بیتوجهی بانک مرکزی باعث شد؛
رييس کل بانک مرکزى در تازهترين اظهارنظر خود درباره نرخ سود سپرده بانکى براى چندمين بار تاکيد کرده است که بانکها مکلف هستند نرخهاى اعلام شده توسط شوراى پول و اعتبار در جذب سپردهها را رعايت کنند. اين آخرين اظهارنظر از سلسله اظهارنظرهاى مقامات سياسى، اقتصادى و حتى نظامى و مذهبى در نکوهش نرخ سود سپرده بالا است و در تمامى اظهارنظرهاى مطرح شده در طى هفتههاى اخير، از نرخ سود بانکى به عنوان متهم رديف اول ادامه شرايط رکودى در اقتصاد نام برده شده است.
اما حقيقتا اشکال کار کجاست و تا چه زمانى سياستهاى اقتصادى در ايران مبتنى بر اقتصاد يا هنجارى خواهد بود؟ آيا فشار و دستور به بانکها براى کاهش هماهنگ نرخهاى سپرده تنها راهکارى است که به ذهن مسولان سياسى و اقتصادى ايران مى رسد؟
تجربه چند سال اخير حاکي از آن است که کاهش نرخ سود رسميبانکي، بازي نظام بانکي با افکار عمومياست؛ کمااينکه عليرغم کاهش نرخ سود سپرده گذاري بانکها به ۱۵ درصد در سال گذشته، در عمل، بانکها مصوبه خودشان را دور زدند و با لطايف الحيلي سودهاي غيررسميبالاي ۲۰ درصد پرداخت کردند.
اين در حالي است که فعلا، انتظار از نظام بانکي کاهش سود رسميسپردهها به زير ۱۵ درصد نيست بلکه انتظار، رساندن سودهاي غيررسميبه سود رسمي(۱۵ درصد) است. نکتهاي که نبايد از آن غفلت کرد، مهيا بودن بستر انحصار چندجانبه براي نظام بانکي کشور، بهرغم تعدد و تکثر تعداد بانکهاست که اين مساله لزوم اصلاح ساختار و قواعد نظارتي را دوچندان ميکند. البته اينکه بانک مرکزي، انگيزه و توان چنين کاري را دارد يا خير، بحث ديگري است.
در چنين شرايطي، تعدادي بانک، قواعد بازي را تخريب مضاعف ميکنند و مشتريان بانکهاي ديگر را با وعده پرداخت سودهاي بالاتر به سمت خود ميکشانند. در واقع اين بانکها به علت پيشتاز بودن نرخشان، مشتري قاپي ميکنند و به منابع بانکهاي ديگر دست اندازي ميکنند. شرايط اين بانکها همانند غريقي است که ديگران را نيز با خود به زيرِ آب ميکشد!
به اين ترتيب، مسابقهاي شکل گرفته که بانکها براي حفظ بازار خود، ناچار از پرداخت نرخ بالا و غيراقتصادي سود سپرده هستند؛ در حالي که منابع بانکها در سالهاي گذشته به شدت تضعيف شده و بانکها منبعي براي دادن اين نرخهاي سود ندارند. اکنون بانکها به ناچار براي جمع کردن منابع اقدام به افزايش نرخ سود بانکي ميکنند و درحقيقت بانکها نه در سودآورى بلکه در افزايش هزينهها با هم رقابت مى کنند؟
به عقيده سيامک قاسمي؛ تحليلگر اقتصادي در اين باره ميگويد: متاسفانه ادامه استقرار اقتصاد هنجارى در ساختار اقتصاد کشور که معتقد است با بايد و نبايد مى توان اقتصاد را هدايت کرد، امکان ديدن همه ابعاد دليل بالا بودن نرخ سود سپرده در شبکه بانکى را براى مسولين سلب کرده است. او به تجارت ميگويد: همين نگاه دستورى سبب شده است که عليرغم چالشهايي که نرخهاى سود بانکى بالا در اقتصاد ايران ايجاد کرده است، هيچ اقدام موثرى غير از مصاحبه و سخنرانى و تهديد از جانب مسولان انجام نشود و بانکها همچنان در رقابت براى جذب منابع بانکى به روشهاى مختلف نرخهاى سود دستورى را دور مى زنند.
