عصرایران؛ احسان محمدی- صمد عاشق رحمان رضایی بود. دیوار تختش در خوابگاه دانشجویی را تا سقف پر میکرد از پوسترهای رحمان. عکسهای کوچک و بزرگ. از تیم ملی تا پروجا. بریده روزنامهها و مجلات. اهل نور بود و همه دنیایش خلاصه میشد در «چمستان». میگفت « من و رحمان رضایی یه طرف، همهتون یه طرف!».
تمام اخبار مربوط به بازیهایش را جوری دنبال میکرد که بعید است بلاژویچ و برانکو دنبال کرده باشند. وقتی در یک برنامه تلویزیونی رضایی را دیدم داستان صمد را به او گفتم. عشق آتشین هوادارانی که بیشتر اوقات ستارهها حتی از خلقت آنها خبر ندارند!
او دیروز به عنوان سرمربی ذوب آهن انتخاب شد. باید از ورود چهرههای جوانتر به عرصه مربی گری استقبال کرد. آینده از آن آنهاست. در حالیکه گفته می شد مهدی تارتار و سید مجتبی حسینی گزینه های سرمربی گری هستند، ذوبیها به پسر قدیمیشان اعتماد کردند. آغاز یک راه دشوار در بالاترین سطح فوتبال که با حاشیههای خردکننده همراه است.
رضایی با آنکه یک سال برای پرسپولیس بازی کرد اما کمتر از سوی هواداران این تیم بهعنوان یک لژیونر به تالار افتخارات باشگاه راه یافت. این هم از بیماری درمانناپذیر فوتبال دوقطبی است. او اگر بازیکن قرمز یا آبی بود احتمالاً الان شهرتی بسیار فراگیرتر داشت. رحمان در فوتبال دفاعی ایتالیا برای شش سال درخشید. به معنای واقعی درخشید. ستاره شد. مقابل بهترین بازیکنان دنیا در آن سالها جانانه جنگید. از باتیستوتا و جیان فرانکو زولا تا کریستین ویری و کاکا و پیپو اینزاگی ....
او در کنار ابراهیم میرزاپور و جواد نکونام از بازیکنانی است که حضورشان در تیم ملی را مرهون جسارت بلاژویچ هستند. رضایی مدافع سرسخت و قلدری بود. برای ذوبآهن بازی میکرد اما در روزهایی که فوتبال در پرسپولیس و استقلال خلاصه میشد شانس بازی کردن در تیم ملی بیشتر از آن بازیکنان این دو تیم بود که اتفاقاً به شکل ویژهای در روزنامهها و مجلات موردتوجه ویژه قرار داشتند. اما رحمان به تیم ملی آمد و از آنجا به کالچو رفت. جایی که با لباس پروجا، مسینا و لیورنو هفت سال نمایش متقاعدکنندهای داشت. حتی میگفتند هوادران مسینا به او لقب «وزیر خط دفاعی» دادهاند. برای اینکه اهمیت کار رحمان بیشتر به چشم بیاید، حضور او در فوتبال ایتالیا مثل این است که از ایران مهاجم به برزیل ترانسفر شود!
او بعد از بازگشت از ایتالیا قراردادهای یکسالهای با پرسپولیس، الاهلی قطر، شاهین بوشهر و پیکان بست و سال 1391 از فوتبال خداحافظی کرد.
رضایی مدافعی سختگیر بود. از خطا کردن ابایی نداشت اما فوتبال را کثیف بازی نمیکرد. سربالا بود و در زدن ضربات سر تبحر داشت. بهعنوان یک مدافع آمار گلزنیاش حتی در کالچو خوب بود. حضورش در تیم ملی هم بیحرف و حدیث بود. کمتر کسی آن روزها به کیفیتش شک میکرد گرچه به عادت ایرانی دو قاب نهچندان خوب از او در ذهنها بیشتر مانده است. اولی آن برخورد کنترل نشده با بازیکن ایرلند در دیدار پلیآف جام جهانی 2002 بود که یک پنالتی را به رقیب هدیه کرد و دیگری دعوا با علی(ناجی) بداوی در مسابقات جام ملتهای 2004 چین. دو مدافع تیم ملی در اتفاقی عجیب وسط مسابقهای پر چالش با عمان کتککاری کردند. یکی سیلی سهم هرکدام!
فارغ از این اتفاق بد، رحمان رضایی همیشه بهعنوان یک بازیکن با رفتار حرفهای، ادبیات شستهرفته و پرهیز از ورود به حاشیههای غیرضروری شناخته میشود. شمرده حرف میزند و هنگام حضور در برنامههای تلویزیونی خیلی اصرار ندارد از سابقهاش در کالچو بگوید. تجربهای که نیمی از آن هم رویای بسیاری از بازیکنان است.
او بدون عجله به کار مربیگری در فوتبال ادامه میدهد. با اینکه در پیکان، تراکتور، راهآهن، برق فارس، رایکا بابل و ..مربیگری را تجربه کرده است. حتی در مذاکره ناکام استقلال با استراماچونی او هم تلاش کرد تا دل مرد ایتالیایی را به دست بیاورد.
رحمان رضایی نام محترمی در تاریخ فوتبال ایران است. گرچه هیچوقت چنانکه شایستهاش بود موردتقدیر و توجه قرار نگرفت.