کد خبر: ۱۳۹۸۳۵
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۴

کورش شرفشاهی

روزنامه نگار

هنوز بخاطر داریم که در روزگاری نه چندان دور، بازنشستگی سن آرامش و آسایش بود. هر کس که به سن بازنشستگی می رسید، بزرگ فامیل و خانواده بودد و برای خودش حرمت، احترام و جایگاهی متفاوت داشت. بازنشستگی مساوی با عنوان بزرگ خانواده بود. حرف این بزرگ خانواده خریدار داشت و هر گاه مشکلی برای اعضای خانواده پیش می آمد، طرفین پای نصیحت بزرگترها می نشستند و با گوش جان به تجربیات آنها گوش می دادند و به آنها عمل می کردند و از همان لحظه زندگی شان را تغییر می دادند و رفتارشان را اصلاح می کردند. نوه ها از همان کوچکی مورد توجه مادربزرگ و پدربزرگ بودند و هنگامی هم که نوجوان و جوان می شدند، عصای دست بزرگترها می شدند، گوش به فرمانشان بودند و از آنها الگو می گرفتند . اما نمی دانیم چه شد که یک باره همه آرمانها به هم ریخت. دیگر نه تنها خبری از مشورت گرفتن نیست، بلکه احترام هم رنگ باخته است. امروزه بزرگترها وضع ديگرى دارند که دلایل سقوط این جایگاه، نیازمند کار کارشناسی است. امروزه بزرگترهای ایرانی نه مانند جوامع سنتی و سالیان قبل، احترام بزرگتری و ریش سفیدی دارند و نه همچون بزرگترهای جوامع پیشرفته ا ز ثبات مالی و امنیت اجتماعی برخوردار هستند ! آنقدر وضعیت اقتصادی اسفبار شده که پسرها به جای کار کردن و حضور در شرکتها و کارخانه ها، خانه نشینی را برگزیده اند و دخترها نیز که می بایست در کنار همین پسرها خانواده تشکیل دهند، از آینده مایوس شده و در کنج دیگری از خانه می نشینند. برای بزرگترهای ایرانی، آرامش و آسایش مفهومی ندارد زیرا هنوز باید ببیند برای فرزندانشان چه می توانند کنند. بزرگترهای امروزی همچنان نگرانیهای یک جوان بیست ساله را دارند. باید چند جا کار کنند و پس انداز داشته باشند تا کمبودهای ناشی از آشفتگی اقتصادی کشور را برای فرزنداشان تامین کنند. در حالی که فرزندان، خیلی برای بزرگترها تره خُرد نمیکنند، حواس بزرگترها باید به همه آنها باشد و باید مشکلات همه را سر و سامان بدهند و البته مشکلات خودشان را نیز به تنهایی بدوش بکشند.

بزرگترهای امروز باید به فکر تامین مسکن و شغل فرزندان و نیز برآورده کردن کوهی از توقعات ریز و درشت آنها باشند. بدتر اینکه هیچکس حال و روزگار بزرگترها را درک نمی کند و نمیفهمد. گویا همه اعضای جامعه فراموش کرده اند که بزرگترهای امروز برای رسیدن به خیلی از خواسته هایشان، سالها دویده اما هنوز چشم به آینده دارند. بزرگترهای امروز باید آچار فرانسه باشند یعنی به تنهایی با همه مشکلات کنار بیایند در حالی که همه منتظر حرکت آنها و متوقع از آنها هستند. در حالی که بزرگترهای امروزی جایگاه چندانی در خانواده ندارند، همچنان باید پرانرژی کار کنند چون تازه اول کار است ! بازنشسته هم که شوند، تازه شروع کار در دو شیفت آغاز میشود، بزرگترهای بازنشسته نباید یک روز هم در خانه بمانند چون ماندن در خانه همان و اوقات تلخی های سرزنش کننده همان! در حالی که هیچ کس جوان ۳۰ ساله بیکار خانواده را نمی بیند، بزرگتر خانواده باید صبح زود از خانه بیرون برود، چون زندگی خرج دارد. بدتر اینجاست که بزرگتری که امروز بازنشسته شده، حقوق ناچیزی می گیرد، بنابر این زندگی اش ثبات اقتصادی ندارد، در حالی که هنوز آینده برایش مبهم است. بزرگتر بازنشسته به دلیل فشارهای سنگین زندگی و توقعاتی که از او می رود، هنوز نمی خواهد حقیقت دوران زندگی را قبول کند. هنوز باور ندارد که در دوره سوم زندگی قرار گرفته و جبر دوران زندگی حکم می کند که بدنش طاقت این جور کار کردن ها را نداشته باشد. او در جایگاه بزرگتر خانواده، گاهی فشارش بالا میرود و گاهی پایین می آید، گاهی تپش قلب میگیرد و در بسیاری از مواقع بی حوصله می شود، گاهی نفس نفس میزند و گاهی تنگی نفس میگیرد، خلاصه اینکه هر لحظه بخشی از بدنش جواب رد می دهد، او دلش می خواهد بدون آنکه نگران باشد، با همسرش به پارک برود یا سفر کند، اما جرأت نمیکند به این رویاها فکر کند زیرا در برابر کوهی از توقعات همسر، فرزند، عروس، داماه، نوه و دیگر بستگانش قرار دارد، اگرچه سنی از او گذشته و حداقل نیم قرن زندگی کرده، اما زندگی متفاوتی با جوانان امروزی داشته است. بزرگتر امروزی سفرخارج از کشور نداشته و پول راحتی بدست نیاورده و حتی چنین چیزی را در خواب هم ندیده، بلکه سختی های کار در شرایط سخت شرکت و کارگاه را تحمل کرده و بدتر اینکه نگران حقوق معوق، تعطیلی محیط کار، اخراج و بسیاری چالش های دیگر بوده است. در زمان فراغت نیز دستفروشی یا مسافرکشی را به حضور در جمع خانواده ترجیح داده است. بزرگترهای امروزی همانهایی هستند که در بلاتکلیفترین دوران این سرزمین رشد کرده اند. نسلی که ناچار بوده پاسخگوی تمامی آزمون و خطاها باشد، بدیهیترین تفریحات دوران نوجوانی و جوانی برای بزرگترهای امروز مفهوم نداشت، زیرا در سخت ترین دوران اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... قرار داشتند و هر حرکتشان، آزمونی محسوب می شد. بزرگترهای امروز همه راه ها را رفته و همه موانع را برداشته اند، اما هنوز باید نقش آفرین باشند. خانه بزرگترهای امروزی با گذشته تفاوت وحشتناکی کرده است. بزرگترهای امروزی ناچار شده اند خانه هایشان را بفروشند تا در دوران حیات، سهم الارث فرزندانشان را بدهند و خودشان به آپارتمانهای ۵۰ متری کوچ کنند. اگرچه بزرگترهای امروزی زندگی پر مشقتی داشته و دارند، اما می دانند که همچنان باید قوی و خیلی قوی باشند، زیرا هنوز باید نقش آفرین باشند. بزرگترهای امروزی همچنان قلک فرزندانشان هستند، در حالی که هر شب رویای بزرگترهای دیگر کشورهای جهان را در خواب می بینند.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار