اختلافات خانوادگی که به همسرکشی منتهی میشود در هر پرونده با توجه به وضعیت مالی، فرهنگی و عاطفی متفاوت است و هر کدام از این خانوادهها اختلافات خاص خودشان را دارند. بهعنوان مثال در خانوادههایی با سطح زندگی پایینتر بیشتر مسائل ناموسی و اختلافات مالی انگیزههای همسرکشی است و خانوادههایی که وضع مالی بهتری دارند انگیزههای خاص خود را دارند اما بهطور کلی میتوان چند دلیل برای همسرکشی برشمرد: اول: اختلافات فرهنگی، دوم: اعتیاد، سوم: موضوعات ناموسی، چهارم: عدم درک متقابل طرفین، پنجم: استفادهنکردن از مشاوره که در واقع حکایت از موضع منفی بعضی خانوادهها نسبت به استفاده از راهنمایی مشاوران دارد.در برخی موارد دیده میشود چون زوجین از راهنمایی مشاوران استفاده نکردهاند، یکسری اختلافات کوچک باعث قتل شده است. بشخصه دیدهام در برخی از پروندهها اختلافات خیلی کوچک منتهی به قتل شده و این در شرایطی است که شاید امکان داشت موضوع با یک مشاوره حل شود.گاهی هم طلاق به عنوان یکی از راهکارهای مؤثر باید مورد استفاده قرار گیرد. هرچند طلاق تلخ است اما در برخی شرایط راهحل مناسبی است برای اینکه اختلافات ادامهدار و منجر به حوادث تلخ نشود. بهعنوان بازپرس ویژه قتل تأکید میکنم بهتر است زوجین تا جایی که میتوانند طلاق نگیرند ولی میتوان در برخی موارد به طلاق بهعنوان یکی از آخرین راهکارهای موجود فکر کرد.در عین حال، باید توجه داشت در پروندههای قتل خانوادگی مرز هشدار وجود ندارد و نمیتوان گفت چه وقتی کار به جاهای باریک کشیده شده است و کسی نمیتواند بگوید که میداند در چه زمانی رابطه به مرز خطرناک میرسد و ممکن است به قتل منجر شود، گاهی قتل در یک لحظه اتفاق میافتد. پروندهای داشتم که مردی به خاطر رعایتنکردن حجاب از سوی همسرش در یک عروسی با او درگیر شده و ماجرا بالا گرفته و از شدت ناراحتی مرتکب قتل شده بود. پرونده دیگری بود که به خاطر دخالتهای بیجای خانوادههای طرفین اختلافاتی ایجاد و انگیزه قتل را سبب شده بود. بنابراین نمیتوان گفت مرزی مشخص وجود دارد که از آن به بعد اوضاع خطرناک تلقی شود و بگوییم ممکن است این رابطه به قتل منجر شود. اما میتوان گفت در مواردی که خشونت فیزیکی وجود دارد، خطرناک و ممکن است این نوع خشونتورزی حتی ناخواسته منجر به قتل شود.خانوادههایی که در آنها خشونت بدنی وجود دارد بهتر است راجع به این قضیه محتاط باشند چون این خشونتها ممکن است منتهی به یک حادثه بزرگ شود. البته لازم به تأکید است این صحبت صد درصد نیست و بر پایه احتمالی است که با توجه به تجربهام در رسیدگی به پروندههای زیادی به آن دست پیدا کردهام. وقتی خشونتها به ضرب و شتم منجر شود واقعا باید احساس خطر کرد چون در چنین مواقعی یک حادثه و درگیری کوچک ممکن است به ماجرایی بزرگ و جبرانناپذیر تبدیل شود، مثلا یک هلدادن ساده یا یک ضربه ساده به سر ممکن است منجر به فوت شود.زمان دیگری که باید حساسیت بیشتری به خرج داد وقتی است که فواصل رفتار خشن کمتر و بحث و جدلها بیشتر شود. این زمان میتواند نقطه هشدار باشد چون ممکن است منجر به قتل شود.برای جلوگیری از چنین رخداد تلخی باید دقت کرد که اساس رابطه خوب بنا نهاده شود و خانواده زوجها واقعا از لحاظ مالی و فرهنگی و شرایط دیگر با هم مطابقت داشته باشند و افراد با درنظرگرفتن این نکته ازدواج میکنند. همچنین در مواردی که اختلافاتی وجود دارد مدیریت بزرگترهای خانواده مؤثر است. البته گاهی بزرگترهای خانواده با دخالت در امور زوجین باعث دامنزدن به اختلافات آنها میشوند که حکایت از مدیریت ضعیف آنها دارد، بنابراین باید بین مدیریت و دخالت تمایز در نظر گرفت. گاهی همین که دخالت نکنند مؤثرتر است. پروندههای بسیاری داشتیم که دخالت خانواده منجر به قتل همسر شده است. بنابراین لزوما این درست نیست که بزرگترها در همه کارهای فرزندان مداخله کنند، بلکه گاهی باید اجازه دهند خود زن و شوهر موضوع را حل کنند و در شرایطی که خود زوج توان حل مسئله را ندارند باید وارد ماجرا شوند و با راهنماییهای خود موضوع را فیصله دهند. در چنین شرایطی نیز والدین باید دقت کنند به شیوه صحیح وارد شوند و از احترام و تجارب خود استفاده کنند تا موضوع حل شود نه اینکه به موضوع دامن بزنند. شاید در چنین مواردی بهتر باشد خانوادهها و بزرگترها فرزندان خود را برای حل مشکل به سمت مشاوران هدایت کنند و از آنها بخواهند ابایی نداشته باشند که پیش مشاور و روانپزشک بروند. باید توجه داشت کسی که نزد مشاور میرود به سلامت روان خود و زندگی و آرامشاش اهمیت میدهد و در راستای حفظ آن تلاش میکند.نکته قابل توجه دیگر این است که در هیچ شرایطی امکان ندارد دو نفر با هم کاملا یکی شوند و همه خواستههای آنها مطابق هم باشد. خانوادهها و زن و شوهرها باید این نکته را بپذیرند که به هر حال تفاوت وجود دارد. پس تفاوتها را به معضل تبدیل نکنیم، جنبههای مثبت آن را ببینیم و جنبههایی که مورد علاقه ما نیست به این معنی نیست که جنبه منفی است و لازم است آنها را بپذیریم و صبر و تحمل داشته باشیم. به هر حال، امکان اصلاح و تغییر افراد تا حدی وجود دارد و پس از آن باید آنها را بپذیریم تا زندگی بهتری داشته باشیم.