حسین کیانی: اصغر فرهادی، کارگردانی که با «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» برنده جایزه اسکار شده، این روزها مورد هجمه و فشار سنگینی قرار گرفته است. به رغم اینکه آغاز این حملات به بهانه اکران «قهرمان» کلید خورد، اما ارتباطی به محتوای فیلم نداشت.
ماجرا از کجا شروع شد؟
در نشست خبری نمایش فیلم قهرمان در ۲۳ تیرماه در کن، خبرنگاری از فرهادی پرسید: «نظرتان درباره حضور امیر جدیدی (بازیگر نقش اصلی فیلم قهرمان) در فیلمی چون «روز صفر» که سرمایۀ آن را وزارت اطلاعات تامین کرده چیست؟ یا دربارۀ محسن تنابنده که با سازمان اوج همکاری داشته است؟»
فرهادی درپاسخ گفت: «من در واقع بازیگر را بازیگر میبینم [...] وقتی که میخواهم فیلم بسازم میگویم در دنیا این آدم بهترین است(برای ایفای نقش در فیلم) ، نه پاسپورتش را نگاه میکنم، نه اینکه چگونه به زندگی نگاه میکند، یا چه کارهایی کرده (در چه فیلمهایی بوده)، این فرصت را میدهم، این آزادی رو میدهم که هر کس بیرون از همکاری با من زندگی خودش را داشته باشد و ممکن است متفاوت با من فکر کند، یعنی ما خودمان که مقابل این تندرویها داریم حرکت میکنیم، خودمان باید مراقب باشیم ما هم تندرو نشویم، بگوییم که حق نداری این کار را بکنی، خط کشیهایی که راجع به آنها حرف می زنیم و با آنها مخالفیم، خودمان این کار را انجام ندهیم».
اما این سوال و جواب در اینجا تمام نشد و منجر به اعمال فشار و واکنشهایی شد که مهمترین آنها، محمد رسولاف، کارگردان سینما بود که در انتقاد از فرهادی در ۲۴ تیرماه در توئیتی نوشت: «اگر هویت شغلی ما حساسیتهای ضروری انسانیمان را از میان ببرد، تبدیل به شیء میشویم. "بازیگر، بازیگر است"، ترویج و عادیسازی شیء شدگی است. اصغر فرهادی عزیز! با استدلال شما آیشمن هم فقط یک سرباز بود که میکوشید وظیفهاش را به خوبی انجام دهد!». اظهارات رسولاف باعث دامن خوردن بیشتر به فضای دو قطبی موجود بر سر فرهادی شد.
در این راستا، برخی رسانه های مستقر در خارج از کشور با استناد به اظهارات رسول اف، با طرح و ایراد اتهاماتی سعی داشتند فرهادی را که به زعم این جریانات، «وسط لحاف می خوابد» را مجبور به واکنش های صریح کنند، آن هم به رغم اینکه منش و سمت و سوی سیاسی فرهادی بر همگان مشخص و مبرهن است.
در واکنش به این جنجال ها، ابراهیم گلستان، کارگردان و داستان نویس مشهور اما در حمایت از فرهادی در ۲۸ تیرماه در روزنامه ایران نوشت: «من امید فراوان دارم به ادامه توفیق و پشتکار او و بیاعتنایی به تقلبها و فریبهایی که سر راه او خواهند آورد و خواهند گذاشت که همواره باید به هر ترتیبی که بشناسد از خود دور کند. صاحبان این تقلبها نه کماند و نه بیکوشش. امیدوارم که او یا آنها را نبیند یا درست ببیند و درست علاج کند نکبت حضور و وجود آنها را.»
در این میان، کیهان همنوا با هجمه های پیش گفته، در شماره ی 28 تیر خود در واکنش به جایزه جشنواره کن به فیلم «قهرمان» به کارگردانی فرهادی، نوشت: «پس از اظهارنظرهای سیاسی مختلفِ اصغر فرهادی، که ارتباطی با سینما و فیلمهای وی ندارد، میشد پیشبینی کرد که امسال هم در جشنواره فیلم کن جوایزی به فیلم او داده شود. بهویژه اینکه او از تبلیغ کنندگان جو بایدن رئیسجمهور آمریکا هم بوده است.»
البته مدتی بعد، رسولاف در جلسهای در کلاب هاوس گفت که «شاید من هم در نوع بیان مطلب و چینش کلمات اشتباه کردم.»
حاشیههای حقوقی
جنجال ها و اعمال فشارها زمانی اوج پیدا کرد که عنوان شد «قهرمان» نماینده ایران در اسکار است. کم کم ادعاهای جدید برای بی اعتبار ساختن فرهادی طرح شد. در این میان برخی در داخل و خارج به شدت با برجسته سازی این ادعاها همراهی می کردند. موید این موضوع نحوه پوشش ادعای کپی برداری «قهرمان» از یک مستند در ایران بوده است.