***تعيين تکليف بدهىهاى دولت به نظام بانکى
به گفته قاسمي، واقعيت اين است که بالا بودن نرخ سود بانکى نه «علت» بحران شبکه بانکى و به تبع آن مشکلات اقتصاد ايران که «معلول» اين شرايط است. انجماد بخش قابل توجهى از منابع بانکها در طى سالهاى اخير در قالب بدهىهاى دولت به بانکها، مطالبات غير جارى و داراييهاى غيرمالى سبب شده است که توازن نسبت بين مانده تسهيلات و مانده سپرده در نظام بانکى مختل شود. در اين شرايط است که بانکها سالهاست براى بازپرداخت سود يا اصل سپردههاى خود مجبود به اخذ سپردههاى تازه هستند، زيرا بخش مهمى از داراييهاى آنها به دليل انجماد ذکر شدهامکان سودآورى خود را از دست دادهاند.
اين چنين است که بسيارى از بانکها در رقابت براى جذب سپردههاى تازه براى بازپرداخت تعهدات گذشته در يک ماراتن جذب منابع وارد شدهاند. امروزه تقريبا هيچ بانکى در کشور نيست که به ويژه براى مبالغ بالا حاضر نباشد در قالبهاى مختلف نرخهاى سپرده مصوب شوراى عالى پول و اعتبار را دور بزند. چه از طريق هدايت منابع به صندوقهاى سرمايهگذارى مشترک و چه از طريق عقود مشارکتى به دنبال جذب منابع با نرخهاى بالا هستند تا بتوانند تا زمانى که منابع و تسهيلات قفل شده آنها آزاد شود پاسخگوى تعهدات خود باشند.
به گفته وي، اگر مسولان سياسى اقتصادى کشور حقيقتا به دنبال کاهش نرخ سود سپرده بانکى در راستاى يک سياست انبساطى براى رونق بخشهاى مختلف اقتصادى هستند، به جاى دستور بر نظام بانکى کشور بايد به دنبال حل دلايل ايجاد بحران شبکه بانکى کشور باشند. به بيان ديگر تا زمانى که تکليف بدهىهاى دولت به نظام بانکى کشور که بيش از دويست هزار ميليارد تومان هست مشخص نشود و تا زمانى که تکليف مطالبات غيرجارى بانکها که بيش از صدهزار ميليارد تومان است روشن نشود، هر سياست و دستورى که بانکها را مکلف به کاهش نرخ سود سپرده بانکى کند با يک پاتک بانکها مواجه شده و بانکها آن سياستها را دور خواهند زد.
***مطالبات بانکها به شدت افزايش پيدا کرده است
از سويي ديگر يک کارشناس اقتصادي در ادامه دلايل عدم کاهش نرخ سود بانکي و ضعف سياستهاي پولي گفت: متاسفانه دولت يازدهم با وجود تلاشهاي ارزشمند در زمينه سياست خارجي و همچنين تثبيت شرايط اقتصادي، در زمينه سياستهاي پولي و مالي نقاط ضعف اساسي داشت.
محمد قلي يوسفي با بيان اينکه موسسات پولي و بانکي دولتي و خصوصي روزبهروز با مشکلات بيشتري مواجه ميشوند به تجارت گفت: هر زمان اقتصادي در مرحله بحراني قرار گيرد، مسايل با پيچيدگي بيشتري همراه خواهند شد و نهادهاي پولي و بانکي به اين دليل که با منابع مالي مردم سروکار دارند دچار وضعيت حساستري خواهند بود. افزايش نرخ سود بانکي، هزينه تامين سرمايه را افزايش ميدهد و بانکها سپردهها را با سودهاي بالاتري از مردم دريافت ميکنند که در ادامه با بازپرداخت آن با مشکلاتي مواجه خواهند شد و در نتيجه افزايش بدهيهاي آنها را در پي خواهد داشت.
به گفته يوسفي، همچنين در شرايط فعلي مطالبات بانکها به شدت افزايش پيدا کرده است و اگرچه بخشي از آن به رکود بازار و ناتواني مردم در بازپرداخت تسهيلات برميگردد، اما بخش عمده آن مربوط به سهامداران بانکها ميشود که به ميزان زيادي به شبکه بانکي مقروض هستند و بعضا رقم اين بدهيها از سرمايه آنها نيز بيشتر ميشود. اين امر نشان ميهد بانک مرکزي از جديت لازم و کافي در اين مسير برخوردار نبوده و آن طور که بايد و شايد با اينگونه موارد برخورد نکرده است.
جريمههاي سنگين اين بدهيها آسيب جدي ديگري است که بر بدنه بانکي کشور وارد خواهد شد و تمام اينها دليلي ميشود که بانکها براي رهايي از معضلات موجود به دنبال جذب سپردههاي مردم از روشهايي خارج از چارچوب قانون و عدم رعايت نرخ سود سپردههاي مصوب از سوي بانک مرکزي باشند.
