داربی شماره ۹۰ تابستان گرم ۹۸ را به پاییز هزار رنگ وصل میکند؛ تابستانی که یادمان نمیرود چگونه در آن دو هوادار فوتبال برای همیشه از تیمهای محبوبشان خداحافظی کردند. این داربی برای اینکه کمی، فقط کمی سرخوشمان کند کار سختی دارد.
آخرین روز تابستان که معمولا دلگیری جمعهها را با خود دارد، اینبار خود درمانش را به همراه آورده است؛ وسط جلد کردن کتاب و خرید روپوش، بچههای مدرسهای میتوانند چند ساعتی از فکر اول مهر بیرون بیایند و از ساعت ۱۶، خیره به تلویزیون، جدال ستارههای قرمز و آبی را نگاه کنند. آنهایی هم که به ورزشگاه میروند باید مراقب چمن خیس و سیم لخت و داربست بی دست و پا و اتفاقهای غیر مترقبه باشند.
سالهای سال است که داربیهای تهران، پوشالی است و دعوای سرخ و آبی بیشتر یک توهم است؛ یک تلقین که هر بار تکرار میشود. الکلاسیکو اگر تعداد بینندههایش به یک میلیارد نفر میرسد، اگر مورینیو انگشتش را توی چشم ویلانوای فقید میکند، اگر راموس توی صورت پویول میزند، اگر بارترا نصف زمین را دنبال بیل میدود، اگر مسی و رونالدو پیراهنهایشان را رو به تماشاگران حریف میگیرند برای این است که آنجا همه چیز، یک جنگ تمام عیار است؛ جنگی که دقیقا از خارج زمین فوتبال شروع میشود و مدیران، هر لحظه به فکر بالا بردن رشد اقتصادی باشگاهند و برای این کار ابایی ندارند که در کار حریف سنتیشان بگذارند. در سالهای اخیر کمتر ستارهای بوده که رئال و بارسا سرشان با هم جنگ نداشته باشند حتی اگر به آن بازیکن نیازی نداشته باشند باز هم برای سختتر کردن کار رقیبشان وارد میدان میشوند.
اینجا ولی تنها چیزی که متفاوت است رنگ لباسهاست. مالکان هر دو تیم یک نهاد و اسپانسرهایشان از سر تا نوک پا یکی است. در ورزشگاه مشترکی بازی میکنند که برای هیچکدامشان نیست و حتی نمیتوانند در شهرآوردی که میزبانند سهم بیشتری از صندلیهایش داشته باشند. سالهاست که داربی تهران بیشتر از اینکه یک جدال همهجانبه از بازار بورس و مارکت خرید ستارهها و مستعدترین بازیکنان دنیا باشد شبیه نمایشی بوده که در بیشتر سانسهایش صدای خمیازه تماشاگران از صدای فریادهای ناشی از هیجان بیشتر است. در گذشتهها شاید ماجرا طور دیگری بود اما امروز ...
با این حال حکایت داربی تهران همان حکایت لنگه کفش در بیابان است، همین را هم غنیمت میشماریم و به ناچار روی سرمان میگذاریم. چشم میدوزیم به ستارههای محبوبمان که فارغ از این حرفها میخواهند برنده زمین را ترک کنند، به سرمربیانی که داربیهای زیادی را خارج از مرزهای ایران تجربه کردهاند؛ استراماچونی که در دل شهر میلان و در داربی دلامادونینا برای هدایت اینترمیلان فریاد کشیده و کالدرون هم پوستش با داربیهای عربستان کلفت شده است.
هر چند استقلال این روزها حال و روز خوشی ندارد و پرسپولیس شروع بهتری از آنها در لیگ داشته ولی بارها شده تیمی با شرایط بدتر در جدول توانسته پیروز داربی باشد یا حداقل میدان را راحت خالی نکند.
گابریل کالدرون، سرمربی پرسپولیس که در مدت حضورش در پرسپولیس مصاحبههایش حاشیه نداشت، در نشست خبری قبل از داربی در اقدامی کم سابقه به طور تلویحی از رفتارهای باشگاه استقلال انتقاد کرد و گفت: من از روزی که اینجا بودم مدام شنیدم که گفتهاند استقلال مشکل دارد. یا این که از داور شکایت کردهاند یا گفتهاند مصدوم داریم. حقیقت این است که استقلال هفت بازیکن جدید و دو بازیکن خارجی گرانقیمت خریده است. من میخواستم دیاباته را بگیرم ولی باشگاه من پول کافی برای خرید نداشت. سپاهان و تراکتور بازیکنهای جدیدی خریدهاند که از بازیکنهای ما گرانتر هستند. من یک بازیکن ارزان خریدم که نهمین گزینه من بود. وقتی که شما چهار فرزند داشته باشید و یکی از آنها سه سال قهرمان شده باشد، سعی میکنید به فرزندان دیگر کمک کنید که آنها هم قهرمان شوند. فرزند دیگری که قرار است به آن توجه شود مسئولیتش را بپذیرد و مدام شکایت نکند.
این اظهار نظر از سوی سرمربی استقلال بیجواب نماند و استراماچونی هم در همان نشست از کالدرون انتقاد کرد: اول از همه من به آقای کالدرون خیلی احترام میگذارم چون از من بزرگتر است و همچنین آدم مشهوری است ولی نمیدانم چرا دائما در حال صحبت درباره تیمهای دیگر به جز تیم خودش است. نمیدانم چرا درباره دیاباته صحبت میکند چون وقتی ما دیاباته را خواستیم کالدرون هنوز سرمربی پرسپولیس نشده بود و دیاباته هم فردا اصلا بازی نمیکند.
استقلال در این بازی دیاباته را به دلیل مصدومیت و فرشید اسماعیلی هم به دلیل محرومیت در اختیار ندارد. البته استقلال از هفته پیش با سازمان لیگ دو بار نامهنگاری کرده که کارت زرد اسماعیلی را ببخشند ولی هنوز مشخص نیست که سازمان لیگ این خواسته استقلال را اجابت میکند یا خیر. استقلالیها میگویند کارت زرد دوم اسماعیلی در بازی با نفت مسجدسلیمان به اشتباه به او داده شده و کمیته انضباطی طبق قانون میتواند رای داور را برگرداند.
پرسپولیسیها محروم ندارند اما بدون سید جلال حسینی که مصدوم است وارد زمین میشوند. کمال کامیابینیا هم که از ابتدای فصل به دلیل جراحی کتف نتوانسته پرسپولیس را همراهی کند در این بازی غایب است.
آبیهای پایتخت نسبت به سالهای قبل، ستارههای کمتری در تیمشان دارند اما بارها شاهد بودهایم که سرنوشت داربی را کمنام و نشانترها رقم زدهاند. هر دو تیم در این فصل فقط دو گل به ثمر رساندهاند که همین موضوع نشان میدهد مربیان جدید هنوز نتوانستهاند تفکرات هجومی را که از آن صحبت میکنند در زمین پیاده کنند. البته انتقادها از خط حمله پرسپولیس به مراتب بیشتر است و علی علیپور، فشار زیادی را این روزها احساس میکند.
کالدرون فعلا جای پایش سفت است ولی باخت در داربی میتواند جایگاه او را هم متزلزل کند. وضعیت استراماچونی کمی وخیمتر است و بعضیها میگویند اگر استقلال بازنده داربی باشد او چمدانش را به مقصد ایتالیا میبندد. باید صبر کرد و دید کدام از این دو نفر با ردای برنده آزادی را ترک میکنند. شاید هم بازی مساوی شود تا باز هم یادمان بیاید اینجا داربی تهران است نه مرسیساید.