کد خبر: ۶۰۳۲۴
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۴
مدیر کارگاه برادران محمدی تشریح کرد:
اطراف ما پر است از نغمه ها و نواهایی که برای تجلی و ظهور خود به آلات و ادوات مخصوص نیاز دارند و دستان هنرمندی وجود دارند که این آلات و ادوات را می سازند تا آن نواها و نغمه ها را به تسخیر درآورند و در کام جان نیوشندگان بریزند و شور وجذبه بیافرینند.
هنر بی بدیل «سازسازی»
اطراف ما پر است از نغمه ها و نواهایی که برای تجلی و ظهور خود به آلات و ادوات مخصوص نیاز دارند و دستان هنرمندی وجود دارند که این آلات و ادوات را می سازند تا آن نواها و نغمه ها را به تسخیر درآورند و در کام جان نیوشندگان بریزند و شور وجذبه بیافرینند. پیشینه «سازسازی» شاید قدمتی همچند خلقت آدمی داشته باشد، آنجا که مردی یا زنی در ساقه گیاهی دمیده است و نوایی که ترجمان شور درونش بوده سر داده است.  از آن هنگام سازهای گوناگون و متعددساخته شد و زمان هرچه پیش تر آمد سازها تکامل بیشتری پیدا کردند و برخی شهرها در سازسازی شهره آفاق شدند. اصفهان از جمله این شهرهاست که در ساختن انواع ساز- به عنوان یک هنر و صنعت دستی- در کانون توجه قرار دارد. به همین منظور به سراغ هنرمند مطرح این شهر رفتیم که حکایتی شنیدنی از نحوه پرداختن به هنر سازسازی را در اختیارمان گذاشت. در ادامه گفتگوی خبرنگار 7 دانگ را با سعید محمدی هنرمند اصفهانی می خوانید.  
*ضمن تشکر از حضور شما در این مصاحبه، لطفا ابتدا خودتان را معرفی کنید و بعد بفرمایید که چطور شد به حرفه ساز سازی روی آوردید؟
سعید محمدی هستم؛ متولد 1349 در شهر هنرپرور اصفهان. دیپلمه ماشین ابزار و فوق دیپلم ساختمان هستم. از سال 1370 شوق نواختن ساز و علاقه به موسیقی در من بیدار شد اما چون پول نداشتم که ساز بخرم این بود که به فکر ساختن ساز افتادم. به همین منظور به منزل دوستم رفتم و به او گفتم که ساز تارش را به من امانت بدهد و او در پاسخ (با خنده) گفت:« ساز من تار نیست، سه تار است»، من هم گفتم: « خب همین سه تارت را بده»، و آن را از او به امانت گرفتم. به خانه که برگشتم  شروع کردم و از روی همان ساز، یک ساز سه تار ساختم، بعدش روی آن پرده بستم و سیم انداختم و به نظرم یک کار عادی آمد و برایم سخت نبود. بعد از آن سازم را برداشتم و بردم به یک نفر استادکار نشان دادم. او ساز را برانداز کرد و گفت خوب ساختی، صدایش هم خوب است! آن موقع من دانشجو بودم و نیاز مالی داشتم، بنابراین از آن به بعد به جای ساز زدن سرگرم ساختن ساز شدم. پس از مدت کوتاهی برادرهایم مسعود و محمد محمدی هم به من پیوستند و با همکاری آن ها «کارگاه سازسازی برادران محمدی» را راه اندازی کردیم. من در مجموع 25 سال است که  مشغول کار ساختن ساز هستم و نمی دانم که چه تعداد ساز ساخته ام. البته در سال 77 افتخار شاگردی استاد قنبری مهر که از استادان به نام و مطرح در عرصه هنر ساز سازی و ابداع کننده ساز شورانگیز است را پیدا کرده ام.
*مبنای گرایش شما به سمت هنر به طور عام و به سمت ساز سازی به طور خاص چه بوده است؟
به طور کلی تیپ من یک شخصیت هنری است و هنر باذات من عجین است. الان و بعد از این همه مدت کار هنری و سازسازی، معنی عشق به کار را می فهمم. خوب یادم هست که در دوره دبیرستان روزانه 10 الی 15 ساعت نقاشی می کشیدم. نقاشی هایم را هم از روی عکس های مجلات می کشیدم . این در حالی بود که دوستان و همکلاسی هایم در همان زمان در حال بازی و تفریح با دوچرخه بودند. اما من فقط برای خوردن ناهار دست از کار می کشیدم و بعد از ناهار دوباره نقاشی می کشیدم.
