تجارت آنلاین: ماجرای بنیتای هشت ماهه باور کردنی نیست. ماجرایی آنقدر تلخ و سیاه که شنیدنش هر آدمی را ویران می کند. هنوز جامعه از داغ آتنا سوگوار است که این بار دختر بچه ای کوچک قربانی یک سرقت می شود.
بنیتا 8 ماهه در خودروی پدر نشسته بود تا پدرش درب پارکینگ را ببندد؛ یک سارق به سرعت خود را به خودرو رساند و شروع به حرکت کرد و حتی پدر بنیتا که با دیدن این صحنه خود را به روی ماشین انداخت تا مانع از سرقت خودرو و بنیتا شود؛ اما سارق به سرعت از صحنه دور شد.
این اتفاق که صبح روز پنج شنبه هفته گذشته رخ داده است به ماموران کلانتری 169 مشیریه مخابره شد. پس از تحقیقات ابتدایی و ثبت شماره پلاک خودروی سرقتی در سامانه سراسری پلیس ماجرای کودک ربایی به بازپرس آرش سیفی در شعبه چهارم دادسرای امورجنایی تهران مخابره شد. با گذشت یک هفته از این اتفاق علیشپور (دادستان عمومی وانقلاب شهرستان پاکدشت) از کشف خودروی سرقتی در این شهرستان خبرداد و گفت: متاسفانه این کودک در داخل خودرو فوت کرده و هر دو متهم نیز شناسایی و دستگیر شدند.
*سارقان از وجود بنیتا در خودرو مطلع بودند
رئیس مرکز اطلاعرسانی آگاهی تهران درباره کشف جسد کودک 8 ماهه گفت: در رابطه با این پرونده 2 نفر دستگیر شدند، که هر دو آنها به اطلاع داشتن کامل از وجود این کودک در خودرو اعتراف کردهاند.
سرگرد نمکشناس، رئیس مرکز اطلاعرسانی آگاهی تهران در رابطه با کشف جسد بنیتای 8 ماهه که هفته پیش توسط سارقان ربوده شده بود، گفت: در رابطه با این پرونده 2 نفر دستگیر شدند، که هر دوی اینها به اطلاع داشتن کامل از وجود این کودک در ماشین اعتراف کردهاند.
او افزود: بعد از یک هفته بررسی، جسد این کودک در خودروی ربوده شده در یکی از خیابانهای پاکدشت کشف شد.
رئیس مرکز اطلاعرسانی آگاهی تهران تاکید کرد: سارقان به محض دستگیری اعتراف کردهاند و به خانواده بنیتا نیز اطلاع داده شده است.
در همین راستا میزان به نقل از یک منبع آگاه، در مورد نحوه شناسایی عامل ربودن دختر 8 ماهه و دستگیری او و همدستش نوشت: پس از اعلام موضوع به پلیس و در جریان تحقیقات ماموران پلیس آگاهی تهران متوجه رد پای دو سارق حرفه ای لوازم داخل خودرو شدند. همچنین مشخص شد که یکی از این دو سارق به تازگی از زندان آزاد شده است.
وی ادامه داد: با شناسایی مخفیگاه یکی از این سارقان، او اعتراف کرد که خودرو و بچه در اختیار همدستش است. با دستگیری سارق دوم او در بازجویی ها منکر هرگونه سرقت شد تا اینکه پس از روبرو شدن با همدستش لب به اعتراف گشود.
این منبع آگاه تاکید کرد :سارق در بازجویی ها اعتراف کرد پس از سرقت خودرو از مشیریه به همراه کودک، آن را همان روز در یکی از خیابان های پاکدشت آورده و پس از بالا کشیدن شیشه ها آن را رها کرده است.
وی افزود: ماموران بلافاصله به محل رها کردن خودرو در محله ای خلوت رفته و مشاهده کردند خودرو زیر آفتاب شدید قرار دارد. شدت گرما به حدی بود که جسد کودک 8 ماهه دچار جمود نعشی شده بود.
