گزارش«تجارت» از کسبوکارهای سنتی؛
تجارت- محمد خادمي: همانطور که سبک زندگي درگذشتههاي دورساده بود؛شغلها هم ساده تربود ومردم ازطريق مشاغل ساده به زندگي خودشان ميپرداختند. البته اين شغلهاي ساده درآن دوران بسيارتاثيرگذارو نقش مهميدراقتصاد وتجارت جامعه داشتند، اما در چند سال اخير به قدري سرعت پيشرفت درصنعت و تکنولوژي افزايش پيدا کرده است که مشاغل مهم آن زمان که اين روزها ساده به نظر ميرسد ازبين رفتهاند.
تغييرات فرهنگ و روشهاي زندگي درجامعه ازديگردلايل از بين رفتن مشاغل ساده است، همچنين يکي ديگرازدلايل پايان عمر برخي اصناف و مشاغل برميگردد به انقلاب صنعتي که بسياري ازشغلها وکسب و کارها را به دست فراموشي سپرد.درمجموع مشاغل قديميرا ميتوان به 3 دسته تقسيم کرد: دسته نخست شغلهايي هستند که ازقديم تا بهامروز وجود دارند مانند آرايشگري، ميوه فروشي، سوپرمارکت و ... دسته دوم شغلهايي که درگذشته بوده وحالا شکل آن تغيير کرده يعني شغل همان شغل است اما با تغييرات در ابزارآلات آن شغل، مثل درشکه چيها کهامروز جاي خود را به تاکسيها دادهاند و دسته سوم شغلهايي هستند که ديگر وجود ندارند و شما نميتوانيد درکوچه و خيابان اثري ازآنها را پيدا کنيد؛چرا که اين نوع مشاغل نه ديگر مثل گذشته مشتري دارند و نه درآمد خوبي که ازطريق آنها بشود امرار معاش کرد؛ البته مشاغل جديد نيز ظهور پيدا کردهاند و در چند سال آينده عمر مشاغل فعلي نيز به پايان خواهد رسيد.در ادامه اين گزارش به شغلهايي که در سالهاي گذشته در گوشه و کنار کشورمان وجود داشتند و امروزه ديگر خبري از آنها نيست ميپردازيم:
لحاف دوزي
درگذشته با توجه به استفاده زياد از لحافهاي پشميدرزمستان براي گرم شدن شغل لحاف دوزي رونق بسياري داشت، اما اين روزها به دليل حضور لحافهاي صنعتي اين شغل کم رونق شده است و ميتوان گفت که بسياراندک درشهر ميتوان پيدا کرد و ديگر از لحاف دوزهاي دوره گرد خبري
نيست.
نفت فروش
تا چهار دهه پيش نفت يکي ازمهمترين مواد سوختي مردم به حساب ميآمد به همين منظور افرادي ظرفهاي 20 ليتري را روي يک چرخ دستي ميگذاشتند و راهي محلههاي شهر ميشدند به اين افراد نفت فروش ميگفتند که با راهاندازي سوختهاي جديد ديگر خبري از نفت فروشان نيست.
نمدمالي
از ديرباز ساخت نمد مرسوم بوده است و باتوجه به شغل رايج دامداري در بعضي نقاط با استفاده از پشم آن نمدهاي رنگارنگ درست ميکردند. به افرادي که ساخت نمد و رفو کردن آن را برعهده داشتند نمدمال
ميگفتند.
چاروه دار
افرادي با داشتن چند قاطرحمل و نقل و جابجايي مردم و وسايل آنها را برعهده داشتند که به آنها چاروه دار ميگفتند. امروزه با توجه حمل و نقل جاده اي اين شغل فراموش شده است.
چراغ سازي
در گذشته نبود برق و استفاده از انواع چراغ براي روشنايي و خوراک پزي وجود افرادي تحت عنوان چراغ ساز براي تعمير چراغها و فروش آنها را ضروري ميساخت کهامروزه با وسايل جديد ديگر نيازي به اين افراد
نيست.
لاوند دوزي
استفاده زياد از لاوند يا چادرشب در امور خانه مانند حلانه زني ، بستن رختخواب، زيرانداز و …. ايجاب ميکرد افرادي مشغول لاوند دوزي باشند که اين روزها با صنعت پلاستيکي ديگر از لاوند دوزي خبري نيست و اين شغل نيز به فراموشي سپرده شده
است.
هيزم شکن
در مناطق جنگلي سوخت اکثر مردم هيزم بود و افرادي به نام هيزم شکن يا هيزم فروش با جمع آوري هيزم و فروش آن مشغول کار بودند، البته در حال حاضر در برخي نقاط کشور اندک افرادي از اين کار امرار معاش
ميکنند.
گرمابه
صنف گرمابه داران به دليل تحول در صنعت ساخت و ساز خانه که در هر واحد مسکوني حمام ساخته شده است مورد بي مهري مصرف کنندگان قرار گرفت و رفته رفته اين صنف رو به فراموشي رفته و تعداد اندکي در شهرها وجود دارد. البته با ازبين رفتن اين صنف شغلهاي وابسته آن که شامل دلاکان نيز باشد از بين رفته است.
سفالگران
در گذشته ظروف مصرفي مردم از سفال بوده، به همين منظور سفالگران زيادي مشغول به کار ميشدند تا اينکه با روي کار آمدن صنعت چيني و ملامين و پلاستيک اين صنف رو به فراموشي رفته و در حال حاضر تنها براي کارهاي تزئيني سفالگران مشغول به کار هستند.
کاه گل کاران
کاه گل کاران وظيفه شان اين بود که بالاي پشت بامها را بازسازي کنند. در زماني که ايزوگام وجود نداشت، اين افراد با استفاده از کاه و گل و به وسيله غلطکهاي سنگي که داخلشان را با نمک و کاه پر ميکردند پشت بامها را بازسازي ميکردند.
يخ فروشان
دکههاي يخ فروشي هم يکي ديگر از شغلهاي رايج آن زمان بود. به هر حال مردم به يخچال دسترسي نداشتند و در گرماي تابستان نياز داشتند که خنک شوند و گلويي تازه کنند. به همين خاطر در سطح شهر شما ميتوانستيد دکههاي يخ فروشي را ببينيد که در حال تکه کردن و عرضه يخ به مردم
هستند.
آلاسکا فروشي
در دوراني که مردم براي داشتن آب تميز و نوشيدنيهاي خنک در حسرت بودند شغلي شکل گرفت به نام «آلاسکافروشي». آلاسکا را همه با عنوان منطقه اي سردسير ميشناسند. در آن زمان هم فروشندگاني بودند که نوعي بستني مخصوص يخي با عنوان آلاسکا را به مردم ميفروختند. آلاسکافروشها يک چرخ داشتند که بستنيها را داخل آن ميگذاشتند و به مردم ميفروختند.
پزشکان سنتي
در آن زمان به اين شکل دکتر دندان پزشک وجود نداشت و تنها افرادي بودند که با چند ابزار ساده همانند انبردست دندان را از بيخ ميکشيدند.زالو انداختن و حجامت نيز در گذشتهها رواج زيادي داشته و اين روزها اين دو شغل در برخي از محلههاي تهران وجود دارد اما مثل گذشته رونقي
ندارد.
ذغال فروشي
يکي ديگر از شغلهاي شناخته شده در ميان مردم ذغال فروشي بود، به هر حال مردم به جاي استفاده از بخاري ، شوفاژ و شومينه مجبور بودند از کرسي در زمستان استفاده کنند. سوخت کرسيها نيز ذغال بوده است، اما اين روزها ديگر خبري از ذغال فروش در شهرها نيست چرا که ديگر کسي از کرسي استفاده نميکند.
آب حوض کشي
آب حوض کشي هم از ديگر حرفههايي بود که در گذشته حسابي بازارش داغ بود چرا که آن زمان مردم در حياط خانه شان حوض داشتند و ماهي در آن ميانداختند. پس از مدتي آب حوض فاسد ميشد و اينجا بود که پاي آب حوض کشها به خانههاي مردم باز ميشد.
نمک فروش
برخي از افراد نمک سنگهاي بزرگ را از معادن نمک يا درياچههاي شور به شهرها ميآوردند و با خرد کردن سنگ نمک آنها را به فروش ميرساندند. البته در چند سال اخير برخي با درشکه و برخي ديگر با چرخ دستي درقبال تحويل نان خشک، به مردم نمک تحويل ميدهند.
خورجين بافي
خورجين بافي از از زماني که وسايل حمل و نقل وارد ميدان شد و چهارپايان جاي خود را به اتومبيل دادهاند به کلي فراموش شده است، اگر چه اين صنعت که حاصل دست بوده در شهرستانها و روستاها همچنان نفس ميکشد.
در قديم پالان يا خورجين پوشش و تجهيزاتي بود که به منظور حفاظت وبهره کشي بهتر براي حيوانات بارکش ميساختند و کسي که پيشه اش دوختن اين قبيل تجهيزات است پالان دوز يا خورجين باف ناميده ميشده
است.
