کورش شرفشاهي
k.sharafshahi@gmail.com
علم اقتصاد در همه جاي دنيا قاعده دارد و هر کدام از قواعد اقتصادي در مقطعي خاص پاسخ لازم را ميدهد. اما در جمهوري اسلاميايران علم اقتصاد تنها در کلاسهاي درس مفهوم دارد و اتفاقاتي در بازار رخ ميدهد که علم اقتصاد و اقتصاددانان را شوکه ميکند و بازار هم اقتصاد را به هيچ گرفته است. يک باره صبح ازخواب بيدار ميشويم و قيمت دلار سربالايي ميرود در حالي که نه تحريم شده ايم، نه تقاضا افزايش داشته، از زلزله، سيل و جنگ خبري نيست، اتفاق خاصي هم در کشور رخ نداده و خلاصه اينکه دلار خودش تصميم گرفته گران شود. اين گراني بيش از شش برابر ادامه مييابد تا آنکه بازهم صبح از خواب بيدار ميشويم و بدون آنکه اتفاقي افتاده باشد، دلار سرپاييني ميرود. جالب تر اينکه با آغاز روند گراني، مردم براي خريد هجوم ميآورند و با آغاز روند کاهشي، مردم براي فروش دلارهايي که خريده بودند، به بازار هجوم ميآورند. به راستي چه اتفاقي افتاده است؟ دولت که اقدام به عرضه فراوان ارز نکرده، وضعيت دادوستد جهاني نيز که خوب نشده، ارتباط بين بانکي ايران با ديگر کشورها نيز متحول نشده و تنها مسالهاي که رخ داده، اعدام سلطان سکه و همدستش بوده است. البته تغيير تيم اقتصادي دولت از وزير اقتصاد تا رييس کل بانک مرکزي را شاهد بوديم. اکنون سوال اينجاست که واسطهها و دلالان با آنچه به روزگار مظلومين و قاسميآمده، احساس وحشت کرده اند؟ آيا سيف ناکارآمد بوده و آمدن همتي همه چيز را متحول کرده است؟ آيا وزير اقتصاد جديد در ارزان شدن ارز نقش داشته است؟ آيا دولت خودش عالم بي تفاوتي را طي کرد تا دلار به 20 هزار تومان برسد و هنگاميکه بدهيهايش را داد، دوباره قيمت دلار را کاهش دهد؟ چرا هنگاميکه رييس جمهور از رسانه ملي اعلام کرد دلار در پس کوچهها بالا ميرود و از مردم خواست دلار نخرند، هيچ کس توجهي نکرد؟ نکته مهم اين است که هنوز قيمت دلار در لايحه بودجه 98 مشخص نيست و شايد عدهاي از قيمت پينشهادي دلار در بودجه خبردارند که بازار روند نزولي را طي ميکند؟ به هر حال اقتصاد در اينجا راه خودش را ميرود و بازار است که اقتصاد را تعريف ميکند.