گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ محمد خزاعی که سالها با دبیری و مدیریت جشنوارههای مقاومت و کنگره شهدای هنرمند با گفتمان فرهنگی شهدا و آرمانهای سید شهیدان اهل قلم دمخور بود با این اقدام، افق و راهبرد پیش روی سینمای ایران را در دوره جدید و در گام دوم انقلاب ترسیم کرد.
مدیری جوان با روحیه انقلابی و جهادی که کلیدواژه اصلی ش را «بازسازی انقلابی سینما» و «اجرای طرح تحولی سینما» و «قرار دادن سینما بر ریل انقلاب» و در جهت «دیپلماسی فرهنگی» و «منافع ملی» انتخاب کرد و با حضور بر مزار شهیدان و مزار شهید آوینی این پیام را صریح و روشن اعلان کرد.
در حال حاضر از سینمای ایران به جز چراغی رو به خاموشی چیزی باقی نمانده است؛ سینمایی که میتوانست ویترین فرهنگ و هنر کشور باشد، حالا به چوب بغلهای بسیاری برای سرپاماندن احتیاج دارد. کرونا، تحریم، وضعیت نابسامان معیشت مردم، گرانی، انحراف در محتوا و افقهای غلط و اشتباهی و ... این سینمای نحیف را از سبد نیازمندیهای مردم بیرون برده است.
بیشتر بخوانید:
ضرورت بازسازی انقلابی و تحول سینما در گام دوم انقلاب
اتفاقی که امروز در حیطه سینمای ما افتاده مربوط به سیاستگذاریهای غلط و تئوریهای منسوخ شدهای است که دیگر هیچ محل اعرابی در بدنه سینما ندارد. سینما در تمام این سالها نردبان اصحاب قدرت و سیاسیون بوده و عجیب است که برخی از سینماگران هم وارد این بازی شده و به پیچیدهتر شدن اوضاع جامعه کمک کردهاند.
سینما در این سالها، متاسفانه، هیچگاه، دغدغه دولتها نبوده است و هیچگاه هم به عنوان بازوی قدرتمندی که به اشاعه و تثبیت فرهنگ عمومی ما کمک کند، و در خدمت منافع ملی باشد شناخته نشده است. محصولات این سینما، با دیپلماسی فرهنگی بیگانه بوده و بدیهیترین مفاهیم گفتمان انقلاب را به سختی میتوان در آنها جستجو کرد.
بدیهی است این سینما هم در تاکتیک و هم در استراتژی دچار نقصان جدی است. در اغلب سالهای گذشته کسانی بر منصب سینما تکیه دادهاند که شناخت دقیقی از این هنر -صنعت نداشتهاند و نتیجه، همین شده که میبینید؛ سینمایی رو به احتضار که انگار آخرین نفسهایش را میکشد.
سینمایی که میتوانست پس از چهار دهه پا به پای انقلاب به رشد، بلوغ و هژمونی منطقهای و جهانی برسد آثارش جز مواردی انگشت شمار که زینت بخش فستیوالهای سیاسی جهان میشوند نتوانسته است نه در بازار منطقهای و نه در مارکتینگ جهانی عرض اندام نماید و با تاسف عمیق، حتی بازار داخلی اش را هم، از دست داده است. به نقطهای رسیدهایم که این سینما نه تاب و توان حفظ اندک مخاطب داخلی را دارد نه محمل مفاهیم انقلابی در عرصههای بین المللی است.
در این اوضاع و احوال محمد خزاعی- چهرهای که با فیلمهای استراتژیک و با مدیریت جشنوارههای مقاومت و کنگره شهدا در اذهان عمومی شناخته میشود سکان این کشتی به گل نشسته را در دست گرفته است؛ مدیری که بر خلاف خیلی از پیشینیانش از دل سینما امده است.
آدمها و مناسبات سینما را میشناسد، با دغدغهها، چالشها و ظرفیتهای این هنر-صنعت آشناست و میداند قوام گرفتن سینما در زمانه فعلی تا چه اندازه به تقویت روحیه جمعی افراد جامعه، اعتماد ملی و منافع انقلاب کمک میکند. وی با بدنه سینما آشناست، روابط پشت پرده صحنه را میشناسد و میتواند همه آنها را به نوعی مدیریت کند که در نهایت به نفع اهالی این هنر تمام شود. برخلاف خیلی از مدیران پیشین که با شناخت حداقلی بر این صندلی تکیه زدهاند، او ظرفیت و انگیزه کار -برای بهبود شرایط نابسامان کنونی- را در موقعیت فعلی دارد.
به نظر میرسد زمان آن رسیده بود که در گام دوم انقلاب با توجه بهجمیع الزامات و ضرورتهای اجتناب ناپذیر سکان سینما در دست جوانی که خودش اهل سینما است، کارنامه موفقی دارد و از نزدیک فراز و فرودهای آن را میشناسد و برای ارتقای جایگاه سینما برنامه مدون دارد، سپرده میشد.
این آغاز روز دیگری برای سینمای ما خواهد بود ... مدیری که سخن از تغییر و تحول دارد و خودش را برای «یک انقلاب سینمایی» آماده کرده است. در این راه، از همان آغاز با حضور بر مزار شهیدان، شهدای گمنام و سید شهیدان اهل قلم شهید مرتضی آوینی چراغ راه آینده سینما را روشن کرده است.
انتهای پیام/ 121