به گزارش همشهری آنلاین به نقل از رکنا، دو دختر ۱۳ ساله دزفولی در منطقه ناصرالدین با مصرف قرص برنج خودکشی کردند. این اتفاق روز پنجشنبه سوم بهمنماه رخ داد.
پدر فائزه معتقد است که او و دوستش به دلیل یک سوء تفاهم پس از اخراج از مدرسه تحت فشار روانی خیلی زیاد دست به این اقدام زده اند. البته این اقدام خارج از فضای مدرسه اتفاق افتاده است ولی دلیل اصلی به خاطر اخراج او از مدرسه است.
او می گوید یک عابر پیاده پس از مشاهده پیکر نیمه جان دو نوجوان دختر بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفته است و این افراد به بیمارستان منتقل شده اند و تحت اقدامات اورژانسی قرار گرفته اند.
شماره تلفن پدر فائزه را خود او به سختی در لحظه جان دادن به پلیس می دهد و پس از اندکی دختر نوجوان به دلیل مسمویت شدید جان می دهد.
زهرا نوجوان دیگری است که پس از چند ساعت مبارزه با مرگ سرانجام تسلیم می شود و پس از دوستش دیدگانش را برای همیشه از زندگی می بندد.
پدر فائزه و حالا پدری قد خمیده که از نگاه او می توان غم دنیا را به تنهایی در چهره اش دید او مردی جوان و متولد ۱۳۵۸است. راننده آژانس است و با کار در آژانس مسافربری اموراتش را می گذراند.
او با بغضی در گلو می گوید سه فرزند دارم که فائزه بزرگ آنها بود ، یک پسر دبستانی و یک کودک دختر دیگر که مدام از من می پرسند فائزه کجاست و این سوال بیش از بیش بر غم و ناراحتی من و مادرش می افزاید.
مسئول حراست اداره آموزش و پرورش شهرستان دورود ضمن ابراز تاسف از این حادثه و همدردی با خانواده دانش آموزان قویاً ارتباط این خودکشی را با فضای آموزشی رد کرده و معتقد است که این اتفاق خارج از مکان و زمان آموزشی رخ داده است.
اما روابط عمومی اداره آموزش و پرورش از موضوع ابراز بی اطلاعی می کند و با بیان دیدگاه های شخصی معتقد است که این خود کشی هیچ ارتباطی به مدرسه و سیستم آموزشی ندارد و ممکن است برای هر شخص حقیقی یا حقوقی رخ دهد.
ریاست آموزش و پرورش شهرستان راضی به مصاحبه نمی شود و شاید برداشت این باشد که نباید به موضوع دامن زد و این در حالی است که به گفته پدر فائزه عده ای از معلمان مدرسه و عده ای دیگر از کارکنان اداره شهرستان در مراسم تشییع و تدفین دخترش شرکت کرده و با خانواده متوفی ابراز همدردی کرده اند.
موضوع اینجا معنا دار می شود ؛حدود یک سال قبل و بیشتر دقیقا در همین منطقه (ناصرالدین) دو نوجوان پسر کلاس دهم با شرایط مشابه اقدام به خودکشی با قرص برنج می کنند و هیچ خبری در رسانه های محلی و فضای مجازی منتشر نمی شود.
در حقیقت اینکه چهار دانش آموز، در یک منطقه، همسن و سال، به صورت دونفره و با قرص برنج اقدام به خودکشی نموده اند. این معنادار است و به راحتی می توان دریافت که این موضوع به عنوان یک رهایی برای نوجوانان این منطقه تبدیل شده و یا در حال تبدیل شدن است. راحت تر بگویم اینکه انگار نوجوانان این منطقه دارند یاد می گیرند که این گونه با مشکلات زندگی روبه رو شوند و برای همیشه به زندگی خود پایان دهند.
با این تفاسیر نقش و جایگاه سازمان ها، نهادها و افراد در جلوگیری از اتفاقات بعدی بسیار موثر و تامل برانگیز است.
چرا به راحتی در زنجیره شایعه قرار می گیریم و اخبار ضد و نقیضی را خواسته یا ناخواسته منتشر می کنیم که علاوه بر داغ از دست دادن فرزند داغی دیگر بر دل خانواده های داغدار می گذاریم؟
آیا مهارت های کسب سعه صدر، و مبارزه با مشکلات عاطفی و روانی را توانسته ایم به نوجوانان آموزش دهیم؟
آیا در این منطقه توانسته ایم به طور ویژه تمام ابزار و راه حل های موجود را برای آگاه سازی نوجوانان و خانواده های آنها به کار ببریم؟
آیا نهاد ها، سازمان ها و افراد خود را به صورت غیر رسمی یا رسمی مسئول این کار می دانند؟
آیا پس از اقدام به خودکشی دو نوجوان پسر در سال قبل به موضوع ورود کردیم و در خصوص دلایل، انگیزه ها و پیشگیری از اتفاقات مشابه بعدی اندیشیدیم؟
آیا فکر کردیم که اینگونه جریانات می تواند دوباره اتفاق بیفتد؟
اینکه چرا فکر می کنیم با بی تفاوتی و سرپوش گذاشتن بر موضوعات مشکلات خود به خود حل می شوند ؟
و در نهایت چرا باید قرص برنج به سادگی در اختیار نوجوانان قرار بگیرد و چگونه می توان از تهیه و عرضه آن به این قشر جلوگیری کرد؟
هر کدام از ما پس از خواندن سوالات بالا دقیقاً متوجه خواهیم شد که نقش ما در کجا می تواند سازنده و موثر باشد تا بتوانیم گامی موثر در پیشگیری از اتفاقات برداریم.
خوب است که این سوال را از خودمان بپرسیم که : دقیقا کجا و چطور می توانم کمک کنم که اینگونه خبرها را دیگر نشنویم؟
در نهایت احساس کردم به عنوان یک همشهری بنویسم تاثیر گذارتر است تا به عنوان یک خبرنگار،لطفاً منتشر کنید تا به دست همه همشهریان و مسئولین برسد بلکه بتوان کاری کرد.