از طرف دیگر شهر اصفهان - گذشته از اطراف شهر که دورتادور اتوبان است و  به قول سهراب یک رویش هندسی با سیمان و آهن  و سنگ پیدا کرده است  اما - در قسمت مرکزی شهر پر از ایده و الهام است. این شهر واقعا یک موزه است و قوه تخیل آدم را تحریک می کند. تاریخ اصفهان هم در صنعتگری و هنر این شهر گویای همین امر است. زمانی که شاه عباس صفوی ارمنی ها را از جلفا به اصفهان آورد آن ها هم چون صنعتگر بودند صنعت را در این شهر رواج دادند. حالا وقتی من به عنوان یک هنرمند نیاز دارم که تیغ اره ام را تیز کنم به سراغ اره تیز کنی می روم و ما دو نفر از هم تاثیر می گیریم و کسب تجربه می کنیم و این امر همین طور در این شهر و بین همه صنعتگران و هنرمندان در جریان است و به این ترتیب در مقیاس کلان رشد پیدا می کند و با این تعریف است که اصفهان به عنوان یک شهر هنری و صنعتی شهرت پیدا می کند. هر کسی با کمترین امکانات شروع به کار می کند و کارش را توسعه می دهد. خود من هم ابتدا کارگاهی نداشتم. فرش گوشه یکی از اتاق ها را کنار زده بودم و کارگاه راه انداخته بودم. چون مادرم آدم تمیزی بود حرص می خورد ومدام جارو دست می گرفت و آن قسمت را تمیز می کرد. بعد  داداش ها آمدند و جعبه ابزاری درست کردیم و شغل مان را توسعه دادیم. این فرهنگ کارآفرینی در اصفهان هست اما این کار را کمتر در دولت می بینیم. فعلا واردات بر ایجاد شغل غلبه دارد. یک تاجر وارد کننده به دنبال کسب سود است. تاجر وارد کننده ای را می شناسم که تردمیل و زردچوبه و میل گرد وارد می کند و وقتی از او می پرسی این اجناس چه نسبتی با هم دارند پاسخ می دهد من به دنبال سود هستم و هرچه که سود داشته باشد وارد می کنم.  

*از دید شما اشتغال در حوزه صنایع دستی چه نقشی در اقتصاد خانوار دارد؟

اشتغال خیلی مسئله مهمی است. مادربزرگ من آدم خیلی فعال و زرنگی بود. وضع مالی خوبی هم داشت. می رفت توی محلات شهر اصفهان مثل خیابان جی و برای خانواده های پایین شهر دار قالیبافی می زد وقتی که قالی بافته می شد و به اصطلاح دار می افتاد قالی و فرش را می فروخت و سودش را با بافنده نصف می کرد. وقتی که دولت صادرات فرش را ممنوع کرد همه این خانواده ها با مشکل مواجه شدند و کم کم فرش بافی از رونق افتاد. این کار دولت به نظر من خود زنی بود. این موضوع باعث شد تا کشورهای دیگر جای ایران را در بازار فرش بگیرند.

یک مثال دیگر برای شما می زنم. یک بار من خواستم از یکی از دوستانم که اهل نایین بود و خواهرهایش فرش می بافتند یک تخته فرش نایین سفارش بدهم. وقتی به دوستم مراجعه کردم گفت خواهرهایم دیگر فرش نمی بافند چون اوضاع خراب شده و همه آن هایی که فرش می بافتند دارهای قالی را فروختند. نتیجه این کار این شد که چین و هند و پاکستان نقشه های قالی ایرانی را بردند و با کارگر ارزان قیمت و به نام ایران فرش های بی کیفیتی بافتند و جای ایران را در بازارهای جهانی گرفتند. الان در فیلم های هالیودی می بینید که کف اتاق فرش ایرانی انداخته اند ولی واقعا معلوم نیست این فرش مال کجاست.
*با این توضیح ایران راه سختی در پیش دارد تا جایگاه قبلی اش را از رقیبان پس بگیرد.
بله! مسئله مهم در صنایع دستی این است که این صنعت ماشینی نیست و به همین علت ارزشمند است. صنعت و هنر ساز سازی هم همینطور است. ما به عنوان سازنده ساز هیچ ترسی از رقیب مان نداریم چون اگر کسی بخواهد راهی را که ما رفته ایم برود کار خیلی سختی در پیش خواهد داشت و زمان خیلی زیادی لازم است تا به این حرفه تسلط پیدا کند. بنابراین هنر ما برای خودش امنیت دارد. اگر در مقیاس بالاتر در نظر بگیریم اصفهان شهری است که به خاطر برخورداری از صنایع دستی دارای یک ارزش جهانی و قطب صنایع دستی است و هیچ کجا نمی تواند جایش را پرکند. چند کشور قطب صنایع دستی است؛ چین، هند و ایران که در ایران هم اصفهان یک شهر جهانی است و به خاطر برخورداری از حدود 80-70 رشته صنایع دستی معروفیت پیدا کرده است.
