هادی حق شناس
کارشناس مسائل اقتصادی
اینکه نرخ دلار این روزها ثابت مانده است، باید ببینیم وضعیت بهتر شده است یا بدتر؟ در واقع بازار منتظر است، اتفاقی مثبت یا منفی بیفتد تا واکنش نشان بدهد. به طور مشخص درباره وضعیت اقتصاد ایران باید گفت، معلوم است که فضای اقتصادی ارتباطی ۱۰۰ درصدی با روند مذاکرههایی دارد که بین ایران و غرب در حال انجام است. در واقع شرایطی که در اقتصاد شکل میگیرد، منتظر تصمیمهای سیاسی در سطح کلان است. به این دلیل که فضای دیپلماسی در ایران با نوعی بلاتکلیفی مواجه است و شاهد رکود در مراودات اقتصادی هستیم. در واقع گرههای اقتصادی دلایل غیر اقتصادی دارند، یعنی اگر قرار بود نرخ تورم و رشد نقدینگی در نرخ ارز تأثیرگذار باشد، شاهد اتفاقات دیگری بودیم. شرح این شرایط ما را به این نتیجه ملموس میرساند که اگر تنازع ایران با نظام بین المل تمام شود یا حداقل کمرنگتر باشد و امکان داد و ستد با کشورهای دیگر برای ما میسر شود، همزمان با ثبات ارز میتوانیم در انتظار باز شدن گرههای اقتصادی باشیم. با این توضیح که مشاهدات، موید این موضوع است که تجادل ایران با غرب، به ویژه با آمریکا نقطه پایانی ندارد و در نتیجه، موانع اقتصادی روز به روز بلندتر و بازهم در نتیجه محدودیتهای اقتصادی روز به روز بیشتر و دردسرسازتر خواهند شد. در کنار تأثیر شگرفی که تحریمها بر فضای اقتصادی دارند، میتوان گفت سوءمدیریت در بدنه دولت و همچنین ناکارآمدی محرز در مجلس هم عواملی هستند که تولید، سرمایه گذاری و ... را در کشور به محاق برده است. با نگاهی سطحی به مدیریت ۲ ساله دولت به وضوح مشخص است که تیم اقتصادیای که زمام امور را در دست دارد، مشکلات زیادی دارد. مشکلاتی که شامل عدم آشنایی با شرایط اقتصادی موجود، اصرار به اتخاذ تصمیمهای احساسی، روی کار آمدن مدیرانی که از فاکتورهای لازم برای تصمیم گیری محروم هستند، موازی کاری در بدنه مدیریت اقتصادی و ... میشوند. در واقع اگر بدنه مدیریت اقتصادی به این نتیجه نرسد که «شایسته سالاری»، «واقع بینی» و ... مورد توجه قرار بگیرد، روال بر همین منوال غلط و هزینه ساز باقی خواهد ماند. مردم ایران در طول چند دهه گذشته به کرات با پدیدههای نامأنوس اقتصادی درگیر بودند، اما اینکه بازار مسکن و خودرو به یکباره رشد بعضاً بالای ۲۰۰ درصدی داشته باشند، به طور قطع آرامش ذهنی جامعه را به طور جدی تحت تأثیر قرار خواهد داد. همانطور که هم اکنون شاهد هستیم، طبقههای مختلف اجتماعی هر کدام یک پله سقوط کرده اند و کار به جایی رسیده است که بیش از نیمی از مردم از تأمین نیازهای ابتدایی هم ناامید شده اند تا بتوانیم اینطور بگوییم که جامعه به وضعیت کاملاً خطیری دچار شده است. تا زمانی که اصرارمان رویکرد تقابلی با جامعه جهانی باشد، تا زمانی که گروهی که اتفاقاً در فضای داخلی مسلط هستند، مصالح سیاسی را به منافع عمومی ترجیح بدهند، تا زمانی که کار کارشناسی را جدی نگیریم و رابطه جای ضابطه را بگیرد، اقتصادمان همچنان لنگ خواهد زد و مردم روز به روز بیشتر تنگدستی را تجربه خواهند کرد.