به گزارش همشهری آنلاین به نقل از شرق، در این مراسم که حجتالاسلام حسن خمینی، بهزاد نبوی، سردار حسین علایی، علی مطهری و فاطمه هاشمی حضور داشتند، محسن هاشمی، فرزند آیتالله هاشمیرفسنجانی با اشاره به فرایند پایان جنگ تحمیلی، عنوان کرد: «از ابتدای اردیبهشت سال ۱۳۶۹، مکاتباتی بین صدام و آیتالله هاشمیرفسنجانی شکل گرفت که درنهایت در ۲۳ مرداد سال ۱۳۶۹، منجر به پذیرش همه خواستههای ایران از سوی عراق بهویژه آزادشدن همه اراضی اشغالشده، آزادی بدون قید و شرط اسرای ایرانی و بازگشت به قطعنامه ۱۹۷۵ الجزایر شد که بزرگترین موفقیت برای دیپلماسی ایران محسوب میشد». هاشمی نکته مهم این اتفاق را نقش ویژه آیتالله هاشمیرفسنجانی خواند و گفت: «ایشان با مشورت مستمر با مقام معظم رهبری و استفاده از توان کارشناسی وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی، این مذاکرات را راهبری کرد و با اشراف به روانشناسی صدام، در پیشنویسهای تهیهشده، تغییرات جدی ایجاد کردند و با استفاده از شرایط بحرانی عراق که با اشغال کویت نیاز به ایجاد امنیت از ناحیه ایران داشت، توانست اهداف ایران را بدون واگذاری هیچ امتیازی از عراق به دست بیاورد».
محمد فروزنده، از فرماندهان سپاه در دوران دفاع مقدس و وزیر دفاع دولت هاشمیرفسنجانی، نیز در سخنانی گفت: «هاشمی وقتی وارد جنگ شد که ما هم در درون جنگ و هم در پشتیبانی آن در دولت، دچار مشکلات جدی بودیم. عملیاتها به صحنه اختلافات تبدیل شده بود و نتایج نامشخص بود؛ اما ورود هاشمی به جنگ، پیروزیهایی را به همراه آورد و ما بدون هاشمی نمیتوانستیم به این نتیجه برسیم. موفقیتهایی که در عملیاتها و همینطور در مهندسی جنگ اتفاق افتاد، با حضور ایشان ممکن بود». او افزود: «هاشمی در جنگ به دنبال پیروزی بود و پیروزی برای هاشمی، معنای رسیدن به نتیجه مطلوب داشت. او معتقد بود این نتیجه مطلوب، به هر روشی که به دست آید، به شرط حفظ اصول و ارزشها، مطلوب است. او در پایاندادن به جنگ، از جان و آبروی خود گذشت». فروزنده با تأکید بر اینکه رسیدن به خواسته بزرگ ما در جنگ در سالهای ۶۶ و ۶۷، واقعا غیرممکن بود، افزود: «درست است که مالک اشتر در خط مقدم در جواب پیام حضرت علی میگوید کمی دیگر اجازه بدهید؛ ولی تصمیم ادامه یا پایان جنگ، با مالک نیست. همه ما در روز قطعنامه گریه میکردیم. هر انسان باغیرتی آن روز برایش خیلی سخت گذشت. امام هم فرمودند جام زهر بود؛ ولی این سختی هم بخشی از همان ایثار دوران دفاع بود و آقای هاشمی در جنگ این را بهخوبی به ظهور رساند». او روز بازگشت صدام به قطعنامه الجزایر را یکی از روزهای موفقیتآمیز دوران جنگ دانست و گفت: «امروز با دردستبودن این سند که با سیاست خوب جمهوری اسلامی بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تحت رهبری مقام معظم رهبری و با تاکتیکهای آقای هاشمی به دست آمد، تکلیف ما و دولت عراق روشن است و هرچند آنها هنوز به صورت کامل از این قرارداد تبعیت نمیکنند؛ اما باید این راه را ادامه داد و آنها را به تبعیت کامل وادار کرد تا حقی را که در سند به دست آوردهایم، در زمین نیز عملی کنیم».
