به گزارش
تجارت آنلاين، اصلاح طلبان خوشنود از نتیجه انتخابات، شروع به پروراندن سودای فتح سنگر سیاسی دیگری را در ذهن کردند و اصولگرایان شکست خورده چاره را در حفظ سنگر مجلس برای خویش دیدند. اما هیچ کدام از دو طرف هم هنوز نمیدانند چگونه باید سنگر بعدی را فتح کنند. اصولگرایان درگیر اختلافات داخلی و بحران رهبري خویش هستند و اصلاح طلبان و طیفهای هوادار دولت هنوز گیج و خسته از فشارهای 8 سال گذشته. دراین بین هواداران دولت نزدیک ترین راهبرد را همان راهبرد انتخابات 24 خرداد میدانند؛ ائتلاف اصلاح طلبان و اعتدالیون حول شخصیتهایی نظیر رئيس دولت اصلاحات وایت اللههاشمیرفسنجانی. اماایااین وعدههای سیاسی برای انتخابات مجلس دهم هم جوابگو خواهد بود؟ایا تکرار مکانیزم انتخابات ریاست جمهوری یازدهم میتواند موفقیت هواداران دولت در انتخابات مجلس دهم را تضمین کند؟ مدتی است کهاین سوالهابه طور جدی مطرح میشوند، اما در عرصه عمل باز هم بازی همان است که قبل از آن بوده. در گفت و گوی پیش رو با علی تاجرنیا باز هماین سوالات مطرح شدند. تاجرنیا در مقام یک فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است که تاریخ مصرفاین دست فعالیتهاو دل بستن به جمعهایی که حول شخصیتهای سرشناس تشکیل میشود، گذشته است.
در چهار سال دوم دوره محمود احمدینژاد اصلاح طلبان و ارگانها وتشکلهای اصلاحطلب بسیار ضربه خوردند تا جایی که دیگر تشکلی موجود نبود و نهایتا به جایی رسید که عدهای با نام شورای مشاوران گرد رئيس دولت اصلاحات جمع شدند یک سری تصمیمات گرفتند. اینکهاین تصمیمات تا چهاندازه در پیروزی انتخابات نقش داشت یک بحث است. اما نکتهای که دراین میان قابل توجه استاین است کهایا میتوان با همین شیوه برای انتخابات مجلس دهم نیز پیروز بود؟ ببینید در فضای سیاسی و اجتماعیایران یک واقعیتی وجود دارد و آناین است که نقش افراد و چهرههای شاخص به نسبت گروههای سیاسی، نقش برجستهای است. همین مسئله باعث شده تا به نوعی در فعالیتهای سیاسی اشخاص جایگزین احزاب شوند. به نظر مناین امر مطلوب نیست و در دراز مدت به نهادینه شدن دموکراسی و روشهای صحیح انتخاب مردم کمکی نمیکند. به هر حالاین واقعیتی است که نمیتوان از آن فرار کرد و به نظر من وظیفه و رسالت اشخاص منتقدی که مردم به آنان اطمینان میکنند بسیار سنگین است، چرا کهاینهاباید بین تکیه مردم به اشخاص و روی آوردن آنها به سوی احزاب و گروههای سیاسی یک پل ارتباطی برقرار کنند. این روش غلطی است که هم چهرههای اصلاح طلب و هم چهرههای اصولگرا برای رفتارهای فردی خود دنبال میکنند و بحث میشود تااین روشهادائما باز تولید شود. به نظر مناین اقدام یک نوع فرار به جلو و شانه خالی کردن از زیر بار یک مسئولیتی است که در حقیقت بر عهده خود آنهاست. بنایراین چهرههای شاخص سیاسی حتما باید از وجهه خود استفاده کنند تا بتوانند گروههای سیاسی منسجم به وجود بیاورند. به هر حالاین روشهادراینده به تدریج رنگ میبازد و اشخاص همیشه نمیتوانند ظرفیت خود را استفاده کنند و اگر هم بتوانند محدود بودن عمر به آنان مجال نمیدهد.
