«تجارت» راهکارهاي افزايش کفايت سرمايه در نظام بانکي ايران را بررسي کرد؛
تجارت- سوگند السادات چاوشي:قبل از اجرايي شدن برجام هزينه نقل و انتقالات پولي به دليل تحريمها وبه دنبال آن بسته شدن سوئيفت و استفاده از راههاي غير رسميو پرخطرازجمله شبکه صرافي بسيار افزايش پيدا کرده بود و همچنين بانکها يکي از اصليترين منابع درآمدي خود که کارمزدحوالجات ارزي و گشايش السيها است را از دست داده بودند.
خوشبختانه پس ازاجرايي شدن برجام ورفع تحريمها، شبکه بانکي ايران توانست به شبکه سوئيفت متصل شود،اما تاکنون بانکها به دليل تحريمهاي دلاري آمريکا وعدم کفايت سرمايه نتوانستند درآمدي ازکارمزدحوالجات ارزي وگشايش السيها کسب کنند. متاسفانه نظام بانکي کشور همچنان با بحران کمبود نقدينگي وعدم کفايت سرمايه ناشي ازبنگاهداري و مطالبات معوق غيرجاري دست و پنجه نرم ميکند که اين عدم کفايت سرمايه باعث شده است که بانکها بينالمللي اعتمادي براي همکاري به بانکهاي ايراني نداشته باشند، به عبارتي علي رغم اتصال بانکهاي ايراني به شبکه سوئيفت،بانکهاي پذيرنده دراروپا،حواله ارزي واسناد اعتباري بانکهاي ايراني را قبول نميکنند.
13 درصد؛ نسبت کفايت سرمايه بانکها
نسبت کفايت سرمايه يکي ازنسبتهاي سنجش سلامت عملکرد وثبات مالي بانکها است، لذا بانکها بايد سرمايه کافي براي پوشش دادن ريسک ناشي از فعاليتهاي خود داشته باشند تا آسيبهاي وارده به سپردهگذاران منتقل نشود.طبق ضوابط بينالمللي کفايت سرمايه بانکها حداقل بايد معادل 10 درصد ازمجموع داراييهاي آن بانک باشد.درحال حاضرهيچکدام از بانکهاي کشور سرمايه لازم و کافي ندارند بهطوري که طي بررسيهاي انجام شده هماکنون نسبت کفايت سرمايه بسياري از بانکهاي کشورتنها به 5 درصد ميرسد و برخي بانکها نيز حتي يک درصد هم کفايت سرمايه ندارند که دليل اصلي کمبود کفايت سرمايه بانکهاي ايران نه به دليل قدرت وام دهي بالاي بانکهاي کشوراست، بلکه بيشتردارايي بانکها به سمت بنگاهداري املاک ومستغلات حرکت کرده که با توجه به شرايط کنوني اقتصادي کشورقابليت نقدشوندگي ندارند. براساس بازل 3 بانكهاي دنيا بايد تا سال 2018 ميلادي كفايت سرمايه خود را به 13 درصد برسانند.به عبارتي کفايت سرمايه بانکها بايد معادل 13 درصد ازمجموع تسهيلاتي باشد که بانکها تخصيص ميدهند. باتوجه به اينکه افزايش مطالبات معوق غيرجاري به بيش از 250 هزارميليارد تومان،رشد بنگاهداري وسرمايهگذاري بانکها در املاک ومستغلات ازمشکلات کنوني نظام بانکي ايران به شمارميرود،لذا سوالي که مطرح ميشود اين است که آيا با اجراي قوانين بازل 3 درخصوص رسيدن کفايت سرمايه بانکها به 13 درصد، مشکلات کنوني نظام بانکي ايران حل ميشود يا وضعيت نظام بانکي کشور بحرانيترخواهد شد؟
شمشيردولبه اجراي بازل 3
بعد ازاجراي بازل 1 و در پي بحرانهاي مالي،کميته بال( BCBS ) سعي داشت تا با يک روند تکاملي فعاليت بانکي را تحت کنترل درآورد تا ازاين طريق از سپردههاي مردم واقتصاد محافظت شود که دراين راستا اين کميته اجراي بازل 3 ازسوي بانکهاي دنيا را الزامياعلام کرد که تا انتهاي سال 2018 ميلادي بايد به طورکامل اجرايي شود. بازل 3 با اصلاح قوانين واستانداردهاي جهاني بايد ريسک سيستماتيک بانکها را کاهش دهد،به عبارتي بازل 3 براي کاهش ريسک سيستماتيک بانکها،محدوديتهاي جديدي ازجمله حجم نقدينگي،نسبت اهرميوکفايت سرمايه بانکها لحاظ کرده است. به طورحتم اجراي بازل 3 براي بهبود نظام بانکداري و کاهش ريسک سيستماتيک نظام مالي است،اما ميتواند نتايج معکوسي برميزان وامدهي بانکهاي کشورهاي درحال توسعه داشته باشد. به عبارت سادهتراجراي بازل 3 همچون شمشير دو لبه است که با مديريت صحيح رشد اقتصادي پايداربه همراه خواهد داشت و در صورت اجراي نادرست رکود اقتصادي را عميقترخواهد کرد.
