حسن سبحانی
اقتصاددان
موضوع باید به این صورت بررسی شود که اگر بخواهیم از منظر اسلام به قضایا نگاه کنیم با توجه به اینکه اسلام راجع به پول نظر مشخصی را ارائه نکرده است و فقها هم پول را آنطور که در عرف بین مردم هست بررسی میکنند باید دید که آیا خلق پول به اهداف غایی که اسلام برای اجتماعات اسلامی در نظر گرفته است میانجامد یا خیر، یعنی در واقع سؤال بدین صورت باید اصلاح بشود، بهعبارت دیگر میخواهم بگویم اسلام راجع به پول و خلق پول و این مباحث صحبتی ندارد ولی میتوان اینگونه بحث کرد که این اتفاقات با قواعد دینی سازگار هست یا نه، در خصوص آن میشود صحبت کرد. خلق پول در حقیقت یک پدیدهای هست که در نظام بانکی اتفاق میافتد و در آن، پول یا امکان خرید یا ابزار خرید در اختیار افرادی قرار داده میشود بدون اینکه دغدغهای وجود داشته باشد که آیا قبل از اینکه این پول در اختیار آدمها قرار بگیرد، کالا و خدمتی تولید شده است که اینها بخواهند با این پول آن کالا و خدمت را برای خودشان بخرند یا دریافت کنند یا نه. ازآنجایی که عمدتاً خلق پول بهمعنای جعل یا به وجود آوردن پولی است که پشتوانه کالایی و خدماتی ندارد این بدان معناست که قدرت خریدی در اختیار مردم قرار میگیرد که آن قدرت خرید در مقابل خودش کالا و خدمت حالا یا بهاندازه یا متناسب ندارد و یکی از مشکلاتی که ایجاد میکنند افزایش قیمتها است که وقتی استمرار پیدا کند ما به آن تورم میگوییم. تورم در حقیقت، صلبکننده مالکیت آدمهاست، بعضی وقتها ناآگاهانه و بهصورت طبیعی ایجاد میشود شاید نشود کاری کرد، ولی وقتی آگاهانه با خلق پول از قدرت خرید مردم کم میشود یعنی به آنها ضرر زده میشود، این کار با قاعده لاضرر و لاضرار فی الاسلام مغایرت دارد، همسویی ندارد، بهعبارت دیگر یک اقدامی است که ضرر میزند به جامعه اسلامی یا مردم مسلمان، بنابراین خلق پول بهنظر من در راستای اصول و منویاتی که اسلام برای اداره جامعه میخواهد، نیست. وقتی که خلق پول اتفاق میافتد تا بعد از آن در امور مولد بهکار گرفته بشود این معنایش این است که شما پولی را در اختیار نهادهای حقیقی حقوقی قرار میدهید که مابهازای کالایی ندارد، استدلال این است که ممکن است بعدها یک سال، دو سال 5 سال بعد کالا اضافه شود و عرضه زیاد شود و جلوی آن تورم گرفته شود ولی در همین فاصله یک خلاف هست، خلاف از فلسفه تأسیس پول هست. اصولاً پول وقتی به وجود آمد برای این بود که کالاهای موجود را با هم مبادله کند، یعنی بشر اول پول نداشت، اول کالا داشت بعد به صورت پول رفت، بنابراین هر نوع پولی اگر قبل از آنی باشد که کالایی بهازای آن وجود داشته باشد بهنظر من یک تصمیم غلط بوده که متأسفانه بشر در این زمینه این خطا را مرتکب شده است. من تفاوتی قائل نمیشوم بین اینکه بعداً بخواهد در مسیر بخش حقیقی اقتصاد عمل بکند یا عمل نکند، البته بهطور نسبی میشود گفت که اگر در راستای بخش حقیقی باشد نسبت به زمانی که در آن راستا نباشد قابل دفاعتر است. خنثی بودن پول در اقتصاد که از آن صحبت میشود در حقیقت بدین معناست که یک تغییراتی در متغیرهای اسمی انجام میشود ولی نهایتاً متغیرهای حقیقی را مشمول تغییر قرار نمیدهد، من از این موضوع صحبت نمیکنم. من اصولاً میگویم که فلسفه پول مبادله کالا بوده است، را نمیشود بهازای کالایی که نیست، پول خلق کرد، این کار اصولاً خلاف اخلاق و بهاصطلاح تقلب در یک امر ابتدایی است که بشر به آن قائل بوده است.