کورش شرفشاهی
روزنامه نگار
ثبت نام نامزدهای سیـــزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به پایان رسید. عده ای برای شوخی آمدند، زیرا سواد لازم را داشتند، از تجربه کافی برخوردار بودند و از عهده مدیریت هم بر نمی آمدند. عدهای دیگر گمان می کردند که توان مدیریتی دارند و میتوانند به این آشفته بازار مدیریتی سر و سامان دهند عدهای دیگر نیز هم سابقه مدیریتی دارند و هم اسناد و مدارکی که شورای نگهبان از آنان مطالبه کرده را میتوانند ارائه دهند. در مورد همه این نامزدهایی که ثبت نام کردهاند، یک نکته اهمیت ویژهای دارد که کدام یک مورد اقبال شورای نگهبان قرار میگیرد؟ اما ثبتنام بیش از ۳۲۰ نفر برای نشستن بر یک صندلی بسیار سوالبرانگیز و البته آزاردهنده است. این حجم از ثبتنام کنندگان نشان می دهد که تا چه اندازه قوانین کشور ما مشکل دارد. با نگاهی به اظهارات نامزدها، می توان تا حدودی حدس زد اشکال کجاست. بی شک چالش اصلی نداشتن اعتقاد به رویکرد حزبی و تشکیلاتی است. هنگامی که نامزدهای ریاستجمهوری سینه سپر می کنند و با افتخار تفکر تشکیلاتی یا وابستگی به هرگونه فعالیت حزبی و وابستگی به جناح یا تشکیلات را انکار می کنند، می توان متوجه مشکل اصلی شد. افرادی که برای اداره کشور نامزد شده اند، آنچنان سخن می گویند که گویی حزب یا تشکیلات ویروس کشنده ای است که اگر به هر کدام از آنها به چسبد، جانشان را میگیرد، در حالی که نامنویسی ۳۲۰ نفر به سخره گرفتن قانون انتخابات است. هر چهار سالی که فرصت انتخابات برای نظام دست می دهد، تعدد ثبت نام کنندگان چهره نامناسبی از
سیمای سیاسی کشور را در عرصه داخل وخارج شکل میدهند. نکته دیگر این است که با نگاهی به اظهارات و جملههای نامزدهای انتخاباتی متوجه می شویم که هنوز اسیر شعارزدگی هستیم. تمامی کسانی که برای تکیه بر کرسی ریاست جمهوری اعلام آمادگی کردند، از وضعیت اسفبار اقتصادی گلایه داشتند و آنچنان سخن گفتند که گویا با انتخاب آنها، منجی اقتصادی ایران قرار است ظهور کند. تمامی کسانی که برای ریاست جمهوری نامزد شدند، کوچکترین اعترافی به چالشهای اساسی این کشور نکردند، چالش هایی که مانع می شود اداره کشور در آرامش صورت بگیرد. واقعیت اسفبار این است که به جای همگرایی، چوب لای چرخ می گذاریم. نامزدی که مدعی اصولگرایی است، اگر رای بیاورد، از فردا نه تنها با منتقدان اصلاحطلب و مستقل روبهرو خواهد شد، بلکه هم طیفی های خودش نیز که از قافله دستیابی به پستهای مدیریتی عقب مانده، تیغ انتقاد را علیه او به کار خواهند گرفت. اگر هم اصلاح طلب رای بیاورد، با همین شرایط از جناح روبرو متوجه خواهد بود. بدتر مدعیان استقلال است. سابقه نشان داده تمام کسانی که مدعی مستقل بودن از جناح های چپ و راست هستند، در بزنگاه سیاسی از حمایت یکی از طیف ها برخوردار شده اند، البته برخی نیز ازعنوان مستقل استفاده می کنند تا بسته به منافعشان، به آغوش یک جناح غلط بخورند.
با نگاهی به نظام سیاسی تمامی کشورهای جهان، متوجه می شویم که چند حزب که از تعداد انگشتان یک دست خارج نیست، در عرصه سیاسی نقش آفرینی می کنند و هنگامی که اشکالی در عرصه سیاسی اقتصادی کشور رخ می دهد، تاوانش را آن حزب می دهد، اما در کشور ما معلوم نیست چه کاره هستیم. مدعیان اصولگرایی با عنوان استقلال در عرصههای سیاسی حاضر می شوند، درحالیکه حمایت جناح های اصولگرا را بهدنبال خود دارند. به راستی امروزه چه کسی باید تاوان عملکردهای اشتباه روسای جمهور گذشته را بدهد؟ معنا و مفهوم استقلال سیاسی چیست؟ فردی که با عنوان مستقل وارد رقابت های سیاسی و انتخاباتی می شود، چگونه قرار است مورد مواخذه و بازخواست قرار بگیرد و تا به امروز کدام رئیس جمهور پس از پایان دوران ریاستش مورد بازخواست قرار گرفته است؟ این دوره هم گذشت و باید منتظر قانونمند کردن نظام انتخاباتی کشور باشیم. باید بپذیریم که قوانین ما اشکال دارد و تاوان این اشکالات را مردم می دهند، زیرا تا به امروز هیچ رئیس جمهوری یا مسئولی پس از پایان دوره مسئولیتش مورد بازخواست قرار نگرفته، در حالیکه بار تمامی اشتباهات و سوء مدیریت های خود را با فرافکنی در گوشه دیگری از نظام بر زمین گذاشته است.