خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – علیرضا رأفتی: چند روزی است که درگیریهای خیابانی در لبنان شدت گرفته و صدای گلوله در محله «الطیونة» بیروت و بعضی محلههای دیگر به گوش میرسد. درگیریهایی که مردم لبنان آن را فتنهای میخوانند که کسانی در خارج از کشور هیزم در آتش آن میریزند.
هر چه که باشد، زندگی مردم در نواحی مختلف لبنان در چند روز اخیر مختل شده و دردناکتر از این، تصاویری از کودکان است که این چند روز از طرف رسانههای مختلف و مردم عادی در شبکههای مجازی منتشر شده است. کودکانی که در مسیر مدرسه یا داخل آن با سر و صدای درگیریهایی مواجه شدهاند که تا پیش از آن فکر میکردند فقط متعلق به کارتونهای رنگارنگی است که میبینند و در آن فقط آدم بدها به ضرب گلوله کشته میشوند.
واقعیت اما همیشه شبیه به کارتونهای رنگارنگ کودکان نیست. در دنیای واقعی خیلی وقتها این بیگناهاناند که به دست تبهکاران جانشان را از دست میدهند.
یکی از شهدای بی گناه درگیریهای اخیر لبنان، خانم «مریم محمد فرحات» بود که داخل خانهاش به ضرب گلوله تک تیرانداز به شهادت رسید.
اطرافیان خانم مریم فرحات نقل میکنند که فرزندان این مادر در مدرسه بودند که سر و صدای درگیری در خیابان بالا گرفت. مادر که نگران فرزندانش شده بود، کنار پنجره رفت تا ببیند آنها به خانه برمیگردند یا نه، همین که پنجره را باز کرد گلولهای در پیشانیاش نشست و نقش بر زمین شد.
چند کاربر لبنانی توئیتر چند ساعت پیش با انتشار ویدئویی از دستگیری یک جوان، اعلام کردند که ضارب خانم مریم فرحات در روستای «عین الرمانة» دستگیر شده است.
مادر شهید مریم فرحات در گفت و گو با رسانه المیادین میگوید: «ما هم مثل همه کسانی که وقتی مصیبتی به آنها میرسد میگویند ما از خداییم و به سوی او برمیگردیم (آیه قرآن)؛ خداوند دخترم را به من هدیه کرده بود و حالا هم خودش او را از من گرفت. (مادر جلوی گریهاش را میگیرد و ادامه میدهد) این جماعت همه تلاششان را کردهاند که لبنان را ویران کنند، دست به انفجار زدند، دست به تخریب زدند، دست به درگیری خیابانی زدند… اما انشاءالله این مجرمان هر چه زودتر به قصاص میرسند.»
همچنین خواهر این شهیده در حساب توییتریاش ویدئویی منتشر کرده که در آن خطاب به سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان میگوید: «…فقط میخواهم به سید بگویم که ما تا آخر خط با او هستیم، تا آخر خط مقاومت، خط حق… و در این راه حاضریم که تمام این محاصرههای اقتصادی و سیاسی را تحمل کنیم هر قدر هم که سخت باشد…»