در واقع اوضاع وخيم بانکهاي خصوصي که از يک سو مجبور به اعطاي سود سپرده با نرخهايي بالاتر از نرخ مصوب و از سوي ديگر در حال کشمکش و درگيري با بدهيهاي گسترده به بانک مرکزي هستند، شبکه بانکي کشور را با خطرات بالقوه پيچيدهاي مواجه ساخته است. اين بدهيها که در قالب اضافه برداشت از بانک مرکزي به واسطه جبران کمبود منابع بانکي يا تامين منابع مالي تسهيلات تکليفي بودهاند، وخامت اوضاع را بيش از پيش تشديد کرده است.
اقتصاد ايران در گرداب بايدها و نبايدها گرفتار است و همانطور که نگارنده پيشتر در ياداشتهاى ديگرى اشاره کرده است تا تغيير پارادايمى در نگاه مسوولان طراز اول کشور به مقوله اقتصاد ايجاد نشود و تا زمانى که به دنبال فهم چرايي چالشها و بحرانهاى اقتصادى نباشيم و تصور کنيم با امر و نهى و بايد و نبايد مى توانيم اقتصاد را هدايت کنيم، در بر همين پاشنه مى چرخد.
آن طور که مديرکل اقتصادي بانک مرکزي اعلام ميکند تغييرات اعمال شده در سپرده قانوني بانکها به سمت ارتقا توان تسهيلاتدهي بانکها و حل مشکل بازار پول حرکت کرده است. ظاهرا براي تشويق بانکها به توديع سپردههاي قانوني به عنوان ابزاري براي دفاع در هجومهاي بانکي، جوايزي براي آنها در نظر گرفته ميشود.
به گزارش ايسنا، بانک مرکزي همواره از بانکها درصدي را در قالب سپردههاي قانوني به عنوان ابزاري به منظور اعمال سياستهاي پولي بانک مرکزي دريافت ميکند. در اين چارچوب نسبت سپردههاي قانوني با کارکرد احتياطي يعني حمايت از سپرده گذاران در مواقع بروز هجوم بانکي و همچنين کارکرد سياستگذاري پولي براي کنترل حجم نقدينگي از طريق ضريب فزاينده نقدينگي به عنوان ابزارهاي غيرمستقيم سياستهاي پولي بانک مرکزي به حساب ميرود. اين در حالي است که طبق بند (۳) ماده ۱۴ قانون پولي و بانکي مصوب ۱۳۵۱ نسبت سپردههاي قانوني به عنوان يکي از ابزارهاي سياستگذاري بانک مرکزي است که دامنه آن بين ۱۰ تا ۳۰ درصد تعيين شده و بانکها موظفند همواره نسبتي از بدهيهاي ايجاد شده به ويژه سپردههاي مردم نزد خود را در اين بانک نگهداري کنند. در حال حاضر براساس آخرين آمار منتشره بانک مرکزي در پايان سال ۱۳۹۵ حدود ۱۳۱ هزار ميليارد تومان مبلغي است که مجموعه بانکها و موسسات اعتباري در بانک مرکزي سپرده گذاري کردند که رشدي حدود ۲۲ درصد نسبت به پايان سال ۱۳۹۴ دارند.
در تازهترين توضيح بانک مرکزي در رابطه با آخرين وضعيت سپردههاي قانون اکرمي– مدير اقتصادي بانک مرکزي – اعلام کرده که نسبت سپرده قانوني براي تمام سپردههاي بخش غيردولتي در بانکهاي غيرتخصصي در پايينترين حد قانوني بين ۱۰ تا ۱۳ درصد يعني ۱۰ درصد بوده است. از سويي ديگر براي بانکهاي تجاري نيز در طول سالهاي گذشته به مرور کاهش يافته به طوري که در بانکهاي تجاري در حال حاضر در پايينترين سطح و دامنه بين ۱۰ تا ۱۳ درصد قرار گرفته است.
معاون سازمان آموزش فني و حرفهاي کشور ميگويد: طرح کارورزي طرحي نيست که افراد را شاغل کند بلکه افراد را توانمند ميکند تا بتوانند شغلي را بپذيرند. او معتقد است فارغالتحصيلان با ورود به طرح کارورزي مهارتهاي شغلي مورد نياز صاحبان مشاغل و بازار کار را فرا ميگيرند.
به گزارش ايلنا، سيد علي موسوي، در ارزيابي طرح کارورزي وزارت کار اظهار کرد: ۷۰ درصد کساني که دورههاي کارورزي را گذراندهاند در سريعترين زمان جذب بازار کار شدهاند، لذا طرح کارورزي آمادگي لازم براي ورود به بازار کار را در فارغ التحصيلان و جويندگان کار ايجاد ميکند.
