فریدون مجلسی
کارشناس مسائل بینالملل
تمایلات چین و آمریکا به نوعی یک درخواست توسعهطلبانه به حساب میآید و پکن هم در همین شرایط حالا به یک قدرت اقتصادی و نظامی تبدیل شده و اساساً در حال پیمودن راه اتحادیه اروپا و ایالات متحده است. باید بپذیریم که چین دیگر همانند گذشته نیست و به دنبال اقدامهای گستردهتر رفته است؛ به عنوان مثال طرح جاده ابریشم جدید از یک سو به دنبال ایجاد یک کریدور جدید به نفع پکن بوده و از سوی دیگر هم این کشور به دنبال آن است که تکیه خود به کشورهای خارجی به خصوص در حوزه اقتصاد را کمتر کند. این وضعیت در حالیست که ایالات متحده، فرانسه و حتی انگلیس از گذشته تاکنون به دنبال گسترش سلطه خود بر جزایری هستند که بدون صاحب رها شدند و از منظر دیگر چین هم مایل است که همین موضوع را با ادبیات خاص خود تکرار کند و به دنبال کسب منافع خود برود. این وضعیت در حالیست که انگلیس در مورد جزیره مالویناس متعلق به آرژانتین دست به حمله نظامی زد و سعی کرد به هر ترتیب که شده آنجا را اشغال کند و حالا چین هم با مدلی دیگر به دنبال تکرار همان تاریخ است ولی غرب این رفتار پکن را به دلیل ضربه زدن به منافع خود نمیپذیرد. از منظر دیگر ایالات متحده به نوعی میخواهد که بازار کشورهای اطراف چین مانند ویتنام، فیلیپین، اندونزی و غیره را در دست خود داشته باشد و این دقیقاً به ضرر پکن تمام خواهد شد. این مساله صرفاً به مقوله امنیت مربوط نمیشود، بلکه مسائل اقتصادی و توسعه در نوک هرم این پرونده قرار دارد. چین سعی میکند که در این فضا به هیچ وجه وارد جنگ با غرب نشود و در این راستا به دنبال آن است که به هر نحوی خود را در سایه قرار دهد و در نهایت منافعش را بر اساس راهبردهای کلان خود تامین کند. به عنوان نمونه، در مورد تایوان دیده شد که چین از مقابله نظامی با آمریکا چشمپوشی کرد اما هنوز هم میخواهد که به هر ترتیب وضعیت به سمت و سوی خلق بحران جدید سیر کند ولی پکن نگران آمریکا و به خصوص خروجی انتخابات نوامبر است. واشنگتن در گذشته به نوعی شوروی را با جنگ فرسایشی از پای درآورد و در همان حال، میلیونها دلار در صنعت خود هزینه کرد تا قطب مخالف یعنی بلوک شرق و به خصوص اتحاد جماهیر شوروی هم مجبور به صرف هزینههای کلانتر شود.