به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاعپرس، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی معمولاً با فعالیتهای خارجی و منطقهای شناخته میشود؛ اما فراموش نکنیم که شهادت ایشان تأثیر بسزایی در روند اداره کشور بهویژه در سیاست داخلی داشت.
حاج قاسم در سیاست داخلی چند امتیاز ویژه داشت که فقدان او جای خالیاش را بیش از پیش هویدا میکند.
سردار بافت قدرت سیاسی در داخل را به خوبی میشناخت؛ او تازه به دوران رسیدهای نبود که به دلیل داشتن قدرت نظامی تصور کند میتواند ریشههای جریانات و رجال سیاسی را نادیده بگیرد و گروهی را حذف کند و جمعی را با تبلیغات بالا بیاورد.
ایشان ایرانیترین سرداری بود که در خارج از مرزها فعالیت نظامی میکرد اما در جایی حضور پیدا میکرد که نتیجهاش امنیت داخلی مردم ایران باشد. تولید قدرت خارجی برای بلندپروازیهایش نبود، برای امنیت هموطنانش بود.
شهید سلیمانی مورد احترام و علاقه رهبری و نیروهای نظامی بود. از سوی دیگر تشییع جنازهاش نشان داد که مردم هم او را به عنوان یک سردار رشید مدافع وطن میشناختند.
آنچه توضیح آن در ارتباط با حوزه مسئولیتی و فعالیتش مطرح شد باعث میشد تا قدرت زیادی داشته باشد تا بتواند در مواقع بحران، برای کشور آرامشآفرین باشد.
او به جای رویارویی معتقد به همکاری با همه نیروهای مخلص و کارآمد وطن بود؛ این بزرگترین و استراتژیکترین مسئله در سیاست داخلی است.
سالهاست که کشور به دلایل مختلف و بهانههای متعدد بخشهای زیادی از نیروهای کارآمد و کارشناسش را از گردونه مدیریت و سیاست از دست داده است.
او برای کمک به کشور اهل اصلاح به جای حذف بود؛ افسوس بزرگی است وقتی به یاد اقدامات شهید سلیمانی در یک سال آخر عمرش میافتیم که برای گردهمآوردن نیروهای مختلف سیاسی چه تلاشهایی میکرد اما متأسفانه با شهادتش این اقدامش ناکام ماند و هیچیک از مدعیان وراثت معنوی سلیمانی به فکر احیای این تلاشهای او نیفتادند.
سردار سلیمانی، مرد بحرانها
وجود یک شخصیت ملی که مورد قبول اکثریت مردم باشد، به وقت بحرانها بسیار مهم است. کشور ما در معرض انواع بحرانهاست.
چه بحرانهایی که از بیرون تحمیل میشود و چه بحرانهایی که منشأ داخلی دارد. سپهبد سلیمانی میتوانست نقش مهمی در بحرانها بر دوش داشته باشد. از سر طیف اصلاحطلبان تا نهایت طیف اصولگرایان و حتی نیروهای افراطی به قاسم سلیمانی احترام میگذاشتند: او بیش از آنکه سرمایه جهانی باشد، یک سرمایه بزرگ داخلی بود.
در بحرانهایی که ممکن است پیش بیاید یا در ریاستجمهوری آینده و ادامه مسیر انقلاب، حاج قاسم میتوانست نقش وحدتبخشی بین نیروها ایفا کند.
سردار از عمق تواناییهای کشور اطلاع داشت؛ نه خودکمبین بود و بیباور به تواناییهای داخلی و نه پروپاگانداچی. این واقعبینی رمز بزرگی برای موفقیت است، تا مسئولان کشور از یک سو تواناییها را واقعی ببینند و از سوی دیگر از بزرگنمایی پرهیز نکنند تا موفق باشند و اینکه سلیمانی نسل تغییریافته فعلی را میشناخت.
مترهای فرهنگی او متناسب با واقعیتهای اجتماعی بود؛ همه را فرزندان این آب و خاک میدانست و با چاقوی پوشش و قیافه و رفتار شخصی، آدمها و جامعه را تکهتکه نمیکرد. اینها خصلتهای مهمی بودند که نقش سلیمانی را در عرصه سیاست داخلی شکل میداد. کاش جمعی که مدعی رهروی راه شهید سلیمانی هستند، این میراث او را در سیاست داخلی پاس بدارند.
حاج قاسم، شاگرد مکتب امام راحل
اقدامات منطقهای حاج قاسم بیش از دیگر جنبههای شخصیتی ایشان برای ملت ایران قابل درک و فهم است؛ بهطوریکه در طول حیات با برکت خود به واسطه نبوغ فکری و نظامی و همچنین مجاهدت مؤمنانه، به عنوان مرجع و فرمانده عملیاتی میدان مبارزه با استکبار جهانی و منطقهای شناخته شد.
مقاومت مهمترین عنصر شخصیتی ایشان است که آن را از مکتب پیر و مراد خود یعنی امام راحل به ارث برده بود.
مجموعه این عناصر نشان میدهد که سردار سلیمانی در مشی سیاسی و عملی شاگرد امام راحل بود؛ همانطور که رهبری فرمودند: «اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن به شدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند، این واقعیت او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابی گری خطّ قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسمهای مختلف و جناحهای مختلف و مانند اینها نبود، امّا در عالَم انقلابی گری چرا، به شدّت پایبند به انقلاب، پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود.»
گزارش از امیر قشقایی
انتهای پیام/ ۳۵۱