سلامت نیوز:«محرومیت از آب لولهکشی، برق و جاده و نبود مدرسه در بعضی از روستاها بخشی از زندگی اهالی شده است و حالا در کنار این بحرانها باید حواسشان به بحران کرونا باشد.»
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند ،ابراهیمی در توصیف بخش پاپی از روستاهایی میگوید که همین گَرگَر را هم ندارند و حتی قاطرها و اسبها برای رسیدن به روستا دل به راههای پرپیچوخم و کورهراهها نمیدهند گَرگَر روی آب تاب میخورد و منتظر سوارشدن خانم دکتر مرکز بهداشت است. با تکمیل مسافران و جا خوشکردن جعبههای دارو، بند کوچک رها میشود تا گَرگَر سرعت بگیرد و خودش را به چشم بهراهان آن سوی رودخانه برساند.
سیل فروردین ٩٨ پل روستای نوده در بخش پاپی سپیددشت از توابع خرمآباد را با خود بُرد تا گَرگَر دستساز اهالی، تنها راه ارتباطی روستا با دنیای بیرون باشد. روستایی که فیلم گَرگَرسواری بهورز و خانم دکتر مرکز بهداشت آن چند روزی است نامش را سر زبانها انداخته است. بخش پاپی سپیددشت منطقهای است با ٢هزار کیلومتر مربع وسعت و ١٣هزار و٧٥٠ نفر جمعیت؛ جمعیتی که حالا با راههای صعبالعبور، جادههای خاکی، نبود آب و برق و امکانات رفاهی و زندگی در نقطه کور اُنس گرفتهاند.
تمام دلخوشی اهالی به سرزدنهای هفتگی تیم پزشکی است که سختی راه را به جان میخرند تا به روستایشان برسند، فشارشان را چک کنند و گوش به ضربان قلبشان بدهند. کرونا که مرزها را پشت سر گذاشت تا خود را از قم به تهران و بعد شهرهای دیگر برساند، گوشیهای همراه اهالی روستا پشت سر هم به صدا درآمد. پشت خط تلفن، بهورزها و پزشکان مراکز بودند که از بیماری واگیرداری خبر میدادند.
از آن روز به بعد مراجعه به مرکز بهداشت قدغن شد و دیگر کسی حتی به آبشار بیشه هم سر نزد تا کرونا در خانه اهالی سرک نکشد، اما تیم پزشکی همچنان دل به کوهها میزنند و پای پیاده یا سوار بر قاطر و گَرگَر خودشان را به روستاهای اطراف میرسانند و به گروههای پرخطر رسیدگی میکنند؛ زنان باردار، مردان و زنان بالای ٦٠سال و اهالی با بیماریهای زمینهای.
فریاد بیصدای روستاهای نقطه کور
یکی از سواران گَرگَر روستای نوده شیوا ابراهیمی است؛ پزشک عمومی. متولد ٦٨ که تهران را پشت سر جا گذاشت، سه سال ساکن بستک هرمزگان شد و بعد از مرداد ٩٨ در مرکز بهداشت سپیددشت نشست و هر هفته به یک روستا سر زد تا حالا با بیشتر اهالی دوست باشد و گوش به درددلهای جسمی و گلایههایشان از زندگی بدهد.
«محرومیت از آب لولهکشی، برق و جاده و نبود مدرسه در بعضی از روستاها بخشی از زندگی اهالی شده است و حالا در کنار این بحرانها باید حواسشان به بحران کرونا باشد.» ابراهیمی در توصیف بخش پاپی از روستاهایی میگوید که همین گَرگَر را هم ندارند و حتی قاطرها و اسبها برای رسیدن به روستا دل به راههای پرپیچوخم و کورهراهها نمیدهند تا اهالی برای رسیدن مرکز بهداشت و درمان تمام توانشان را به پاهایشان بدهند برای رسیدن به مرکز سپیددشت.
«مرکز بهداشت سپیددشت، مرکزی شهری–روستایی است و امکان عکسبرداری و... را دارد. بعضی روستاها حتی خانه بهداشت ندارند و تنها با بالگرد میتوان به آن روستاها سر زد.»صدای پای کرونا وقتی در نزدیکیهای خرمآباد شنیده شد مرکز بهداشت سپیددشت شد مرکز مقابله با کرونا. «تیمهای سلامت متشکل از پزشک عمومی، ماما و بهورز مسئولیت سرکشی به روستاها را دارند.