رودوزيهاي
در قديم الايام نيز بانوان ايراني به تزئينات بر روي لباس خود اهميت فراواني ميدادند از اين جهت هنرهايي مانند رودوزي در ميان جامعه بانوان رواج يافت. اگر چه اين هنر هنوز هم به شکلهاي مختلف در برخي نقاط کشور انجام ميشود. مليله دوزي و سکمه دوزي نيز از ديگر هنرهاي سنتي است که عده اي به آن مشغول بودهاند.
تلگراف خانه
تلگراف خانه در سال 1274 هجري قمري در کشورمان شروع به فعاليت کرد، در اين محيط افراد براي اينکه پياميبه افراد ديگر در يک مکان دورتر بفرستند به اين محيطها مراجعه ميکردند تا پيام شان را ارسال کنند، رفته رفته سيستمهاي ارتباطي توسعه پيدا کرد و ديگر خبري از اين محيط براي ارسال پيام نيست و نه تنها کسي در اين کار مشغول نيست، بلکه ابزار آلات تلگراف نيز به موزهها فرستاده شده است.
چاي فروشيهاي سيار
اين کاسبهاي دوره گرد سماور بزرگي را از حلبي و يا آهن سفيد همراه داشتند که آن را با يک کمربند حمل ميکردند علاوه بر اين کمربند يک کمربند ديگري هم قهوه چي به کمر ميبست که در آن براي استکان و نعلبکيها جاسازي شده بود يک سطل آب و يک ظرف مخصوص ذغال و مقداري سوخت ديگر براي جوش آوردن آب سماور نيز به همراه آن بود، البته با کمرنگ شدن اين شغل اصناف ديگر شامل سماور سازان نيز بازار بي رونقي برايشان به وجود آمد.
جارچي يا داد زن
زماني که روزنامه در ايران به شکل منظم منتشر نميشد . جارچيها مطالب مهم را به گوش مردم ميرساندند و مردم به گفته جارچيها اعتماد داشتند رييس جارچيها را جارچي باشي ميناميدند؛ البته اين روزها اين شغل در برخي مراکز شهرهاي کشور با کميتغير براي تبليغات فعال هستند که به اين افراد داد زن ميگويند.
سمسارهاي دوره گرد
غير از پيشهها و کسب و کارهاي گفته شده در تهران قديم عده اي کاسبهاي دوره گرد بودند که در تمام مدت روز در خيابانها و کوچه و بازار پرسه ميزدند و با فرياد زدن متاع و کالاي مستعمل از قبيل کت، شلوار، کلاه، کهنه، کفش، خرده شيشه، آهن پاره و غيره خريداري ميکردند، به اين افراد سمسارهاي دوره گرد ميگويند، البته در برخي از محلههاي شهر هنوز اين افراد با خودرو وانت مشغول به فعاليت هستند.
ديگر شغلهاي فراموش شده
شغلهاي گوناگوني در گذشته وجود داشتهاند که ديگر نه تنها کسي به سراغ آنها نميرود بلکه نام آنها نيز براي نسلها امروزي نا آشناست.
در پايان اين گزارش به تعدادي از اين شغلهاي ناآشنا اشاره ميکنيم، سماکّي، کلک راني (قايق راني)، سوخت و تره بار فروش، ميوه و تره بار فروش، روغن فروش، سرب و باروت فروش، ماشين پنبه زني، مردارکش (حمل ميت)، شن کش، نمک فروش، تنباکو و کتيرا فروش، بزّاز، علاقه بند (يراق فروش)، سمسار، مسگر، نعلچي گر، کماج پز (نوعي آش)، رزاز، کوزه فروش، پالان دوز، چيت ساز، شعله رنگ کن ،دوشاب ساز، اتوکش، نمدمال، نعلبند، چاقوساز، حلواپز، آشپز باشي، عصّار، جوراب باف ،شال باف،فخّار، آهنگر، کلاه دوز ،سرّاج، کفش دوز، چرم فروش، رئوفگر، گيوه فروش، چلينگر، صبّاغ،خرّاز، حلّاج، مکاري،آينه ساز، باروت کوب، پنبه دوز، آسيابان، علاف، ،شانه ساز، روغن گر، گچ کوب، چرم ساز، خباز، طواف، ابريشم گر، سفيد باف، ريسمان فروش، شماع، گاوکش، صندوق بند، خراط، پالان دوز، چادرو باف، شمشيرگر، تنباکوفروش، پاره دوز، توتون فروش، ملکي دوز، سفيدگر، پوست دوز، چيني بندزن، زردچوپ کوب، ، کاسه گر، قاشق تراش، نعل بر، کله پز، چاه کن، نشاسته ساز، پخماغ فروش، جناساز، بيل فروش، قعم ساز، تفنگ ساز، گچ پز، حلبي ساز و بسياري ديگر از مشاغل که اين روزها در زندگي شهري نقشي ندارند.