به اعتقاد من نقطهایدهآل ما در مجموعه جریان اصلاح طلبیاین است که به نوعی سعی کنیم هویتاین جریان را در قالب یک تشکل فراگیر دنبال کنیم. متاسفانه در کشور ما فضا به گونهای است که احزاب به واقع صاحب اثر جدی نیستند.
آنهایک مدتی تشکیل میشوند، یک اثرگذاریهای محدودی پیدا میکنند و بعضا با کوچکترین اختلافی افراد انشعاب پیدا کرده و به دنبال گروههای دیگر میروند. اتفاقا نوع نگاه حاکمیت در کشور ما هم به گونهای بوده که همواره احزاب را متعدد و ضعیف خواسته است. هرجریان سیاسی بایستی دو ویژگی داشته باشد. یکی ازاین ویژگیهاتولید محتوا است واینکه بتواند در زمانهای مشخص نقطه نظراتی که در آن زمان جامعه میطلبد را مطرح کند. دیگری نیزاین است که تشکیلات جریان اصلاح طلبی در حوزه اول تا حدود بسیار زیادی موفق شده است. حتی در انتخابات سال گذشته نیزاین گفتمان اصلاح طلبی بود که با رجوع به افکار عمومیو شفاف سازیاینکه قهر کردن و پای صندوق رای نرفتن منجر به آسیب دیدن کشور میشود، فضایی راایجاد کرد تا مردم باز هم به پای صندوقهای رای بیایند. اما به لحاظ تشکیلاتی مشکل داریم و من راه برون رفت را یک تشکل فراگیر با پذیرش فراکسیونیزم در مجموعه خودش میبینم. از طرف دیگر شاهد هستیم که به نوعی تزریقات بسیار زیادی برای احزاب و گروههای سیاسی و فعالیتشان شکل میگیرد.
کارهای پیچیدهای برای اختلاف افکنی بین جریانات مختلف صورت میگیرد. بنابراین به نظر من اگر یک تجدید نظر جدی در خصوص تشکیلات نکنیم دراینده دچار چالش میشویم.
ارزیابی شما ازاینکه اصلاح طلبان با همین شیوه(انتخابات رياست جمهوري دوره يازدهم) برای انتخابات مجلس دهم آماده شوند و پیش بروند چیست؟ به نظرتان بااین تفاسیر نتیجه انتخابات مجلس دهم چگونه میشود؟ ببینید پیش بینی مناین است که علی رغم همه موانعی که وجود دارد، اکثر نمایندگان در مجلساینده اکثریتی طرفدار دولت خواهند بود که ممکن است لزوما اصلاح طلب نباشند. بنابراین بسته بهاینکه جریان اصلاح طلبی تا چه میزان بتواند مجموعههای خود را فعال کرده و یک حرکت منسجم انجام دهد، میزان اکثریت و درجه اصلاح طلبی مجلس نیز افزایش مییابد.
ازاین رو اگراین مسئلهای که ذکر شد به درستی عملیاتی و اجرایی شود، نه تنهادر تمامي شهرهابلکه در شهرهای کوچک نیز اصلاحطلبان میتوانند حرکتهای جدی داشته باشند. البته لازمهاین حرکتاین است که آقای روحانی با توجه به شعارهایی که دادند در جهت استیفای حقوق مردم تلاش کنند. به هر حال بنده به ترکیب مجلس دهم بسیار خوش بین هستم و همانطور که عرض کردماین مجلس میتواند به کمک دولت بیاید اما میتواند با تدبیر و فعالیت منسجم تشکیلاتی به سمت یک مجلس اثرگذار و جدی پیش برود. بنابراین در نبود احزاب و گروههای موثر اصلاح طلب، نیازمنداین هستیم که هرچه زودتر یک وحدت رویه شکل بگیرد و مجموعههایی نظیر شورای مشورتی و یا تشکلهایی که به نوعی به دنبال راضی نگه داشتن همه هستند و در عین حال آن تشکیلات منسجم خود را نداشته باشند، کار آمدی لازم را ندارند. هرچند با وجود شرایط موجود تا زمان جایگزینی یک مجموعه منسجم نبایداین تشکلهارا از دست بدهیم.