کاهش قدرت وامدهي بانکها با اجراي بازل 3
چنانچه بخواهيم نتايج اجراي بازل 3 را درنظام بانکي ايران باتوجه به کفايت سرمايه 4 درصدي بيشتربانکهاي کشور بررسي کنيم، لازم به ذکر است که براساس بازل 3 کفايت سرمايه بانکها تا سال 2018 ميلادي بايد به 13 درصد برسد،يعني بانکهاي ايران بايد 13 درصد ازمجموع تسهيلاتي که به بنگاههاي توليدي ميدهند را درنزد خود نگهداري کنند که به طورحتم اجراي بازل 3 باعث کاهش قدرت وام دهي بانکهاي کشور وبه دنبال آن کاهش ميزان فعاليتهاي اقتصادي ميشود که به رکود صنايع کوچک و متوسط دامن ميزند،به عبارتي تا زماني که گزارشهاي اقتصادي خبري ازرونقاقتصادي کشورنداشته باشد،اجراي کامل بازل 3 قدرت وامدهي بانکهاي کشوررا کاهش داده و مانع خروج تمام بخشهاي اقتصادي ازرکود ميشود.همچنين بخش عظيميازمنابع مالي بانکهاي کشور به دو صورت طلب ازدولت ومطالبات معوق غيرجاري است که هيچگونه بازدهي براي بانکها بههمراه ندارد،لذا اعمال دقيق قوانين بازل 3 درچنين زماني که بانکها با کمبود نقدينگي مواجه هستند،قسمت ديگري ازمنابعدرآمدی بانکها را قفل کرده و توان تسهيلاتدهي بانکها را کاهش چشمگيري ميدهد که درنهايت منجربه کاهش سودآوري بانکها وتامين سود سپردهها خواهد شد که اين امر منجر به خروج سپردهها ازبانکها ميشود.
رشد مجدد موسسات مالي واعتباري غيرمجاز
همچنين به گفته برخي ازکارشناسان اقتصادي،احتمال دارد که در راستاي اجراي بازل 3 با تشديد محدوديتها دربانکهاي کشور، وجود بانکهاي سايه يعني موسسات مالي واعتباري غيرمجاز دوباره پررنگ ترشود که اين بانکهاي سايه براي جذب منابع مالي با بانکهاي دولتي وخصوصي رقابت ميکنند،لذا نبود نظارت برموسسات مالي واعتباري غيرمجازوبزرگترشدن آنها به طورغير مستقيم باعث ايجاد ريسک سيستماتيک درنظام مالي ميشود که هدف اصلي بازل 3 کاهش ريسک سيستماتيک درنظام مالي است، بنابراين موفقيت بازل 3 به بررسي دقيق بخش بانکداري غيررسمييک کشوربستگي دارد،لذا تا سامان نيافتن بازارغيرمتشکل پولي به صورت کامل درکشورما وضع قوانين شديد بربانکها مقداري ازنقدينگي را به سوي موسسات مالي واعتباري غيرمجازهدايت خواهد کرد.
