آلبرت بغزیان
اقتصاددان
افزایش نقدینگی معلول است و نه علت تورم بحرانهای اقتصادی و این مساله را باید با توجه به ریشههای افزایش پایه پولی نیز بررسی کرد. اساسا ما جای مساله اصلی را گم کرده ایم. وقتی پایه پولی افزایش پیدا میکند و به افزایش نقدینگی منتهی و در جامعه وارد پروسه تقاضا میشود و آن را شکل میدهد را نباید تنها عامل نابهسامانی اقتصاد تصور کرد چرا که این یکی از مسائل ما است و اتفاقا خودش نیز یک مساله مبتلابه است. ناترازی بانکها باعث شده است که این وضعیت تشدید شود. این ناترازی بانکها نیز به دلایل مختلف همچون بدهکاران بزرگ بانکی یا اختلاسها رقم خورده است. بانکها نیز برای پاسخگویی به سپرده گذاران مجبور هستند که به بانک مرکزی رجوع کنند. از سوی دیگر مساله ناترازی بودجه دولت همچنان میتواند منجر به شرایط سخت برای بانکها شود چرا که دولت دست به برداشت از حسابهای بانکی میزند و همین را باید بخشی از عوامل تورم زا بدانیم. اما برای پیدا کردن دلیل اصلی این تورم و دلیل این ناترازی بانکها و این ناترازی حسابهای دولت باید ابتدا یک گام به عقب بازگردیم و دلیل اصلی را جستجو کنیم. این حرف درستی است که دولت و بانک مرکزی باید نقدینگی را کنترل کنند، اما چطور دولت باید این کار را انجام بدهد؟ اکنون هم درباره نقدینگی باید رئیس بانک مرکزی، رئیس جمهوری و وزیر اقتصاد پاسخگوی این شرایط باشند، اما آیا چنین پاسخگویی از سوی این اشخاص میبینیم؟ توجه کنید ما در روز روشن شاهد ماجرای فیل بزرگ مولانا هستیم و به آن دست میزنیم و دیگر نمیتوان با این پرسشها که ستون است یا پای فیل از طرح مساله و مشکل و پاسخگویی درباره آن فرار کرد. باید از بانک مرکزی سوال شود که آیا کسری بودجه دولت با همین افزایش نقدینگیها تامین میشود؟ و اینکه چرا توضیحی از سوی بانک مرکزی ارائه نمیشود که مساله پایه پولی دقیقا چیست و چطور افزایش یافته و چه راهی برای آن اندیشه شده است؟ ماجرای افزایش نقدینگی به حکایت دم خروس بدل شده که این دم خروس را میبینند و بعد منکر وضعیت موجود میشوند. اما در کل حتی اگر دولت و بانک مرکزی نیز اقرار به افزایش نقدینگی یا بحران کسری بودجه نکنند باز باید این پرسش را مکرر مطرح کنیم که چرا کسری بودجه وجود دارد، چرا ناترازی بانکها وجود دارد که منجر به این شرایط در نقدینگی شده است؟ باید گفته و تاکید شود که بحرانهای موجود مربوط به مساله تحریمها در کشور است؛ وقتی پول فروش نفت به کشور باز نمیگردد و وارد گردونه اقتصاد کشور نمیشود و دولت نیز نمیتواند هزینههای خود را ساماندهی کند، پس دست به افزایش نقدینگی میزند. حقیقت این است که تحریمها منجر به اینچنین شرایطی در اقتصاد شده و افزایش نقدینگی نیز معلول تحریمهای اقتصادی کشور است. اما میبینید که در بیشتر مواقع بدون دیدن بحران اصلی اقتصاد کشور، متهم ردیف دوم (یعنی نقدینگی و پایه پولی) را به جای تحریمها قرار میدهند در حالی که عامل این شرایط فعلی مساله تحریمها نفتی، بانکی است. این روش در نهایت به هیچ نتیجهای نمیرسد چرا که همین الان هم اگر دولت بگوید دیگر نقدینگی را مهار میکند و پایه پولی را رشد نخواهد داد نیز هیچ فایدهای ندارد چرا که در سالهای گذشته این رشد بدون مهار انجام شده و اثرات خود را به جا گذاشته و هنوز هم در حال رشد بیشتر است.