در خصوص ترکیبی که برای مجلس دهم در ذهنتان است و با توجه به از دست دادن نیروهای موثر اصلاح طلب در چند سال اخير، به نظرتان تعداد نیروهای اصلاح طلبی که بتوانند وارد شوند موثر خواهند بود؟ یک تعدادی از آنهابا احکام قضایی عملا امکان ورود نخواهند داشت و تعدادي دیگر نیز که حکم ندارند قطعا شورای نگهبان به آنان اجازه ورود نمیدهد. به نظرتان در تتمه اصلاح طلبان تااین حد نیروی موثر موجود است؟ بینید در حقیقت ساختار انتخابات مجلس در کشور ما مبتنی بر احزاب و گروههای سیاسی نیست واین مسئله را اصولگرایان که شورای نگهبان هم نشان داده دراین رابطه یک ظرفیت دارد به درستی متوجه شدهاند. بنابراین با توجه بهاینکه هرچه از شهرهای بزرگ به سمت شهرهای کوچک برویم میزان نفوذ گرایشهای سیاسی کمتر میشود و بیشتر چهرههای محلی و قومیمطرح میشوند. این مسئلهای است که هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان میدانند و حتی در شهرهای کوچک نیز رد صلاحیت صورت میگیرد. چرا که میدانند اگراینهااز میان بروند جایگزین آنان الزاما آرا آنهارا بدست نمیآورد. بنابراین در وهله اولاین مسئولیت دولت آقای روحانی را از جهتاینکه بتوانند نقش مجموعههای زیر مجموعه دولت راایفا کنند، سنگین تر میکند. از طرف دیگر شورای نگهبان نیز نشان داده که در دورههای مختلف بسته بهاینکه شرایط کشور هم به لحاظ درونی مثل میزان حمایت مردم و هم به لحاظ شرایط بینالمللی چگونه باشد، عمل میکند چرا که میتوان گفت تصمیماتش کاملا بهاین شرایط بستگی دارد. بنابراین اگر از سوی دولت یک فضاسازی مناسبی صورت گیرد امکاناین وجود دارد که شورای نگهبان نیز رفتار خود را تعدیل کند. اما با وجود همه بحثهای گفته شدهاین امید نیز وجود دارد که همانند مجلس ششم که چهرههای موجود در آن شناخته شده نبودند، در مجلس دهم نیز میتوان مهره سازی کرد.
چر ا که در مجموعه ما نیروهای زیادی وجود دارند که ظرفیت تبدیل شدن به یک عنصر موثر را دارند. خیلی از افرادی که آن زمان وارد مجلس ششم شدند شخصیتهایی مطرحی نبودند اماهم اکنون ما آنهارا به عنوان اشخاص بارز مجموعه اصلاح طلب میدانیم. به نظر من یک برگ برنده جریان اصلاح طلبی پیشرواین است که الزاما احساسشاناین نیست که اصلاحطلبی تنهابا وجود آنهاپیش میرود بلکه خیلی راحت میپذیرند که افرادی بتوانند جایگزینشان شوند و اهدافشان را دنبال کنند. به نظر من مشکل اصولگرایان در انتخاباتاینده بیشتر از اصلاح طلبان است چرا که مشکل اصلاح طلبان رد صلاحیت است اما مشکل آنان کنار آمدن با خودشان است. مثلا گروهی همانند موتلفه را در نظر بگیرید که هنوز در مرکزیت خود یک فرد 50 ساله را نمیپذیرد. از طرف دیگر در درون مجموعه اصولگرایی بحث جدی وجود دارد و ممکن است به سادگی در کنار یکدیگر جمع نشوند. بنابراین اگر شرایط کشور به گونهای شود که شورای نگهبان بپذیرد که یک انتخابات نسبتا آزاد را برگزار كند، ظرفیتهای موجود در اصلاحطلبی به گونهای است که اگر به درستی مورد استفاده قرار گیرند حتی با وجود چهرههای سفید و ناشناخته پیروزی در مجلساینده دور از دسترس نیست.
خبرنگار: احسان بداغي