کورش شرفشاهي
k.sharafshahi@gmail.com
"رييس جمهور چين 45 نماينده مجلس چين را به دليل فساد مالي اخراج کرد". "مجلس کره جنوبي رييس جمهور اين کشور را به دليل رانت و فساد بر کنار کرد"." فشار به شهردار استکلهم به خاطر استفاده از کوپنهاي دولتي (ژتون)، براي بنزين زدن به خودروي شخصي "."وزير فنلاندي که به هزينه دولت، سه مرتبه با همسر خود تماس تلفني بين المللي برقرار کرده بود، مجبور به استعفا شد". "رئيس جمهوري برزيل، و همسرش به اتهام سوء استفاده از موقعيت دولتي و دريافت رشوه از يک شرکت پيمانکاري نفتي تحت تعقيب قرار گرفتند". از اين قبيل برخوردها در سطح جهان بسيار وجود دارد. اگر به درستي به اين اخبار توجه شود، ميبينيم که بسياري از اين تخلفات زياد هم مهم نبوده که منجر به برکناري، عزل يا مجازات شود يا شايد براي ما زياد مهم نيست.
براي کشوري که فساد سه هزار ميليارد توماني و بابک زنجاني دارد، استفاده از کوپن دولتي براي بنزين زدن يا تماس تلفني با همسر شوخي به نظر ميرسد. اما نکته اي که نبايد فراموش کنيم، اتفاقي است که در سال 1375 در کشورمان رخ داد. پيروزي انقلاب اسلاميعرصه مديريت کشورمان را به برگه سفيدي تبديل کرد که هر آنچه در گذشته مطرح شده بود، به فراموشي سپرد و انتظار تماميکساني که فرياد مرگ بر شاه ميدادند، اين بود که اين برگه همچنان سفيد باقي بماند. اين در حالي است که تنها پس از گذشت 38 سال از پيروزي انقلاب اسلامي، انواع و اقسام اختلاسها، فسادها، رانتها، رشوهها را شاهد هستيم و آقازادهها، معاون رييس جمهور، مديرکل، رييس بانک و بسياري موارد از اين دست را در
زندانها داريم. جالبتر اينکه رييس قوه قضاييه اعلام ميکند "حرمت بعضيها را در پرونده بابک زنجاني حفظ کردهايم".
اما آنچه که بارها و بارها از سوي تماميمسوولان ارشد نظام مورد تاکيد قرار گرفته، اين است که همه چيز جمهوري اسلامي، مردم هستند. بارها تاکيد شده که نبايد کاري کنيم که مردم نسبت به مسوولان و نظام بي اعتماد شوند. بارها تاکيد شده که مردم هميشه بايد در صحنه باشند. بارها از مردم به عنوان سرمايه نظام در مقابل دشمنان ياد شده و خلاصه اينکه بارها و بارها بر اهميت نقش مردم تاکيد شده است. اما اگر سري به کوچه و بازار بزنيم و فقط گوشهايمان را تيز کنيم تا جملات مردم را بشنويم، احساس خواهيم کرد که مردم از شرايط کنوني اقتصادي رضايت ندارند. عروس و دامادهايي که براي گرفتن وام ازدواج بايد ضامن بياورند، ميگويند که چطور بابک زنجاني اين همه پول گرفته است؟ بازنشستگاني که براي گرفتن يک وام دو ميليون توماني بايد
وثيقه بگذارند، ميپرسند که چطور ممکن است در صندوق ذخيره فرهنگيان به 15 نفر هشت هزار ميليارد تومان وام بدهند؟ مالک بافت فرسوده که نگران فروريختن آوار خانه قديميبر سر خانواده اش است، سوال ميکند که چرا به من وام نميدهند تا شب با خيال آسوده بخوابم؟
کارگري که ماههاست حقوق نگرفته و کارفرمايش در به در به دنبال گرفتن تسهيلات است تا هم چرخ کارخانه اش بچرخد و هم حقوق کارگرانش را بدهد، ميپرسد که چرا به کارخانه ما وام نميدهند، اما مه آفريد خسروي به اتهام اختلاس سه هزار ميليارد توماني اعدام ميشود. خلاصه اينکه اگر گوشهايمان را تيز کنيم، شايد سوالات تند و تيزتري هم از زبان مردم بشنويم، به شرط آنکه گوشهايمان را تيز کنيم.