کد خبر: ۱۱۷۱۳۹
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۳:۴۵
وصیت نامه شهید «محمد برمال»؛
در فرازی از وصیت نامه شهید «محمد برمال» آمده است: پدر عزیزم دوست داشتم در آخرین لحظات زندگی، در حین جان دادن، بر بالینم می آمدی و جان کندنم را می دیدی. دوست داشتم در لحظاتی که در خون خود، غلت می زدم مرا می دیدی و به شهادت پسرت در راه اسلام افتخار می کردی.

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از خرم آباد، «محمد برمال» هشتم شهریور سال 1343 در پلدختر دیده به جهان گشود. وی فردی بسیار متواضع بود. قبل از اینکه به جبهه برود در پایگاه مقاومت شهید مؤمنی پلدختر فعالیت‎های چشمگیری داشت؛ در همه مراسمات اجتماعی، سیاسی و مذهبی شرکت فعال داشت.

علاقه وافری به ورزش فوتبال داشت. عاشق امام بود و همواره گوش به فرمان ایشان. دوران ابتدایی تا دبیرستان را با موفقیت به پایان رساند. پس از اخذ دیپلم، در کنکور سراسری دانشگاه ها شرکت کرد و وارد تربیت معلم و دانشگاه تهران شد؛ چون عاشق و شیفته شهادت بود، سنگر دانش را رها کرد و به سنگر جنگ و جهاد پیوست. پس از هجده ماه حضور فعال در جبهه های حق علیه باطل، در منطقه قمیش و در بیست و هفت خرداد سال 1367 ، به آرزوی دیرینه خود، یعنی مقام والای شهادت نائل آمد.

وصیت نامه شهید

پدر عزیز و مادر مهربانم سلام بر شما که با تربیت درست فرزند خود و تقدیم او به اسلام، باعث شدید که در روز قیامت، شرمنده امام حسین (ع) و زینب (ع) نشوید، به همین دلیل، به شما نوید می دهم که آنها در روز قیامت، از شما شفاعت خواهند نمود.

من دوست دارم هنگام شهادت، سر از بدنم جدا شود، تا شرمنده امام حسین (ع) نشوم. اگر شهید شدم، از این که مرا از دست داده اید، نگران نباشید. امیدوارم که صبر کنید و از خداوند نیز طلب قبول خونم در درگاهش را بنمایید. پدر و مادرعزیزم من در زندگی کوتاه خود، هیچ وقت فرصت خدمت و جبران خدمات شما را پیدا نکرده ام.

پدر من چقدر رنج کشیدید، ولی خون من که از خون اصحاب حسین (ع )و هزاران شهید دیگر که بهتر نیست. پدرومادر عزیزم از این که نتوانستم جبران زحمات شما را بنمایم، شرمنده ام .

پدر عزیزم دوست داشتم در آخرین لحظات زندگی، در حین جان دادن، بر بالینم می آمدی و جان کندنم را می دیدی. دوست داشتم در لحظاتی که در خون خود، غلت میزدم مرا می دیدی و به شهادت پسرت در راه اسلام افتخار می کردی.

انتهای پیام/

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار