کد خبر: ۱۹۹۰۴۲
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۹
برنا نوشت: پس از ۶ ماه از درگذشت حمیدرضا صدر اما یاد او در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی توسط دخترش زنده نگه داشته شده است. غزاله صدر در این رابطه حرف‌های خود را در گفت‌وگو با با خبرنگا برنا بیان کرد.

غراله صدر که این روزها با انتشار مطالب و تصویر پدر در یک صفحه اینستاگرامی یاد حمیدرضا صدر را زنده نگه می‌دارد درباره این فعالیت خود به خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری برنا گفت: قصد دارم با زنده نگه‌ داشتن یاد پدر و انتشار تصاویر و مطالب درباره او، سختی دوری‌اش را آسان کنم. پدر قرار بود پیج خود را به من بسپارد. به من می‌گفت به نوشتن ادامه بده و هر کاری صلاح دانستی در آن انجام بده. من هم می‌خواستم آن پیج را ادامه دهم اما اینستاگرام اجازه نداد و پیج حالت یادبود پیدا کرد. متاسفانه تعداد زیادی از هواداران او نمی‌دانند چنین صفحه‌ای وجود دارد. این صفحه علاوه بر یادبود پدر، برای من نقش درمانگر را دارد. از صبح به فکر آن هستم و دوست دارم مطالبی درباره پدر در آن منتشر کنم.

وی در ادامه افزود: علاقه من به نوشتن ربطی به درخواست هواداران و حیطه کاری پدر ندارد. من از کودکی دوست داشتم بنویسم. همین حالا ۲ کتاب از دوران کودکی من وجود دارد که در آن نوشته‌ام. در ۳ سالگی نقاشی می‌کشیدم و به مادرم توضیحات داستان را می‌دادم. در نوجوانی هم رمان نوشته‌ام و قصد چاپ آن را داشتم. ناشر اما به پدر گفته بود بهتر است دست نگه داریم. فکر می‌کنم آن ماجرا باعث شد توی ذوقم بخورد و پس از آن هم درگیر زندگی و تحصیل شدم. حالا هم احتمال دارد کتاب او به انگلیسی چاپ شود و در فکر آن هستیم.

مادر در این دوران چه می‌کند؟ او با یاد و خاطرات پدر روزگار را سپری می‌کند. با مشاهده عکس‌ها و فیلم‌ها. مدتی که پدر مریض بود او نقاشی را کنار گذاشته بود و حالا با مشغله‌های روزمره و نقاشی خود را سرگرم می‌کند تا کمتر فقدان را حس کند.

عزاله صدر درباره واکنش‌هایی که نسبت به درگذشت پدر دریافت کرده بود، گفت: وقتی برای خاکسپاری بابا به تهران آمدیم دیدن اقوام بسیار سخت بود. بسیاری را هم نتوانستیم ملاقات کنیم. پیام‌های پرمحبت زیادی دریافت کردیم. شبی که داشتم به آمریکا برمی‌گشتم، راننده تاکسی یکی از همسایه‌های مادربزرگم بودند. او نمی‌دانست من دختر حمیدرضا صدر هستم و از من پرسید چرا به ایران برگشتم؟ پاسخ دادم برای خاکسپاری پدرم. او ابراز ناراحتی کردم. از او پرسیدم اهل فوتبال هستید و حمیدرضا صدر را می‌شناسید؟ او گفت: بله. خودم از فرودگاه به خانه آوردمش. به او گفتم دختر حمیدرضا صدر هستم. آن لحظه تازه متوجه شد پدر فوت شده و به شدت ناراحت شد. چنین برخوردهایی بسیار مشاهده کردم. در آمریکا اعلام کردم تعدادی محدود از کتاب را می‌توانم اهدا کنم، مورد لطف بسیاری قرار گرفتم. همه با یاد او بغض می‌کنند. هر بار یکی از هواداران پدر را می‌بینم و حس خاص و عجیبی به ما دست می‌دهد.

تنها فرزند دکتر صدر درباره اولین تصویری که از او به خاطر دارد، گفت: آغوش پدر و آب بازی در حمام در کودکی. این اولین چیزی است که از او به یاد دارم. دیگر تصاویری که از او در خاطرم مانده حضور دائمی در نمایشگاه کتاب بود. یک توپ هم داشتم که با آن با پدر بازی می‌کردیم. من دروازه‌بان بودم و او به من شوت می‌زد.

بیشتر بخوانید:

آیا خانواده دکتر صدر بابت علاقه او به فوتبال ناراضی بودند؟ غزاله صدر اینگونه پاسخ داد: وقتی با حمیدرضا صدر زندگی می‌کنید تلویزیون خانه یا فوتبال پخش می‌کند یا فیلم. هیچ‌وقت به اندازه‌ای که باید اهل فوتبال نشدم اما واقعا مهم‌ترین ورزش برایم فوتبال شده بود. هیچ وقت هم بحث استقلال و پرسپولیس در خانه ما مطرح نبود. بزرگتر که شدم اگر به شهری می‌رفتم حتما بخاطر پدر به ورزشگاه‌های آن شهر می‌رفتم و برای پدر عکس و فیلم می‌فرستادم. مثل شهر پورتو، مادرید یا لیورپول. همه را بخاطر پدر رفتم. او با ذوق و شوق عکس‌ها و فیلم‌های من را حتی به دوستان هم نشان می‌داد. علاقه پدر به فوتبال باعث خستگی ما نمی‌شد اما به او حسودی می‌کردیم. مثلا برنامه‌ آن سوی نیمکت پنجشنبه‌ها پخش می‌شد و ما به او اعتراض می‌کردیم که تنها شبی که فردایش تعطیل است، بابا در خانه نیست.

