کورش شرفشاهي
k.sharafshahi@gmail.com
«خريد و فروش سکه در مغازه به طور ميانگين به روزي ۲۵۰۰ مورد سکه رسيد. روزي 30 ميليون دلار در بازار پخش ميکند. ماهي ۳۰ ميليارد درآمد داشته است. 700 ميليارد تومان پولي نيست، شما بزرگش ميکنيد». اين جملات تنها بخشي از اظهارات سلطان سکه و همدستان وي است. افرادي که منافع شخصي خود را بر همه چيز برتري دادند و نه تنها منافع ملي را تهديد کردند، بلکه زندگي اقشار حقوق بگير را به چالش کشيدند. اگرچه پنجه دستگاه قضا اين دو نفر را به خوبي مجازات کرد، اما سفرههايي که به خاطر سودجويي اين افراد خالي و اشکهايي که به دليل گراني و تورم از چشم گرسنگان جاري شد را چه کسي پاسخگو خواهد بود. نکته مهميکه نبايد ناديده گرفته شود، اين است که منظور از اعدام اين مفسدان في الارض، هشدار به ديگر سودجوياني است که هنوز سوداي يکه تازي را در سر ميپرورانند. اين افراد زماني بازداشت شدند که سکه و ارز در مسير صعودي بود، اما اکنون که سلطان سکه اعدام شد، چرا همچنان سکه بالاتر از 4 ميليون تومان و دلار بيش از 15 هزار تومان است؟ به راستي چه کساني ميخواهند تورم و گراني بر سايه کشور سايه افکند و بخش بزرگي از جامعه نان محروميت را در سفرههايشان ببينند؟ نکته مهمتر اينکه اين محکومان در اعترافاتشان تاکيد کردند که ليدرهايي پشت سرآنان بوده است، چرا دستگاه قضا اين ليدرها را شناسايي و بازداشت نميکند؟ چرا اين ليدرها بايد در سايه امن باشند و هر روز کشور را در بخشي به بحران بکشانند؟ البته بسياري از مردم اعتقاد دارند که اعدام اين مفسدان اقتصادي بايد در ملا عام صورت بگيرد تا براي ديگران درس عبرتي بشود. آيا جرم وجنايت اين مفسدان اقتصادي کمتر از قاتلي است که جان يک نفر را گرفته است؟ چرا باور نداريم که اين مفسدان اقتصادي با جان، مال و آبروي بسياري از مردم بازي کرده اند؟ نکته آخر اينکه خرسندي مردم از اعدام اين مفسدان اقتصادي غير قابل توصيف است، اما مردم اميدوار هستند که مجازات به همين دو نفر ختم نشود و جديت در مجازات مفسدان باعث شود که سودجويان و فرصت طلبان کميبا درنگ در فسادهاي اقتصادي ورود کنند.