ماجرا این بود که فردی به نام آزاده مسیحزاده که از قضا هنرجوی فرهادی بوده، ادعا کرد که این فیلم از مستندی به نام «دو سر برد، دو سر باخت» که او چند سال پیش ساخته، اقتباس شده است.
«ایده و طرح مستند متعلق به فرهادی بود»
وکیل اصغر فرهادی جوابیهای در پاسخ به اظهارات خانم مستندساز، جوابیه ای منتشر کرد.
او نوشت: «خانم مسیحزاده در سال ۱۳۹۸ در حضور دو شاهد متنی را به دست خط و امضای خود تهیه کرده و در آن صراحتا اظهار کرده که ایده و طرح فیلم مستند «دو سر برد، دو سر باخت» متعلق به فرهادی است. کلیۀ مستندات و مدارک و اسناد و شهود خود را جهت رسیدگی صنفی و حرفهای به موضوع به خانه سینمای ایران تقدیم نموده و در گزارشی مکتوب، روند ماوقع را به مدیرعامل خانه سینما اطلاع دادهام. با این وجود به دلیل تداوم رفتارهای غیرحرفهای و فضاسازیهای رسانهای اخیر، شکواییهای در شعبۀ چهارم دادسرای فرهنگ و رسانه تهران ثبت و شکایتی نیز به شورای صیانت از اخلاق حرفهای خانه سینما تقدیم شده است.»
این اما پایان ماجرا نبود. در ادامه مدیر گروه مستند بنیاد «روایت فتح» اظهاراتی را به زبان آورد که به مثابه ی هدیه ای برخی از مخالفان فرهادی در خارج از کشور بود که سعی داشتند ادعاهای خود علیه فرهادی را حقیقت جلوه دهند. «ایران اینترنشنال» در همین راستا، با تیتر «مقام بنیاد روایت فتح با ستایش از اصغر فرهادی، محمد رسولاف را همدست داعش خواند» این اظهارات را پوشش داد تا به مخاطب، القا کند فرهادی نماینده سینمای مستقل ایران نیست.
داوود مرادیان مدیر گروه مستند بنیاد «روایت فتح» در ۲۴ آبان در مصاحبه ای با مهر گفت: «آقای اصغر فرهادی فیلمساز تیزهوشی است که هم حکومت را دارد و هم بیرون حکومت را. اصغر فرهادی با هر آنکه دوست داشته است فالوده خورده و میخورد. همین اصغر فرهادی چقدر با جریان روشنفکری نزدیک است؟ کاملاً در بطن جریان روشنفکری حضور داشته و دارد. اما فقط چون از امیر جدیدی که سابقه بازی در یک فیلم ملی با موضوع گرفتن یک تروریست خشن و کثیف را در کارنامهاش دارد، در فیلمش حضور داشته، ببینید محمد رسولاف با او چه کرد؟ یعنی از نظر اینها تو حق بازی در فیلم ضد تروریسم هم نداری. یعنی به وضوح دست رسولاف با ریگی و داعش در یک سفره است. این خیلی ترسناک است.»
فرهادی وادار به پاسخ شد
فرهادی در واکنش به حواشی به وجود آمده بویژه اظهارات داود مرادیان متنی در صفحه ی خود در اینستاگرام منتشر کرد و نوشت: «متاسفم که تلاشم برای ماندن در ایران، ساخت فیلم در ایران و نمایش آن در ایران، این تعبیر را با خود همراه دارد که او در حال یک بازی دوسویه است. من همواره با تمام وجودم نوشتهام و فیلم ساختهام. کسانی که از نزدیک مرا میشناسند میدانند همیشه عاشق زندگی در میان این مردم و فیلم ساختن برایشان بودهام، با آن که امکان کار و زندگی در هر جای دیگر از دنیا و به دور از حاشیهها را داشتهام... .اما گویی این بار تلاشی گسترده از هر سوی در کار است تا این عشق و امید به سمت دلسردی برود»
در مقابل، کیهان در روز ۲۶ آبان نوشت «جوایز جشنوارههای خارجی و سرمایهگذاریهای بیگانگان بر روی اصغر فرهادی تأثیر خود را گذاشته و ضمن تغییر ذائقه فیلمسازیاش با ساخت فیلمهای چرک و سیاه از ایران اکنون او حتی از مردم و نظام ایران نیز بیگانه شده است. فرهادی همزمان میخواهد با حکومت و ضد حکومت باشد؛ تناقضی که انگار این روزها آزارش میدهد.»
هدف روشن است!
حملات از زمین و زمان به فرهادی که از داخل از سوی بخشی از جریان اصولگرا و در خارج از کشور از سوی برخی رسانه ها از جمله ایران اینترنشنال هدایت می شود، به نظر یک هدف مشترک را دنبال می کند: بریدن پای آقای کارگردان از ایران. همزمان، مخالفان فرهادی، سعی دارند فیملسازی او در ایران را به امری محال تبدیل کنند و از سوی دیگر اعتبار بین المللی او را دچار خدشه کنند. باید دید فرهادی می تواند از فضاسازی های طراحی شده برای او به سلامت عبور کند یا نه.