به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، در بخشی از کتاب "سلیمانی عزیز" ماجرای مصاحبه فاطمه بویره خبرنگار شبکه العالم با سردار آسمانی حاج قاسم سلیمانی ذکر شده است.
در ادامه میتوانید متن این خاطره را بخوانید.
شب و روز دنبالش گشته بودیم تا مصاحبه بگیریم، اما نمیشد. کلی تلفن زده و پیگیری کرده بودم، همه به در بسته خورد. هر جا میرفتیم میگفتند: الان اینجا بود، رفت.
نا امید با گروه آمدیم سمت شادگان، مهمان خانه حاج عوفی شدیم. موکب زده بود و به سیلزدهها خدمت رسانی میکرد. خادمان موکب گفتند: سردار را دعوت کردیم بیاید اینجا، حتماً میآید. هیچ وقت به نوکرهای امام حسین (ع) نه نمیگوید.
سردار سلیمانی آمد، وقتی درخواست مصاحبه کردم، عذرخواهی کرد و گفت: دلخور نشو دخترم و رفت.
با ابومهدی المهندس گفتوگو کردم، اما باز هم دست خالی بودم. زدم زیر گریه و از موکب دور شدم. یکی از خادمها صدایم زد: گریه نکن، سردار انگشترش را به تو هدیه داده است.
ذوق کردم ولی طمع مصاحبه دست از سرم بر نمیداشت. هدیه را نگرفتم و گفتم: من به شبکه قول دادم مصاحبه بگیرم.
گریهکنان به سمت ماشین گروه میرفتم که خودروی سردار کنارم توقف کرد. لحنش پدرانه بود: دخترم میشه گریه نکنی، حالا بگو چی باید بگم.
اشکهایم را با خوشحالی پاک کردم و گفتم: هر چیزی که در حق این مردم باید گفته شود. فیلمبردار کادر را بست، میکروفون را گرفتم جلوی سردار.
بسم الله الرحمن الرحیم
انسان خجالت میکشه وقتی این مردم را میبینه. دست و پای این مردم را باید ببوسیم، حتی اگر ببوسیم هم کار مهمی نکردیم.
مشکل الان سیل نیست، سیل تموم میشه میره، ولی باید توجه کنیم که خوزستان و این مناطق و خصوصاً مناطق عربی جزو بهترین مناطق ما و دژ مستحکم ما هستند. همیشه با وفاترین مردم ما بودند، اما چطور میتونم دِین خودمون رو به این مردم ادا بکنیم؟
الحمدالله مردم ایران با یک حماسهای آمدن توی این میدان برای اینکه حداقل محبت خودشون رو به این مردم نشان بدن. اگر کاری نمیتونن بکنن یا کار بزرگی نمیتوانن بکنن در مقابل این سیل، اما میشه ابراز محبت بکنند.
آخرش هم نگاه محبت آمیزی انداخت و گفت: خداوند انشاءالله حفظ کند، موفق باشی دخترم.
انتهای پیام/