مرکز سپیددشت که شد مرکز کرونا برای قطع زنجیره این ویروس قرار شد اهالی برای ویزیت، گرفتن دارو و... به مرکز مراجعه نکنند و تیمهای سلامت برای ویزیت و رساندن دارو به روستاها بروند و شرایط گروههای پرخطر را بررسی کنند.»سرکشی به ٣٥ روستا یکی از کارهای روتین ابراهیمی و تیم همراهش است؛ ٢٤ روستای اقماری و ١١ روستایی که به خانه بهداشت دسترسی ندارند و باید ماهی یکبار به آنها سرکشی شود؛ برای همین هر هفته چند روستا در فهرست قرار میگیرند برای ویزیت و آموزش اهالی.
«بخش پاپی روستاهای صعبالعبور را در خود جای داده است. روستای نوده که در فضای مجازی فیلمش دستبهدست میشود، مجهز به گَرگَر است در حالی که ما روستاهایی داریم که مردها برای فراهمآوردن آذوقه ماهانه روستا از کورهراههای میان کوهها خودشان را به سپیددشت میرسانند. وجه مشترک تمام این روستاها نبود آب لولهکشی، برق و امکانات رفاهی و حتی جاده دسترسی است.
فیلمی که حالا معروف شده مربوط به روز سرکشی تیم به نوده برای ویزیت بیماران و بررسی گروههای پرخطر بود؛ کار متداول تیم. خیلی از روستاهای بخش پاپی در نقطه کور قرار دارند و حتی نمیتوان تلفنی جویای حالشان شد برای همین بهترین راه رفتن به این روستاها و ویزیت حضوری است.» ابراهیمی گلایهای از مشکلات و سختی کار ندارد و تکتک این کارها را با عشق انجام میدهد. تنها دغدغه او سامانیافتن فعالیتهای بین سازمانی است.«دوست دارم روزی که از اینجا میروم حداقل همکاری بین سازمانی بهتر از امروز باشد. وظیفه ما رسیدگی به شرایط جسمی اهالی است اما یک جاهایی باید وزارت راه با وزارت بهداشت همکاری داشته باشد یا سازمان آب به کمک وزارت بهداشت بیاید. بدون همکاری نمیتوان شرایط را یکطرفه بهبود بخشید.»
هیچ بیماری از قلم نمیافتد
نقش دوم فیلم گَرگَرسواری نوده، مهری یعقوبی است. او ١٨سال از زندگیاش را در لباس بهورز گذرانده است؛ از سال ٧٩ که وارد آموزشگاه بهورزی شد و از سال ٨١ که نامش در فهرست استخدام رسمیها رفت. «در روستا دسترسی به دانشگاه محدود بود و بعد از دیپلم وارد آموزشگاه بهورزی شدم. حالا بعد از سالها فعالیت، مسئولیت پنج روستا را بهعهده دارم. هفتهای یک روز به یک روستا سر میزنیم، البته هر روز از صبح در خانه بهداشت هستیم.
وقتی به روستاها میرویم ساعت کاری معنا ندارد و تا زمانی که مراجعهکننده داشته باشیم آنجا میمانیم.»روستای نوده ١٤خانوار را در خود جای داده و سرشماریها میگوید ٧٧نفر در این روستا زندگی میکنند. «این روستا بیمار فشار خونی و قلبی دارد. با وجود کرونا صلاح نیست به مرکز رفتوآمد داشته باشند برای همین تیم به روستا سر میزند تا احتمال انتقال را پایین بیاورد. تمام اطلاعات اهالی و بیماریهایشان در سامانه سلامت ثبت شده برای همین هیچکدام از قلم نمیافتد و تکتک در روستاهایشان ویزیت میشوند.»
خبر کرونا که پیچید بهورزها به شماره اهالی زنگ زدند و تکتک افراد را تلفنی ویزیت کردند؛ تب دارید؟ حس بویایی و چشاییتان چطور است؟ و ... بعد نوبت به توصیههای بهداشت فردی رسید: دست و صورتتان را زود زود بشویید؟ و ... مرحله بعدی زنگ زدن به سرپرست خانوادهها بود و دادن توصیههای خودقرنطینهای به افراد مشکوک.«با شیوع کرونا اهالی روستاها دیگر به مرکز مراجعه نمیکنند و تیمهای سلامت کارشان بیشتر شده تا سلامت اهالی کمتر به خطر بیفتد. حتی به کمک خیرین ماسکهایی تهیه شد و در اختیار اهالی روستاها قرار گرفت.