سردار حسین علایی نیز در این مراسم، روز بازگشت صدام به قرارداد ۱۹۷۵ را روز بسیار مهمی دانست و تأکید کرد: «ما باید نامهها و دستخط صدام را در عراق و کشورهای عربی، منتشر کنیم و بدانیم که کارمان با عراق تمام نشده و باید طلب خود را بگیریم». او گفت: «جنگ برای پایان، به تصمیمگیران بیشتر متکی است تا به رزمندگان. رزمندگان با آفریدن پیروزیهای میدانی شرط لازم پایان جنگ هستند؛ ولی شرط کافی نیستند. خاتمه جنگ، نیازمند راهبرد عملیاتی است. علایی افزود: «در جنگ ما دو راهبرد مطرح بود؛ در راهبرد نخست برخی نظامیان معتقد بودند ما باید تا ساقطکردن صدام بجنگیم و امروز نیز تأکید دارند اگر به ما امکانات میدادند، میتوانستیم این کار را بکنیم. این حرف قشنگی است؛ اما باید دید حتی اگر صدام را ساقط میکردیم و به بغداد هم میرسیدیم، آیا ادامه این راه از نظر اجرائی برای ما ممکن بود؟». او دومین راهبرد مطرح در جنگ را راهبرد آیتالله هاشمیرفسنجانی خواند و گفت: «ایشان معتقد بود ما با دست برتر در میدان و با انجام یک کار بزرگ نظامی، میتوانیم ازطریق دیپلماسی جنگ را تمام کنیم». علایی ادامه داد: «نظام در برابر نامه صدام نگفت که او دشمن است و نباید به نامهاش پاسخ بدهیم؛ بلکه گفتند شاید خدا خواسته از مسیر دشمن راه را برای ما باز کند. دیپلماسی مکاتبهای کار خودش را کرد و نکته مهم این بود که آقای هاشمی زمام این کار را شخصا در دست گرفت و البته اختیارات کافی هم داشت. صدام هم همین کار را کرد و «برزان»، برادرش را برای این کار گذاشته بود و بهاینترتیب مذاکرات، مکاتبهای و معالواسطه ولی مستقیم در رأس دو کشور انجام شد. آقای هاشمی، تغییر سیاسی اوضاع را بهخوبی درک کرد و با حمایت رهبری تصمیم درستی گرفت. کل این مکاتبات سهماهونیم طول کشید و این روز بزرگ رقم خورد». او ۲۳ مرداد را روز بزرگ پیروزی ایران دانست و تأکید کرد: «ما باید این روز را در بوق و کرنا کنیم. عراقیها نمیدانند چه اتفاقی افتاده است. نامههای صدام به آقای هاشمی در عراق پخش نشده است. این دستخطهای شخصی صدام را باید در تمام عراق و در تمام کشورهای عربی پخش کنیم. مسئله ما با عراق تمام نشده است. ما هزار میلیارد دلار از عراقیها طلب داریم. نباید این روزها که ما در تحریم هستیم، اینطور تصور شود که عراق، فضای تنفسی ایران است. باید ایران برود و این طلب را بگیرد، عراق به ایران بدهکار است».
