با توجه به شرایط اقتصادی اخیر کشور بهتر است توقعات در فضای کسب
و کار خیلی خوشبینانه نباشد. در این سالها شاهد تلاطم بسیاری در
حوزههای اقتصادی بودهایم و حالا اگر بنگاههای اقتصادی بخواهند اینطور
فکر کنند که در صورت افزایش نرخ ارز و بهبود نرخ تورم، افزایش قیمت جهانی
نفت از 27 دلار به بالای 140 دلار، دو برابر شدن قیمت طلا، افزایش قیمت
فولاد و در نهایت جهش دو برابری قیمت سنگآهن حتمی است، توقع بالایی است.
در اين بين باید شرکتهای معدنی در دوره کوتاهمدت هفت هشت ساله
سیاستگذاری کنند و توقعات خود را براساس برنامهریزیهای بلندمدت تعیین
کنند. اینکه نفت به بالای 100 دلار برسد، نمیتواند عامل تصمیمگیری یک
شبکه معمولی در کوتاهمدت باشد. چنین تصوراتی در بنگاههای اقتصادی کشور
غلط است. در حالی که باید تابع علم اقتصاد هدفگذاری بلندمدت در راس
برنامههای شرکتهای معدنی باشد. آن زمان است که سرمایهگذاریها آنطور که
باید جواب خواهد داد.
در اين ميان برخیها معتقدند فعالان عرصه سنگآهن
خامفروشی میکنند در حالی که این نگاه باید اصلاح شود. این امر هم مستلزم
این است که به زیرساختها و زنجیرههای تولید داخلیمان خوب نگاه شود.
بررسی مزیتهای اقتصادی که داریم، مورد هدف باشد. مصائبی که به محیط
اقتصادی یک کالا ارتباط دارد تعیین میکند که خامفروشی سنگآهن آیا درست و
به صرف است یا خیر. در این سالها شاهد بودیم که هر چقدر تلاش شد
خامفروشی نفت به حداقل رسانده شود، پاسخ درستی حاصل نشد. در سنگآهن هم
باید به قضیه درست نگاه کرد. اینکه دولت در طرحهای توسعهای صنعت فولاد طی
درازمدت چه برنامه اجرایی واقعی دارد در مصرف و خرید سنگآهن بسیار موثر
است. زنجیره تولید فولاد از معادن منشا میگیرد و باید دید برای تکامل
زنجیره چه امکانات زیرساختی وجود دارد و برای سرمایهگذاری صنعت فولاد مهیا
است. بعد تصمیم گرفته شود که سنگآهن را به صورت میانی یا به صورت کامل
فرآوری شده بفروشیم بهتر است.
در حال حاضر بايد بپذيريم كه تمام مزایای
صنعت سنگآهن در اقتصاد کشور وفرصتهای بینالمللی پیش رو آن مهم است.
نباید این نکته را فراموش کنیم که خامفروشی در بخش معدن بستگی به
موقعیتهای خاص دارد. برخی اوقات ممکن است با توجه به خواص سنگ صادرات خام
آن صرفه اقتصادی داشته باشد و در برههای به لحاظ موقعیتی، ذخایر،
بهرهبرداری و سرمایهگذاری و هزینه صادرات خام آن سنجیده شود. در حقیقت
مسیر سیاستهای کلان آن هنوز مشخص نیست که چنین ابهامی در خامفروشی وجود
دارد. اینکه برای رویکرد خامفروشی پاسخهای بسیار کلانی آورده شود،
سیاستگذاران کشور را گیج میکند. شوکی که به بازار سنگآهن ایران وارد شد و
معادن کوچک بیشترین تاثیر آن را در برگرفتند، فاصله قیمتی با گذشته است که
این قیمتها برای سنگآهنیها قابل تصور نبوده است. افت ناگهانی این مواد
معدنی توام با افزایش نرخ ارز، تورم لجام گسیخته و نرخ بازدهی نیروی انسانی
باعث شده قیمتهای تمام شده در واحدهای صنعتی تاثیر پذیرند.
به عقيده
من فعالان معدنی و صاحبان بنگاههای سنگآهنی در شرایط مواجه شدن با این
شوکها دیگر اداره کردن بنگاههای خود را سخت میبینند. محدودیتهای مالی و
کمبود نقدینگی بزرگترین معضل فعالان معدنی عرصه سنگآهن است اما اگر
برنامهریزی بلندمدت در دستور کار این بنگاهها قرار بگیرد، شاید بتوان
آینده صنعت سنگآهن را روشن ببینند.
پیشبینی نکردن مدیران سنگآهنی
از افت قیمت جهانی سنگآهن بسیاری از سرمایهگذاریها معدنی را متوقف کرده و
واحدهای معدنی و صنعتی را در شرایط فعلی ناکارآمد کرده است. در
سرمایهگذاریهای جدید باید ظرفیتهای کشور ملاک قرار بگیرد زیرا مزایای
برق، گاز و آب مزیتهای مهم اقتصادی کشور است و با هرگونه تغییر قیمت و
کسری مسیر سرمایهگذاری عوض میشود. به همین دلیل بنگاههای کوچک باید به
یک اتفاق نظر برسند در برنامهریزیهای بلندمدت خود و دولتمردان و
سیاستمداران در فضای واقعی کشور تصمیمگیری کند. نباید در بازار سنگآهن
انتظار کوتاهمدت داشته باشیم و پیشبینیام این است که شاید دو سه سال
آینده شرایط کسب و کار در این عرصه بهتر شود.