البته افراد با بیماریهای زمینهای و افراد بالای ٦٠سال در اولویت بودند. ضدعفونی روزانه هم داریم توسط بسیج ملی.»کارهای فشرده این روزها یعقوبی را به یاد سیل فروردین ٩٨ و همهگیر شدن آنفلوآنزا درسال ٨٨ میاندازد. «در سیل لرستان در روزهای تعطیل و ساعات غیراداری آمادهباش بودیم. سال ٨٨ هم برای آنفلوآنزا اما با این شدت و همهگیری نبود.
تابستانها برای بیماریهای انگلی و بیماریهای مشترک دام و انسان به روستاها آموزش میدهیم و البته وبا. اگر هواشناسی احتمال سیل بدهد وظیفه ما است تا زودتر در مورد مخاطرات سیل به اهالی روستاها تذکراتی بدهیم اما درحال حاضر تمام توانمان را گذاشتهایم برای کرونا تا انشاا... از این بحران هم به سلامت گذر کنیم.»وقتی نوبت به گلایهها میرسد، یعقوبی از نبود ماشین در خانههای بهداشت میگوید، از اینکه با ارتقا یافتن مدارک هنوز خیلی از بهورزها ارتقای شغلی پیدا نکردهاند. «اغلب خانههای بهداشت ماشین ندارند. قبل از این بعضی از خانههای بهداشت موتور داشتند. خب خانمها که نمیتوانند از موتور استفاده کنند. مشکلات زیاد است و عشق به کار است که باعث میشود از کنار آنها گذر کنیم.»
پزشکان سیاری که دل به کوه میزنند
در میان ٢٣٦ روستای این منطقه تنها تست دو نفر مثبت اعلام شد؛ خانم مسنی که قبل از بهمن مسافر مشهد بود و راننده قطار یکی از روستاها. غربالگری نخستین اقدام سپیددشت بود. بهورزها به اهالی زنگ زدند و از دمای بدن و سلامتشان سوال کردند. پزشکان به بهورزها آموزش دادند و بهورزها به اهالی از پیشگیری گفتند.
امیرهومن میرزایی، مدیر شبکه بهداشت و درمان سپیددشت، تلاش تیمهای سیار، فعالیت خانههای بهداشت و مراکز درمانی را ستودنی میداند. «در بخش پاپی پنج مرکز بهداشت، ٢٣ خانه بهداشت و دو تیم سیار داریم که ٢٣٦ روستا را تحتپوشش قرار میدهند. ٧٦ روستای این منطقه جاده ندارد و مسیرهایشان از یک ساعت تا ٢٤ساعت پیادهروی است؛ روستاهایی که میان شهرستان دزفول و الیگودرز قرار دارد و تنها تیمهای سیار به آنها سرکشی میکنند.
١٦٠روستا به خانه بهداشت دسترسی دارند و بهورزان غربالگری و آموزشهای لازم برای کرونا را به آنها دادهاند هرچند از این تعداد ٢٠روستا فاقد جادهاند و سایر روستاها هم دلخوشاند به جادههای خاکی و کوهستانی.»
ترک تحصیل و بازماندن از تحصیل سرنوشت مشترک دانشآموزان روستاهای صعبالعبور است. اگر تیمهای سیار نبودند معلوم نبود سرنوشت زنان باردار و واکسیناسیون کودکان به کجا ختم میشد.«تیمهای سیار که از دوران محمدرضا نیکبخت در شبکه بهداشت و درمان فعالیتشان را شروع کردهاند، واکسیناسیون کودکان مناطق عشایر و روستاهای صعبالعبور را انجام میدهند، البته آموزش در مورد بیماریهای واگیردار و غیرواگیردار هم هست.
با شروع طرح غربالگری کووید١٩ در سراسر کشور که به شکل تلفنی انجام میشد تیمهای سیار به مناطق صعبالعبور رفته و غربالگری و آموزش اهالی را انجام دادند. برای رفتن به بعضی از مناطق فقط میتوان از بالگرد استفاده کرد.»
روستای نوده پل عبوریاش را در بارندگیهای فروردین ٩٨ از دست داد و بعد از آن رودخانه هیچگاه پلی به خود ندید تا اینکه اهالی، گرگر را راه انداختند. «بعضی از پزشکان به دلیل مسیرهای پرخطر در روستاها بیتوته میکنند و هرازگاهی به شهر سر میزنند تا دارو و وسایل ببرند. تیمهای سیار واقعا بار بزرگی از دوش اهالی روستا برداشتهاند و با خرید خطرات حمله حیوانات درنده، خطر سقوط از کوه، برف و سرمای استخوانسوز به روستاها میروند و هوای سلامت آنها را دارند.»