به گزارش روزنامه تجارت، اصولا يك قانون نانوشته هست كه ميگويد، هرچقدر پيچ و خم اداري كمتر باشد، انجام كارها سادهتر است. مثلا ميتواني براي پيگيري مطالباتت، پشت در اتاق وزير بست بنشيني و اخمهايت را توي هم بكشي تا كارت راه بيفتد. دستكم، با يك قول نيمبند روانهات ميكنند كه بروي.صحبت از سمنهاي دوستدار محيط زيست و حقوق حيوانات است، سازمانهايي كه البته در كشورهاي ديگر هم «مردم نهاد» هستند و كاري به بودجههاي دولتي ندارند اما دستكم در آلمان يا بعضي كشورهاي ديگر، براي خودشان حزب و تشكيلاتي به هم زدهاند و حمايتهايي از آنها صورت ميگيرد. چيزي كه در ايران اصلا وجود خارجي ندارد.محمد علي اينانلو، شكارچي سابق و دوستدار محيطزيست امروز، درباره اين گروهها حرف زياد دارد اما همهچيز را ساده و خلاصه به زبان ميآورد. او ميگويد: دوستداران محيط زيست در ايران صنفي ندارند و بيشتر يك عده آدمهاي پراكنده هستند كه بعضيهايشان سمنهايي درست كردهاند. از بد روزگار، اين سمنها هم به جز چند مورد مثل انجمن يوز، كارشان اصالت ندارد.سازمانهاي دوستدار محيط زيست، بدون صنف و اتحاديه كارشان متحدتر و سادهتر جلو ميرود. حرفهايشان را ميشنوند و گاهي اگر لازم باشد، همانجا قولهايي هم به آنها ميدهند. آخرش ممكن است حزب هم تشكيل بدهند اما اينكه حقوق دولتي بگيرند و بودجهشان از بودجه مملكت باشد،اينطور نيست. اصلا اسمشان همين است، NGO يعني سازماني كه غيردولتي باشد، يعني «سَمَن» باشد. يعني عنوانش باشد، سازمان مردم نهاد.اينانلو ميگويد: اينكه دوستداران محيط زيست در كشورهاي ديگر صنف داشته باشند،نميدانم. در آن كشورها هم به صورت سمن هستند يا در نهايت تحت عنوان حزب دوستدار محيط زيست اما در ايران، صرفا با يك سري افراد تك يا بعضي گروههاي احساساتي طرف هستيم كه نه تنها زير نظر هيچ صنف و اتحاديهاي نيستند، بلكه معمولا با همديگر هم كنار نميآيند.
او كه پا گرفتن اين سيستم دلبستگي به محيط زيست را يك پديده هفت هشت ساله در ايران ميداند،ميگويد: مشكل اين بچهها اين است كه احساساتي شدهاند و به صورت تكنفره يا گروهي دارند كارهايي ميكنند اما هيچكدامشان با هم جمع نميشوند و سر سازگاري ندارند. بياغراق بگويم، از بين تمام اين سمنها، فقط چندتايشان درست كار ميكنند. بقيهشان حتي درباره كاري كه ميكنند، اطلاعات كافي هم ندارند. براي همين هم كارشان خيلي موثر نبوده و نتيجه نداده است. چون كارشان منسجم نيست، اطلاعي هم از كارشان ندارند، خودشان هم نميفهمند دارند چهكار ميكنند و نتيجه چنداني هم نميگيرند.