وي با اشاره به استقبال کم دانشآموختگان از اين طرح گفت: معتقدم اگر استقبال کمينشان داده شده به اين دليل است که فارغالتحصيلان اطلاعات کاملي نسبت به اين طرح نداشتهاند چون اين الگو و مدل موفق بوده و هم اکنون در بسياري از کشورها در حال اجرا است.
موسوي ادامه داد: امروز آنچه که فارغ التحصيلان در دانشگاهها ميآموزند با آنچه که در مراکز فني وحرفهاي به صورت مهارتي فرا ميگيرند، متفاوت است. در طرح کارورزي کسري مهارتي که دانشجو دارد جبران و فرد براي ورود به بازار کار آماده ميشود. معاون آموزش سازمان فني و حرفهاي کشور درباره برخي انتقادات نسبت به دستمزد کم کارورزان گفت: کارورزي طرحي نيست که فرد با استفاده از آن شاغل شود بلکه در اين طرح، فرد توانمند ميشود که مهارتهاي شغلي مورد نياز بازار کار را به خوبي فرا بگيرد.
اگر اين مهارت را آموخت و با واحد پذيرنده تعامل کرد، جذب و به کار گرفته ميشود در غير اين صورت فرد ميتواند بر اساس مهارتهايي که در دوره کارورزي فرا گرفته در بازار کار براي خودش کسب و کاري ايجاد کند.
به گفته وي يکي از اهداف طرح کارورزي اين است که فارغ التحصيلان مهارتهاي مورد نياز بازار کار و مهارتهاي شغلي مورد نياز صاحبان مشاغل را کسب کنند و در صورتي که توانستند با کارفرما ارتباط برقرار کنند و عملکرد خوبي از خود نشان بدهند در محيط کارورزي مشغول کار شوند.
رئيس مرکز آمار ايران گفت: برنامه ملي گذار نظام آماري از سنتي به مدرن تا ۴ ماه آينده تصويب ميشود.
به گزارش فارس، اميد علي پارسا، با بيان اينکه تمام دستگاههاي اجرايي بايد مانند سامانههاي تسهيلگر تجارت وزارت صنعت از سامانههاي کاربردي و تخصصي بهره ببرند، گفت: در اين صورت است که مرکز آمار ميتواند براي جمعآوري اطلاعات به جاي خود اظهاري از افراد، از اطلاعات و آمار ثبتي و قطعي سامانهها استفاده کند و در نتيجه شاخصها و آمار اقتصادي با کيفيت و قابل اعتمادي براي مردم و مسئولان توليد ميشود. پارسا گفت: جهت گيري نظام آمارگيري کشور جايگزين کردن نظام آماري مدرن ثبتي مبنا به جاي نظام آمارگيري سنتي است. وي در ادامه تفاوت دو نظام آمارگيري سنتي و مدرن را اين گونه توضيح داد: در نظام آمارگيري سنتي براي جمع آوري اطلاعات به افراد مراجعه ميشود و آنان نيز براساس خود اظهاري اطلاعات را اعلام ميکنند و با توجه به اعتمادي که در کشورهاي مختلف به اين خود اظهاري وجود دارد، از آن اطلاعات استفاده ميشود، اما در نظام مدرن ثبتي مبنا، اطلاعات بايد در پايينترين سطح ممکن گردآوري شود، يعني فردي که در حال هر نوع فعاليت است، بايد اطلاعات آن توسط دستگاههاي اجرايي متولي ثبت شود. رئيس مرکز آمار ايران با بيان اينکه همه دستگاههاي اجرايي بايد از سامانههايي بهره ببرند که فعاليتهاي حوزه خودشان را به تفکيک پوشش دهند و ثبت کنند، اظهار کرد: زماني که اين سامانهها براساس تعاريف و طبقه بندي و استانداردهاي جهاني مرکز آمار مستقر شد و به اين مرکز متصل شد، نتيجه آن است کهامار و اطلاعات کشور در نهايت يکپارچه ميشود. پارسا افزود: در صورت يکپارچگي اطلاعات، خروجيهاي مرکز آمار اعم از اطلاعات، آمار و شاخصها بر پايه اطلاعات قطعي و ثبتي استوار است که موجب افزايش کيفيت آمار خواد شد. بنا به گفته رئيس مرکز آمار ايران، تمام دستگاههاي اجرايي بايد مانند سامانههاي تسهيل گر تجارت وزارت صنعت از سامانههاي کاربردي و تخصصي بهره ببرند، تا مرکز آمار به جاي مصاحبه و خود اظهاري از اطلاعات و آمار ثبتي و قطعي استفاده کند، تا بتواند شاخصها و اطلاعات اقتصادي با کيفيت و قابل اعتمادي را براي مردم و مسئولان توليد کند.