاید در سطح سیاستهای کلی نظام نظر به ایجاد چنین الگویی به خوبی مشاهده میشود ولی جهت استقرار عملیاتی این نظم سیستمی در کالبد اقتصاد ایران تا بدانجا که شاهد بروز نتایج آن در قالب شکلگیری یک نظم نظام یافته اقتصادی و اجتماعی باشیم راه بسیار طولانی در پیش است.
در این میان از بین بردن اختلافات ناشی از تفاوت دیدگاهها که در این وضعیت یعنی عدم وجود نظام متقن و مبرز تعدد آن بسیار بدیهی است، تنها با اعمال مدیریت شایسته فردی و مبتنی بر احترام متقابل و حفظ منافع طرفین آن هم در کوتاهمدت مثمرثمر است، لیکن برای ریشهکن کردن اختلافات پیاپی که خود عامل عقبافتادگی و مانع سرعت گرفتن در مسیر رشد و توسعه است و نهادینه کردن قاعده کلی و برنامه جامع روابط دو طرف باید چارهای متفکرانه اندیشید و اقدامات موثر به کار بست.
این در حالی است که بررسیها نشان میدهد در کشورهای توسعه یافته هر دو بخش خصوصی و دولتی خود را در مسیر برنامهها و اصول مستحکم مبتنی بر قواعد کلی نظام اقتصادی خود قرار داده و میزان موفقیت آنها در میزان انحراف آنها از مسیر اصلی یا برنامه کلی ارزیابی میشود. تنها به این دلیل است که بیشترین هماهنگی و همراهی در قالب قوانین و مقررات و اصول مقرر در این روابط را در این کشورها شاهد هستیم و حتی اختلافنظرها، انتقادات و مخالفتها نیز در چارچوب خاصی تعریف و هدایت شدهاند.
از زمان آغاز بحران سوریه و شکل گیری گروه تروریستی داعش و متعاقب آن تلاش های منطقه ای و جهانی برای حل این معضلات، دستگاه دیپلماسی ترکیه نوسانات و تحولات مختلفی را پشت سر گذاشته است. ترکیه که بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، سیاست «عمق استراتژیک و به صفر رساندن تنش ها با همسایگان» را در اولویت سیاست خارجی خویش قرار داده بود، با شروع ناآرامی ها و درگیری ها در سوریه، موضعی مداخله جویانه و غیردموکراتیک را در پیش گرفت و خواهان برکناری بشار اسد از قدرت شد. مخالفت با اسد تا جایی در سیاست خارجی این کشور پیش رفت که حتی مقامات ترکیه حاضر به همراهی و حمایت غیر علنی از گروه های تروریستی شدند. هر چند در یک سال اخیر مقامات آنکارا دریافته اند که راه را به کلی اشتباه رفته اند و سیاست های منطقه ای آنها سبب ایجاد چالش های عدیده ای برای کل جهان، منطقه و حتی خودشان شده است و بنابراین تا حدودی تغییر موضع داده اند، اما همچنان رویکردهای عجیبی در سیاست خارجی این کشور در مبارزه با تروریسم داعش به چشم می خورد که سرنگونی هواپیمای روسی از جمله مهمترین آنهاست.
بعد از آنکه در چند هفته اخیر و با اتمام نشست وین پیرامون سوریه، مشخص شد که بشار اسد به خواست و دستور کشورهای همسایه کنار نخواهد رفت و جمهوری اسلامی ایران نیز بعد از توافق هسته ای به مرکز تبادلات بین المللی و توجه کشورهای مختلف برای افزایش روابط و قراردادهای سیاسی، نظامی و تجاری تبدیل شده است و دقیقاً بلافاصله پس از برگزاری نشست تأثیرگذار مجمع کشورهای صادرکننده گاز در ایران آن هم با حضور پررنگ روسیه، مقامات ترکیه به این نتیجه رسیدند که لازم است برای حذف نشدن در عرصه بازی های منطقه ای، به نمایش قدرت در قبال رقبا بپردازند. بنابراین در حالی که کمتر از یکماه از انتخابات پارلمانی ترکیه و پیروزی قاطعانه اردوغان و حزبش در این انتخابات می گذرد، مقامات دستگاه دیپلماسی این کشور می کوشند سیاست خارجی نوینی از خود به نمایش بگذارند.در این راستا هدف قرار دادن یک فروند جنگنده سوخوی روسیه در مرز سوریه با ترکیه، توسط جنگنده های اف- 16 ترکیه و به بهانه نقض حریم هوایی این کشور، در کنار اینکه نیازهای اردوغان برای مقتدر نشان دادن حزبش را در افکار عمومی داخلی تأمین می کند، می تواند سرآغازی برای اعلام سیاست خارجی جدید ترکیه باشد.
در درجه اول سیاست ترکیه که در سال های اخیر همواره بین غرب گرایی (با سه جهت گیری عمده رابطه با اتحادیه اروپا، رابطه با ایالات متحده و رابطه با اسرائیل) و نوعثمانی گرایی (به معنای ایفای نقش میانجی در خاورمیانه )در نوسان بوده است، بار دیگر بر اثر تحولات اخیر به سمت غرب گرایی تمایل یافته است. ترکیه در مقطع کنونی چشم انداز روشن و مناسبی برای اعمال نفوذ در خاورمیانه و کشورهای همسایه برای خود نمی بیند و تنها شاهد افزایش نقش آفرینی رقبای منطقه ای خویش است. بنابراین می کوشد با انجام اقدامات تحریک آمیز علیه روسیه که به تازگی به معضلی جدید برای کشورهای غربی تبدیل شده است و البته رو کردن کارت های برتر خود یعنی حمایت ناتو، درماندگی و استیصال خود را از شکست سیاستهایش در خاورمیانه پنهان نموده و به نمایش نقاط قوت خود بپردازد.
در درجه دوم ترکیه با سرنگونی این هواپیمای روسی که به سرکوب تروریست ها و شوریان مسلح سوریه می پرداخت، نشان داد که همچنان موضع سرسختانه خود را در قبال بشار اسد و حمایت از گروه های شورشی مخالف وی حفظ کرده و در این راستا حاضر است با هر کشوری که از بقای بشار اسد حمایت می کند، مقابله کند.
در درجه سوم به نظر می رسد هر چند جمهوری اسلامی ایران در برخورد با روسیه بسیار محتاطانه عمل کرده و تلاش می کند با وسعت بخشیدن به عرصه دیپلماسی خویش، تنها به رابطه با این کشور اکتفا نکند؛ اما به نظر می رسد، ترس از شکل گیری محور استراتژیک ایران، روسیه، سوریه، نگرانی شدیدی در بین تصمیم گیران دستگاه دیپلماسی ترکیه ایجاد کرده و بنابراین با سرنگونی هواپیمای روسی در صدد ارسال این پیام برآمده اند که در صورت شکل گیری چنین محورهای رقیب و مخالفی، آنها حتی ابایی از همدست شدن با تروریست ها و ضربه زدن به جبهه جدید مقابله با داعش نیز ندارند.
با این حال نکته ای که باید در پایان به آن اشاره کرد این است که چنین اقدامات غیردوستانه و خارج از عرف دیپلماتیکی، نه تنها به روابط خارجی ترکیه و اقتصاد و توریسم آن لطمه می زند، بلکه هر چه بیشتر این کشور را از عرصه نقش آفرینی منطقه ای کنار زده و حتی با مشخص کردن دوگانگی سیاست های آن در مقابله با تروریسم، پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا را نیز دشوارتر خواهد کرد.
منبع : دیپلماسی ایرانی