علی مطهری هم در این مراسم گفت: «دیکتاتورها روحیات خاصی دارند و عموما در زندگی شخصی دچار عقدههای زیادی هستند. اگر زندگی صدام را بخوانید، خواهید دید که آقای هاشمی در برخورد با او چگونه متوجه این عقدهها بوده و او را درک کرده است. ایشان در روابط با عربستان نیز همین درک را داشت و همین باعث شد روابط ما با عربستان در دوران آقای هاشمی، متفاوت باشد». او با انتقاد از رویکرد رسانه ملی در کتمان واقعیات تاریخی کشور، افزود: «متأسفانه صداوسیما با آقای هاشمی برخورد بدی دارد. ایشان یک واقعیت است و شما نمیتوانید در سالگرد جنگ، سالگرد پیروزیها و همینطور در ایام رحلت ایشان، نامی از او نبرید». مطهری گفت: «زمانی قرار بود سریالی درباره شهید مطهری بسازند که یکباره متوقف شد. علت را جویا شدیم، گفتند در روند زندگی ایشان به آقای منتظری و بازرگان و شریعتی که رسیدیم، به مشکل خوردیم. بههرحال شهید مطهری، ۱۱ سال با آقای منتظری هممباحثه بود. سالهاست نقش آیتالله منتظری را در انقلاب اسلامی سانسور میکنند؛ درحالیکه این برخورد با واقعیات تاریخی واقعا غلط است».
به گزارش اعتماد، دیگر سخنران این مراسم که اتفاقا این مراسم با اظهارات او در مقام میزبان آغاز شد، محسن هاشمیرفسنجانی، پسر ارشد آیتالله و رییس فعلی شورای شهر پایتخت بود. او گفت که تلخی جام زهر پذیرش قطعنامه با پیروزی و صلحی که این تصمیم برای ایران و نسلهای آینده به همراه آورد، تبدیل به شیرینترین شهدها برای امام و ملت ایران شد. محسن هاشمی تاثیر یادآوری پیروزیها در تقویت غرور، انسجام و وحدت ملی و بهبود سرمایه اجتماعی را مورد اشاره قرار داد و گفت:«در ۳۰ سال گذشته تنها روز آغاز جنگ مورد توجه تبلیغات رسمی بوده و روز پیروزی ایران و آغاز صلحی پایدار مورد غفلت قرار گرفته و در هیاهوی مسائل سیاسی گم شده است؛ حال آنکه تقریبا همه کشورها روز خاتمه جنگ را جشن میگیرند و کهنهسربازان و آسیبدیدگان جنگ را مورد تکریم قرار میدهند.» به گفته او آخرین بار که ایران در جنگی توانست تمامیت ارضی خود را حفظ کند، مربوط به جنگهای عثمانی است و در جنگهای مختلف دوران قاجار و پهلوی هر بار بخشی از خاک ایران جدا شده است.
پسر ارشد آیتالله هاشمی همچنین با اشاره به فرآیند پایان جنگ تحمیلی گفت:«پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران در ۲۶ تیر ماه ۶۷ و برقراری آتشبس در ۲۹ مرداد ماه همان سال، وضعیتی ناپایدارِ نه جنگ و نه صلح بین ایران و عراق ایجاد شد که هزینه سنگینی به کشور تحمیل میکرد اما از ابتدای اردیبهشت ماه ۶۹ مکاتباتی بین صدام و آیتالله هاشمیرفسنجانی شکل گرفت که درنهایت در ۲۳ مرداد ماه همان سال منجر به پذیرش تمامی خواستههای ایران توسط عراق به ویژه آزاد شدن همه اراضی اشغال شده، آزادی بدون قید و شرط اسرای ایرانی و بازگشت به قطعنامه ۱۹۷۵ الجزایر شد که بزرگترین موفقیت برای دیپلماسی ایران محسوب میشد.» او نکته مهم این رویداد را نقش ویژه آیتالله هاشمیرفسنجانی برشمرد که با مشورت مستمر با رهبر انقلاب و استفاده از توان کارشناسی وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی، این مذاکرات را راهبری کرده و با اشراف به روانشناسی صدام در پیشنویسهای تهیه شده، تغییرات جدی ایجاد کردند و با استفاده از شرایط بحرانی عراق که با اشغال کویت نیاز به ایجاد امنیت از ناحیه ایران داشت، توانست اهداف ایران را بدون واگذاری هیچ امتیازی از عراق به دست آورد.