اینها راهنماهای درخشانی برای خلاقیت، تعهد و ساختار هستند، خواه قصد نوشتن یک کتاب را داشته باشید و خواه تنها خوب نوشتن را دوست داشته باشید
به نقل از گاردین- «اکثر مردم میدانند داستان چیست، تا زمانی که بنشینند و بخواهند خودشان یک داستان بنویسند.» این را فلنری اوکانر، داستان کوتاهنویس بزرگ گفته است. وقتی نوبت به خوب نوشتن میرسد، میتوانیم به چشماندازی رمانتیک از آن بپردازیم و آن را عملی توصیفناپذیر و بیهمتا از مداخلات الهی بدانیم. این امر میتواند الهامبخش و –اغلب ناخوشایند- باشد که یک نوشته خوب در بیشتر مواقع نتیجه کار سخت و مداوم است.
حتا اگر آخرین کاری که قصد دارید در قرنطینه انجام دهید نوشتن رمان باشد، اینها بهترین راهنماییهایی است که در مورد نوشتن وجود دارد: چطور این کار را انجام دهیم، چطور بهتر است و چطور برای شروع الهام بگیریم. و همانطور که هر نویسنده موفقی میگوید، بهترین کاری که میتوانید برای یادگیری نوشتن انجام دهید خواندن، خواندن و خواندن است. اما امتحان مواردی که در ادامه آمده هم ضرری ندارد.
برای یاد گرفتن چه کسی بهتر از مردی که از زندگی در خانه تریلری به یکی از نویسندگان پرفروش دنیا تبدیل شده است؟ در حالی که برخی از توصیههای کینگ را میتوان عقل سلیم قلمداد کرد (هر روز بنویسید، تصور نکنید که از خوانندگانتان باهوشترید، بیشتر بخوانید)، جزئیات زندگی خودِ کینگ (الکلی بودن، تصادف ماشین)، برنامه تنبیهیاش (دو هزار کلمه در روز) و شوخطبعی نامعقولش («راه جهنم با قیدها سنگفرش شده») این اثر را به راهنمایی بسیار خواندنی تبدیل کرده است. بسیاری از نویسندگان «درباره نوشتن» را عامل مهمی در تبدیل شدن به نویسندهای که برای نوشتن پول دریافت میکند میدانند.
یکی دیگر از کلاسیکهای این ژانر. لاموت، نویسنده و استاد نویسندگی خلاق، به ارزش ذاتیِ نوشتن تکیه میکند، حتا اگر هرگز با کسی به اشتراک گذاشته نشود، هرگز منتشر نشود و یا از آن درآمدی به دست نیاید. درسهایی که او با دانشجویانی به اشتراک میگذارد که میخواهند بنویسند اما واقعا میخواهند که نوشتههایشان منتشر شود، بسیار خوشایند و نیروبخش است –مثل این شعار که همه نویسندگان خوب «پیشنویسهای مزخرف» دارند. تمرینهای عملی خوبی نیز در آن وجود دارد.
اثری نسبتا جدید که توسط نویسنده برنده بوکر به این ژانر اضافه شده و داستانهای جالبی از زندگی پرشور او را یادآوری میکند تا جزئیات داستانسراییِ خوب را شرح دهد. برخی از آنها واقعیاند (داستان او درباره پیدا کردن بچههایی که در اتاق زیرشیروانی خانه قدیمیشان زندگی میکردند حیرتانگیز است) و نکاتی در آن هست که هیچ جای دیگری پیدا نخواهید کرد.
درست همانطور که روزنامهنگارانی نظیر هانتر اس تامپسون و تام ولف پیشگام «روزنامهنگاری نوین» چالش برانگیز، پرزرق و برق و گاه آزارنده بودند، مکفی نیز با نوشتن در نیویورکر در حال شکل دادن به قالب غیرداستانی به همان اندازه تاثیرگذار بود: بیدغدغهتر، به همان اندازه ادبی، ترکیبی از دقتی سختگیرانه و داستانپردازی رمانگونه. این مجموعه مقالات دلگرمکننده و آموزنده است. تنها مقالهای با عنوان «ساختار» در این مجموعه کافی است تا شما را مجاب به خرید و خواندن آن کند. در این مقاله مکفی توضیح میدهد که چطور کارهای طولانی و پیچیده غیرداستانی را برنامهریزی میکند.
کامرون از خدا به عنوان انرژی خلاق استفاده میکند و این به بسیاری کمک کرده؛ از الیزابت گیلبرت تا مارتین اسکورسیزی. بسیاری از نویسندگان روی تمرینات کامرون قسم میخورند، بهویژه تمرین «صفحات صبحگاهی»: صبحها پیش از دست گرفتن هر کاری سه صفحه درباره جریان ذهنتان بنویسید تا بار مسائل روزمره را از ذهنتان بردارید و بهجایش بتوانید افکار خلاقانه داشته باشید.
این کتاب در ۵۲ قطعه کوتاه از خطوط آغازین گرفته تا تعلل در نویسندگی را شرح میدهد. بدیهی است او به عنوان یک معلم نویسندگی خلاق این تصور را که باید صلاحیت لازم برای رماننویس شدن را داشته باشید بیاساس میداند: «در نهایت هیچ چیز جز کلمات روی کاغذ مهم نخواهد بود: چه کسی اهمیت میدهد که اینها را کسی نوشته باشد که مدرک دانشگاهی هنر دارد یا نه.»
گلدمن با نوشتن فیلمنامههایی نظیر «بوچ کسیدی و ساندنس کید» و «همه مردان رئیسجمهور» و رمانهایی مثل «عروس شاهزاده» و «مرد ماراتن» میتواند معلم فوقالعادهای باشد. با اینکه این راهنما گاهی اوقات تفریحات خالهزنکی را به توصیههای عملی ترجیح میدهد، نویسندگان گفتهاند که از درسهای او درباره اراده قدردانی میکنند. و یکی از آخرین فصول این کتاب با عنوان «پیش از شروع نوشتن» برای هر نوع نویسندهای عالی است.
عنوان فرعی طولانی کرون –چطور از علم ذهن برای فراتر رفتن از طرح کلی استفاده کنیم و یک رمان جذاب بنویسم (پیش از آنکه سه سال وقت بگذارید و ۳۲۷ صفحه بنویسد که به هیچجایی نمیرسد.)- هر آنچه را که نیاز دارید بدانید به شما میگوید. او از علم اعصاب استفاده میکند تا برای ما توضیح دهد چرا برای خواندن برخی کتابها تا صبح بیدار میمانیم و چرا برخی دیگر ما را وادار به اشک ریختن میکنند. کرون میگوید مهم نیست که نوشتهتان چقدر زیبا باشد، اگر شخصیت اصلی داستانتان درگیری درونی نداشته باشد، خواننده اهمیت نخواهد دارد. او سپس توضیح میدهد که چطور یک نویسنده میتواند از این کار برای جذب و نگه داشتن خواننده استفاده کند و همهچیز را با چهار یا پنج پیشنویس به جای ۱۴-۱۵ تا درست جلو ببرد.
ملکه بزرگ ژانر علمی-تخیلی در ابتدای این کتاب نوشته «این کتاب برای مبتدیان نیست». اینجا هیچ توصیهای برای طرحریزی داستان یا شخصیتپردازی وجود ندارد (اگر دنبال اینها هستید بهتر است سراغ استفن کینگ بروید.) بهجایش لو گویین تمرینات مفیدی برای تشویق نویسندگان به بهبود کار خود در سطح جمله تدارک دیده است، ازجمله تمرینی به نام «بیپیرایگی»: یک صفحه نثر داستانی توصیفی بنویسید که در آن قید، صفت یا مکالمهای به کار نرفته باشد.
و بالاخره، پدربزرگِ نوشتن کتاب. نوشتهشده توسط نویسنده کتاب معروف «تار شارلوت» و استاد سابق انگلیسیاش، استرانک که به شما توصیه میکند کلمات غیرضروری را حذف کنید و از جملات پی در پی و بدون انسجام دوری کنید. (بخوانید: ویرگولهای زیاد از حد.) بسیاری از نویسندگان این کتاب را به خاطر کمکی که به کسب شفافیت و تاثیرگذاری نوشتارشان داده است تحسین کردهاند.
بیشتر بدانید : چگونه داستان روایت کنیم؟
بیشتر بدانید : چگونه بازیگر، شاعر و موسیقیدان شویم؟
بیشتر بدانید : 13 نکته طلایی از زبان غولهای ادبی در مورد نوشتن +عکس
بیشتر بدانید : نویسندگان مشهوری که فقط با یک اثر به شهرت رسیده و جاودانه شدند
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: ibna.ir