١٧ ميليارد دلار؛سرمايه بانکهاي کشور
نبود سيستم اعتبارسنجي دقيق مشتريان،بنگاهداري،سرمايهگذاريهاي پرريسک وکمبود نقدينگي ازمهمترين مشکلات بانکداري در سطح جهان است که بانکهاي ايران با شدت بيشتري با آن روبهرو هستند، با اين اوصاف انجام اصلاحات وسالمسازي نظام مالي عملکردي زمانبر است که هرگونه شتابزدگي باعث فاصله گرفتن از وضعيت مطلوب خواهد شد، بنابراين سوالي که مطرح ميشود اين است که براي رسيدن نسبت کفايت سرمايه بانكهاي ايراني به 13 درصد در راستاي اعتماد بانکهاي بينالمللي براي تعامل وهمکاري بدون اينکه باعث رکود صنايع کوچک ومتوسط و خروج سپردهها از بانکها شود بايد چه راهکاري انديشيد؟ که دراينباره محمد ربيع زاده کارشناس ارشد بانکي درگفتوگوبا«تجارت»ميگويد: کل داراييهاي بانكهاي ايراني ١٩ هزارهزار ميليارد ريال يعني حدود ٦٠٠ ميليارد دلاراست. با احتساب اقلام زيرخط ٢٣٣١٩ هزار ميليارد ريال است. سرمايه بانكهاي کشور ٥٧٧ هزار ميليارد ريال يعني حدود ١٧ ميليارد دلار است. طبق بازل٣ بانكهاي دنيا بايد تا سال ٢٠١٨ ميلادي كفايت سرمايه خود را به ١٣درصد برسانند، لذا وقتي متوجه ميشويم كه متوسط فعلي كفايت سرمايه بانكهاي ايراني به ٣ درصد هم نميرسد انگيزه براي اقدامات فوري در بازسازي نظام بانكي بيشترميشود. اتفاق مهميكه دربازل٣ افتاده اين است كه اگر بانكي در شركتهايي سهامدار است كه اين شركتها در حوزه فعاليت بانكي نيستند مانند فولاد، معدن و ... درمحاسبات كفايت سرمايه تمامياين سرمايهگذاريها از سرمايه آن بانك كسر ميشود و همچنين ذخيرهگيري تسهيلات بانكها بايد شفاف و استانداردهاي IFRS رعايت شود.
١٨٩ ميليارددلار؛هزينه بازسازي نظام بانکي
ربيع زاده ادامه ميدهد: بانكهاي ايراني براي بازسازي نياز به تزريق١٨٩ ميليارد دلارمعادل ٤٠ درصد توليد ناخالص داخلي دارند كه واريزيكباره اين وجوه توسط دولت وبخش خصوصي امكانپذيرنيست.اين کارشناس ارشد بانکي با اشاره به اينکه با استفاده از مدل ژاپني و كرهاي بايد به مدت سه سال به مديران بانكها فرصت داده شود، تصريح ميکند: با استفاده از روش آب رفتن ترازنامه بايد داراييهاي مازاد بانکها چون املاك، مستغلات و ساير سرمايهگذاريها فروخته شده و با كاهش NPL از وجه آن براي كاهش بدهيها استفاده شود. با كوچك شدن ترازنامه بانکها، سهم حقوق صاحبان سهام افزايش پيدا ميکند. بعد از گذشت سه سال و پس از اصلاحات ساختاري، بانكها با كفايت سرمايه زير ٤ درصد منحل شده و سپردههاي آنها بايد به بانكهاي دولتي منتقل شود و بانكهايي با كفايت سرمايه ٤ تا ١٠ درصد ادغام شوند و با افزايش نقدي سرمايه، بانكها با كفايت سرمايه بيش از ١٠ درصد به فعاليت خود ادامه دهند.