به گفته این منبع آگاه با توجه به شرایط محل قرار گیری خودرو و بالا بودن شیشه های خودرو به احتمال زیاد دختر 8 ماهه به علت گرما و گرسنگی و تشنگی جان خود را از دست داده است. در حال حاضر با دستور قضایی جسد برای مشخص شدن علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شده است.
وی تاکید کرد: قاتل مدعی است وقتی خودرو را رها کرده است، هنوز بنیتا زنده بود.
*خانواده "بنیتا" سیاهپوش شد
پدربزرگ بنیتا در گوشهای از دیوار خانه ایستاده است و با حالتی بهت زده میگوید: «ما اشد مجازات را میخواهیم.»
جلوی درِ خانه بنیتای ۸ ماهه را جمعیتی پر کرده است که از پنجشنبه هفته گذشته یا به دنبال او بودند و یا خبر سالم بودن این کودک هشت ماهه را دنبال میکردند.
مردمی که سراسیمه خود را به محل زندگی بنیتا رساندند تا از صحت خبر مطمئن شوند، در این بین مردی میگوید کاش واقعی نبود. حادثه درست در کمتر از یک دقیقه اتفاق افتاد، پدر بنیتا برای بیرون آوردن ماشین پیاده میشود و سارقان در کمتر از چند ثانیه با سوار شدن بر خودرو، بنیتا را از خانه دور میکند.
طبق گفته پلیس آگاهی تهران دو سارق اقدام به این کار کردند که پس از یک هفته دستگیر شدند و سرانجام جسد بنیتا در همان ماشین در یکی از خیابانهای پاکدشت پیدا شد.
پدربزرگ بنیتا در گوشهای از دیوار خانه ایستاده است و با حالتی بهت زده میگوید، «ما اشد مجازات را میخواهیم.»
یکی از مردانی که در کنار پدربزرگ بنیتا ایستاده است، میگوید: «همون روزی که بنیتا گم شد به کمک پدر بنیتا اومدیم حتی تا چند روز اول شبها تا دیروقت در حاشیههای تهران به دنبال ردی از بنیتا بودیم، به ما اطمینان میدادند که بنیتا سالم به خانه برمیگردد، اما امروز جسد این بچه پیدا شده.»
ناگهان بین همهمه و صدای جیغ زنهایی که در داخل خانه هستند و تکرار صحنه مردهایی که روی زمین نشستهاند و یا به دیوار تکیه دادهاند ناگهان همهمهای دیگر میپیچد.
ماشینی سفید رنگ آرام آرام به جمعیت نزدیک میشود و زنی خمیده اما جوان از آن بیرون میآید، مردی در کنارش است که بخش زیادی از وزن زن را به دوش میکشد، مادر بنیتا از درمانگاه برگشته است. از بین مردها عبور میکند به داخل حیاط کوچک خانه میرود به کفشهای تلمبار شده جلوی در نگاه میکند و باز صدای شیون و زاری در محله میپیچد.
خانه با یک در کوچک از حیاط جدا میشود و به محض ورود تخت و وسایل بنیتا جلب توجه میکند، ناگهان مادربزرگ بنیتا به میان خبرنگاران میآید و میگوید: «من مادربزرگ بنیتا هستم.»
ساک بنیتا داخل ماشین بود، وقتی ماشین پیدا شد؛ ساک بنیتا دست نخورده بود، ماشین سالم بود، اما بنیتا مرده بود. درست در همین لحظه مادر بزرگ بنیتا با حالتی غیرارادی بر سر میکوبید. عدهای او را دوباره به داخل اتاق میبرند. پردههای در کوچک ورودی خانه کشیده میشود و درها نیز بسته و باز هم صدای شیون و زاری در فضای حیات و خانه میپیچد. خانهای که هر لحظه به جمعیت مقابل آن افزوده میشود. جمعیتی که لباس سیاه بر تن دارند.