غزاله صدر درباره اینکه آیا دیدار خاصی بوده که واکنش پدر در خاطرش مانده باشد؟ گفت: دیدار خاصی را به یاد ندارم اما جام جهانی آخر شرایط جوری بود که در تلویزیون حضور نداشت و کنار هم بازی‌های تیم ملی را می‌دیدیم. یکی از بازی‌ها را کنار رامبد جوان و نگار جواهریان (که از اقوام دور پدر است) دیدیم. آن شب را بخاطر دارم. بابا برای بازی آخر هیجان بسیار زیادی داشت و در خاطرم وجود دارد. فریادهای هیجانی او در خاطرم مانده.

آیا دکتر صدر طرفدار تیم خاصی بود یا بازیکن خاصی او را به وجد می‌آورد؟ پاسخ این سوال اینگونه بود: بابا به هیچ تیمی متعصب نبود. او همیشه در ایران عقاب را دوست داشت و در انگلیس لیدز یونایتد و لیورپول را. اصلا مهم نبود تیمی که دوست دارد برنده شود بلکه علاقه داشت تیمی که ضعیف‌تر است برنده شود. حتی اگر پدر آن تیم را دوست نداشت. علاقه پدر؟ مسی را به رونالدو ترجیح می‌داد. بین بازیکنان داخلی اما درباره شخص خاصی حرف نمی‌زد. تنها بازیکنی ایرانی که می‌شنیدم درباره او صحبت می‌کند علی دایی بود. بابا همیشه با احترام از او یاد می‌کرد و می‌گفت بسیار با پرنسیب است. دایی برای برنامه‌ریزی خود تلاش کرد تا به آن چیزی که می‌خواهد برسد و به طور کلی همواره از علی دایی تمجید کرد.

فرزند دکتر صدر درباره کتاب آخر پدرش گفت: می‌دانستم پدر در حال نوشتن کتاب است و او را بابت نوشتنش تشویق می‌کردیم. او در آمریکا کار خاصی نداشت و با توجه به حضور دائمی در منزل ممکن بود دچار افسردگی شدید شود. به همین دلیل نوشتن کمک می‌کرد دلمشغولی داشته باشد. می‌دانستم فایل کتاب را کجا ذخیره کرده. روی دسکتاپ با نام D Diary و منظورش را می‌دانستم که D مخفف Death به معنای مرگ است. یک‌بار فضولی کردم و چند خطش را خواندم. آنقدر حالم بد شد که دیگر جرات نکردم آن را بخوانم. وقتی کتاب ژانویه ۲۰۲۰ تمام شد فایل کتاب را برای من ایمیل کرد تا گم نشود. به او می‌گفتیم ادامه بده و بنویس. او می‌گفت تمرکز ندارم و نمی‌توانم بنویسم. اگر دلت خواست خودت بنویس. من دیگر نمی‌نویسم. در واقع به همین دلیل من فصل آخر نوشتم. یک روز بعد از فوت پدر خودم شروع به نوشتن کردم تا کتاب قبل از چهلم پدر چاپ شود. وقت چندانی نبود. اگر زیبایی ادبی در آن بخش وجود ندارد عدم وجود توانایی و وقت بود. نمی‌توانستم بعد از فوت پدرم بنویسم.

آیا هواداران دکتر صدر باید منتظر دست‌نوشته‌های جدیدی از او باشند؟ غزاله صدر اینگونه پاسخ داد: بابا ۳ دفترچه بسیار بزرگ دست‌نوشته دارد درباره فیلم‌های که نگاه کرده در ۱۸ تا ۲۰ سالگی. چیزی شبیه به نقد. تعدادی از این نوشته‌ها در کنار مجموعه‌ای از بهترین نقدهایش در مجله فیلم و مجله هفت هم وجود دارد که در حال انجام کارهای انتشارش به عنوان یک مجموعه هستیم.

دختر دکتر صدر تا چه اندازه فعالیت خواهد کرد و یاد پدرش را زنده نگه می‌دارد؟ تا زمانی که بتوانم و احساس کنم پدر خواننده و بیننده دارد آن را ادامه می‌دهم. دلیل اینکه هر روز پست نمی‌گذارم به این دلیل است که بتوانم بازه زمانی بیشتری را با استفاده از مطالب و عکس‌های موجود سپری کنیم. دوست داریم کارهای زیاد بیشتری انجام دهیم. می‌خواهیم جایزه ادبی به نام او نام‌گذاری کنیم. در این رابطه با آقای مهدی یزدانی خرم (مدیر نشر چشمه) در حال مشورت هستیم و تا قبل از سال پدر درباره آن اطلاع‌رسانی می‌کنیم.

۲۵۷ ۴۱

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار