به گزارش خبرنگار مهر، در روزهای گذشته نمایشگاهی با عنوان «در ستایش حیوان» شامل عکسهای سروش میلانی زاده در گالری ثالث به نمایش در آمده بود.
استیتمنت این نمایشگاه روایتگر افول اخلاق و ارزشهای انسانی در جامعه بشری است. حس برتری جویی اشرف مخلوقات حتی به نسبت هم نوع خود به بهانههای مختلف از جمله طبقه اجتماعی، جنسیت یا نژاد در آماج انتقاد این هنرمند قرار گرفته بود اما عجیب اینکه نه فقط این مجموعه آثار، بلکه کل آثار او که هر از گاهی سر از گالریها در میآورد و عموماً به سبک و سیاق بازسازی تولید میشوند، ما را به یاد طنزی تلخ میاندازد؛ ماجرای کسی که در صدد تربیت فرزند بد دهنش فریاد میزد: «پدرسگ توله سگ را فحش نده!»
اگر با نظریه و مدل منبع معنی مهدی محسنیان راد آشنا باشید به خوبی میدانید که یک پیام از منبع معنی فرستنده شکل میگیرد. منبعی که ریشه در تجربه زیسته، آموختهها و شخصیت روانی افراد دارد و کدها بر همان اساس بار گذاری میشوند. حال به آثار این عکاس بپردازیم.
در نمایشگاه اخیر او همچون آثار قبلیاش، سوژه اصلی زنان جوان هستند با این تفاوت که در آثار قبلیاش، سوژه، زنان باردار و به یک معنا مادرانی هستند که در لباسی قرن هجدهمی به تصویر در آمدهاند. در نمایشگاه «در ستایش حیوان» سوژه عکسها همچون قبل، زنان جوان بارداری هستند که در لوکیشن کاروانسراهای اطراف شهر که این روزها معمولاً به عنوان دخمههایی در آثار سینمایی به تصویر کشیده میشوند و پناه گاه حاشیهنشینان و بزهکاران هستند با حجابی شل و یا بدون حجاب حضور یافتهاند و روی عکسها و در قسمتهایی که حجاب نیست، مایعی شتک کرده که حس مشمئز کنندهای را به ذهن متبادر میکند که انگار فردی مریض با تماشای این زنان که اتفاقاً اروتیک نیستند، به استمنایی کثیف پرداخته است.
سوال اینجا است که فردی که در کل آثارش خشونت، افسردگی و تراژدی موج میزند چگونه از طرف گالری داران حمایت میشود تا بتواند آثارش را به نمایش و با قیمتهایی میلیونی به فروش بگذارد. چه جریانی از چنین نگاههای انحرافی که نمونههای متعددی هم از آنها در قالب آثار حجم، نقاشی و عکس و حتی مدعی هنرهای جدید در چند سال اخیر دیده شده حمایت میکند.
مسئولان معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ویژه اداره کل هنرهای تجسمی و امور گالریها چگونه سر در لاک خود فرو برده و سکوت معناداری اختیار کردهاند؟ آیا چنین رفتاری تلاش برای عادی جلوه دادن فرهنگ و نگرشی منحط نیست؟
چرا باید یک کتابفروشی و ناشر که توقع میرود مدافع و مروج آثار فاخر فرهنگی باشد، با بیتفاوتی، میزبان این مدل آثار است؟
کدام خریدار است که تصویر زنانی جوان و زیبا که اتفاقاً مادرانی هستند که زبان بدنشان نشان میدهد دلداده و فرزند در شکمشان هستند، این چنین در استفراغ ذهنی یک روان پریش میپسندد و میخرد و بر دیوار منزل یا محل کارش میآویزد؟ شاید هم مغرض/مریض چو مغرض/مریض ببیند خوشش آید!
سروش میلانی زاده همچون بسیاری دیگر از مدعیان دغدغهمندی بیشتر از آنکه دغدغه درد داشته باشد، کاسب درد است و مصداقی عینی از این بخش از استیتمنت نمایشگاهش است که «افسردگی بدون شک نزدیکترین مونس انسان شد و دنیای سرمایه داری به راحتی محرکها و مخدرهایش را برای پیشبرد کار خود تجویز میکند.»