علی سرزعیم
تحلیلگر مسائل اقتصادی
وقتی قطار مدرنیته به راه افتاد تمدن ما و دیگر تمدنها در خواب غفلت بودند و وقتی چشم گشودند با تمدن غرب که توسعه پیدا کرده بود مواجه شدند.
اولین بروز این پیشرفت تکنولوژی بود. لذا اولین برداشتی که ایجاد شد این بود که تجدد و پیشرفت همان رشد تکنولوژی است. اما واقعیت این است که تکنولوژی تنها یا مهمترین عامل پیشرفت غرب نبوده بلکه حتی میتوان ادعا کرد که محصول پیشرفت غرب است! آنچه راه پیشرفت غرب را باز کرد نظام حقوقی – اقتصادی – سیاسیای بود که راه را برای کارآفرینان باز میکرد.
البته روشن است که پیشقراول این تحولات فیلسوفانی بودند که با اندیشههای روشنگری زیست دگرگون را امکان پذیر قلمداد کردند. مقصود از این حرف آن است که اگر نظام حقوقیای نباشد که از یک نوآوری حمایت نکند و اجازه کپی کردن بدون رضایت را ندهد نوآوری ممکن نخواهد شد.
اگر یک نظام اقتصادی نباشد که رقابت را تشویق کند، بنگاهها و افراد به سمت نوآوری پیش نمیروند. اگر یک نظام سیاسی درستی نباشد که مانع نشود تا فضای فعالیت اقتصادی با فشارهای سیاسی و امنیتی مختل نشود رشد تکنولوژی رخ نخواهد داد. سامان نظام حقوقی-اقتصادی و سیاسی است که میوه توسعه و رشد تکنولوژی و رفاه را به دنبال می آورد. اینها اموری هستند که وقتی به خارج می روید به چشم نمی آیند چون از جنس امور سخت افزاری و فیزیکی نیستند بلکه از جنس امور نرم افزاری هستند. این امور تار و پود جوامع توسعه یافته را به هم بافته و قوام آنها را تضمین کرده است.
کشور ما هنوز که هنوز است در حال کشف و شناخت مدرنیته و تجدد و دلیل پیشرفت غرب و عقب ماندگی دیگران از جمله خودمان است. بسیاری از مدیران کشور ما هنوز تصور میکنند که گره توسعه نیافتگی کشور در تکنولوژی است. خیلیها فکر میکنند که هرچه ماشین تراشهای خودکار (CNC) بیشتری در کشور باشد صنعت شکوفاتر خواهد شد. برخی گمان میکنند که هرچه اینترنت فراگیرتر باشد کشور توسعه یافتهتر خواهد شد. این تفکری است که مهندسی اقتصاد را راهگشای عقب ماندگی ایران میداند اما من توسعه را اصلاح تاروپودی میدانم که با چشم دیده نمیشود. این تار و پود همان نظام حقوقی- نظام اقتصادی و نظام سیاسی است. کشور ما از زمان انقلاب به این سو محل تعارض این دو نگرش است و همیشه نگرش اول یعنی نگرش مهندسی اقتصاد و اجتماع غلبه داشته است اما تجربه ما نشان داده که هرچقدر هم پول نفت بیاید و با آن تکنولوژی وارد کنیم بازهم توسعه یافته نخواهیم شد اگر آن بخش مهمتر را اصلاح نکنیم.
به اعتقاد من قالیباف نماد آشکاری از تفکر مهندسی اقتصاد است. او قربانی تفکری است که مقهور تکنولوژی شده است ولی او در این امر تنها نیست. همه کسانی که گمان میکنند هر چه تکنولوژی بیشتری به کشور بیاید کشور پیشرفتهتر میشود قربانی هستند. قالیباف با اقدامات خوبی که در زمینه برون دهی صدور گذرنامه و ایجاد دفاتر الکترونیک شهر تهران انجام داد به این باور رسیده که مدیریت امروزی یعنی استفاده از تکنولوژی! قطعا استفاده از تکنولوژی روز بخشی از راه حل است اما بخش کوچکی از آن. مثلا در امر شهرداری این امور بخش کم اهمیت مسئله هستند اما بخش بزرگتر اصلاح نظام اقتصاد شهری، نظام حکمرانی و مدیریت شهری است. رابطه نامناسب شهرداری با شورا و رابطه نامتعادل آن با گروههای قدرت در حکومت ضعف بعد سیاسی را نشان می داد. تامین مالی نامناسب ضعف بعد اقتصادی و نادیده گرفتن طرح جامع شهر تهران و اقدامات آینده فروشانه کمیسیونهای 5 و 100 برای تایید تخطی از قانون، ضعف بعد حقوقی را. قالیباف نسخه امروزی همان نگرشی است که احمدی نژاد حامل آن بود و آن اینکه با خرج کردن روی پروژه های عمرانی می توان به توسعه رسید. قالیباف هم تصور می کرد با اتوبان و پل زدن زیاد، تهران توسعه یافته خواهد شد. وضعیت امروزه تهران و وضعیت امروز کشور خط بطلانی است بر تفکری که هدایت کننده احمدی نژاد و قالیباف بوده و هست. من هراسانم از اینکه کشور یک بار دیگر این تجربه شکست خورده را تجربه کند. (به قول شیخ اجل: من جرب المجرب حلت به الندامه)