لزوم عرضه سهام بانکها در بورس
همچنين در اينباره احمد حاتمييزد ازمديران اسبق نظام بانكي كشوردرگفت وگوبا«تجارت»ميگويد:هماكنون نظام بانكي كشور با سه معضل كمبود سرمايه، بدهي دولت و مطالبات معوق غيرجاري دست و پنجه نرم ميکند كه راهكاراصلي براي جبران كمبود سرمايه اين است كه سهامداران بانك اقدام به افزايش سرمايه كنند به عبارتي سهامداران بايد درمجمع عمومياعلام کنند که سرمايه بانک افزايش پيدا کرده است، اما به دليل اينکه دولت،سهامداربسياري از بانکهاي بزرگ است اقداميبه افزايش سرمايه بانک نميکند و حتي بدهي خود را هم به نظام بانکي پرداخت نميکند و صاحبان بانکهاي کوچک هم نقدينگي کافي برافزايش سرمايه بانک ندارند. لذا تنها راه ممکن براي افزايش سرمايه بانکها اين است که سهامداران سهام خود را ارزيابي کرده و سپس دربورس عرضه کنند. به عبارت سادهتر عموم مردم از جمله افرادي که متقاضي راهاندازي بانک خصوصي هستند، سهام بانكها را خريداري ميكنند.با فروش سهام بانکها در بورس ميتوان کمبود سرمايه بانکها را تاحدودي جبران کرد،اما افزايش سرمايه و فروش سهام بانکها در بورس طي بازه زماني کوتاه مدت امکانپذيرنيست و زمانبراست، يعني بانکها درچند مرحله بايد افزايش سرمايه دهند. البته سهام برخي از اين بانکها را هم شخصي خريداري نخواهد کرد، زيرا کفايت سرمايه آنها نزديک به صفر درصد است. متاسفانه صاحبان بانکهاي خصوصي و دولتي به دليل ازدست ندادن قدرت ترجيح ميدهند که با سپردههاي مردم اوضاع خود را بچرخانند، اما تا ابد نميتوانند اين کاررا ادامه دهند وديريا زود با بحران عظيميمواجه خواهند شد که مجبورميشوند يا بانک را تعطيل کرده يا با عرضه سهام در بورس اقدام به افزايش سرمايه بانک کنند.
ادغام بانکها مساله کمبود سرمايه را حل نخواهد کرد
اين کارشناس ارشد بانکي درخصوص ادغام بانکها با يکديگرميگويد:ادغام بانکها مساله کمبود سرمايه را حل نخواهد کرد، بلکه هزينهها را کاهش ميدهد.به عبارتي وقتي دو بانك در يك منطقه ازشهرشعبه دارند وشعبات آن دوبانك با يكديگر ادغام شوند، يكي از شعبهها باز ميماند وشعبه ديگر بسته ميشود كه ميتوان ملك يا سرقفلي آن شعبه بسته شده را فروخت كه بدونشك با كاهش پرسنل هزينه بانك كاهش پيدا ميكند وبا انتخاب مديريت صحيح اقتصاد بانك بهبود پيدا خواهد كرد. اما درشرايط فعلي ادغام بانكها با يكديگر عملكردي نيست كه بتوان يكشبه آن را انجام داد، بلكه نيازمند به پروسه طولانيمدت يك يا دوساله است كه بتوان تصميم گرفت كه يك بانك با كدام بانك كشور ادغام شود، بنابراين پروژه ادغام بانكها با يكديگر موضوعي نيست كه بتوان طي بازه زماني كوتاه مدت انجام داد.
پيش شرط خريد بانکهاي ايراني
حاتمييزد درخصوص ادغام بانکهاي ايراني با بانکهاي خارجي تصريح ميکند:زمينه ادغام بانکهاي کشور با بانکهاي خارجي در ايران وجود ندارد. بانکها خارجي حتي حاضرنيستند براي بانکهاي کشورما حساب جاري بازکنند،زيرا هر بانک خارجي که با ايران کار کند مورد تنبيه وجريمه دولت آمريکا قرارميگيرد.به عبارت سادهتر باتوجه به اينکه کفايت سرمايه بيشتر بانکهاي کشور بسيار پايين است، راهكاري كه براي افزايش كفايت سرمايه بانكها ميتوان انجام داد اين است كه يک بانک قوي خارجي، يک بانک ضعيف ايراني را خريداري كند وبانك ايراني هم قبل اززمان خريداري بايد حسابهاي مالي خود را شفاف کند تا ارزش سهام تعيين شود و تعيين ارزش سهام هم منوط بر تعيين ميزان مطالبات بانك ازمردم، بخش خصوصي و دولت است،اما اگر ارزش سهام بانکهاي کشور هم تعيين شود، بانکهاي خارجي به دليل مشکلات و جريمههايي که دولت آمريکا براي آنها ايجاد ميکند،حاضر نيستند که با بانکهاي ايراني تعامل حتي درحد بازگشايي حساب جاري داشته باشند.