اما جای نگرانی است که این صنایع دستی مثل خیلی چیزهای دیگر بازتولید نمی شود یعنی نفت و انرژی هایی مثل باد و انرژی خورشیدی ازخارج وارد می شود ولی صنایع دستی هر مملکتی مربوط به خود آن مملکت است. من یک مدتی کلاس آموزش طرح های اسلیمی می رفتم در آن جا متوجه شدم که هنراسلیمی به اعلی درجه ممکن و به نهایت رشد خودش رسیده است تا آنجا که دیگر امکان رشدی برایش وجود نداشته باشد. همین موضوع را به یک استادکار گفتم که او هم تایید کرد. حالا اگر کسانی که این اسلیمی را بلد هستند از بین بروند دیگر اسلیمی هم دیگر وجود نخواهد داشت. خیلی از رشته های دیگر هم همینطور است جای استادکارهای حجره های میدان نقش جهان اصفهان به هیچ وجه پرشدنی نیست و جای تاسف است که این انقراض در حال شکل گیری است.
*ارتباط شما با «کانون سازندگان ساز» در مرکز چطور است؟ و اساسا شما فعالیت صنفی هم دارید یا خیر؟
خیلی سال پیش وقتی که خانه موسیقی شکل گرفت یک نامه برای ما ارسال کردند که ما هم عضو کانون سازندگان ساز بشویم. وقتی که اساسنامه این کانون را دیدم متوجه شدم که شهرستانی ها نمی توانند کاندیدای ریاست کانون شوند و این یک جور تبعیض بین تهرانی ها و شهرستانی ها بود. دفعه بعد دیدیم که نامه دیگری فرستادند و از ما حق عضویت هم می خواهند. گفتیم: «مگر برای ما چکار می کنند که حق عضویت هم می خواهند؟». بنابر این  اصلا عضو کانون نشدیم. به خاطر بیمه هم نیازی به عضویت در کانون نداشتیم، چون  همان موقع که شروع به کار کردم  خودم را بیمه کردم و الان 25 سال است که بیمه هستم. بنابراین ما ترجیح دادیم به جای صرف انرژی در درگیری های صنفی انرژی مان را صرف کارمان بکنیم چون فردا که در آستانه پیری و کهنسالی قرار گرفتیم از ما می پرسند بعد از این همه عمر چکار کردی، و ما باید یک جوابی برای این سئوال داشته باشیم. به تعبیر دیگر ما به قله چشم دوخته ایم، قله را باید از دور دید.
*شما چه راهکاری برای بهبود وضعیت جاری اشتغال در کشور پیشنهاد می کنید؟
با مطالعه تاریخ متوجه می شویم که از زمان کورش تا الان پادشاهان یا به وسیله جنگ و یا به وسیله کودتا بر سرکار آمده اند و فقط در سال 57 بود که مردم انقلاب کردند و یک رژیم و حکومت را انتخاب کردند. شرایط فعلی هم، توسط  همین مردم رقم خورده است. من و این مردم هم مال این فرهنگ هستیم. خوبی شرایط فعلی این است که توسط خود ما ایجاد شده است و با شیوه آزمون و خطا در حال پیش رفتن هستیم. من فکر می کنم اروپا و غرب و کشورهای پیشرفته که در حال حاضر به توسعه دست پیدا کرده اند از همین مسیری که ما در حال رفتن هستیم پیش رفته اند تا به اینجا رسیده اند. در بعضی موارد هم  اجرای قانون به زور جریمه و اجبار در ذهن ما نهادینه می شود مثل بستن کمربند امنیتی به هنگام رانندگی که از بس از ما خواسته اند حالا هر وقت پشت فرمان می نشینیم ناخودآگاه کمربندمان را می بندیم. بنابراین بسیاری از مشکلاتی را که در جامعه داریم و به اشتغالزایی و کار و صنعت می شود از همین طریق و به مرور در حال رفع شدن است.
*وضعیت سفارش و فروش شما در حال حاضر چگونه است؟
فروش ما فوق العاده است آنقدرکه برای پاسخگویی به سفارش های داخل و خارج وقت کم می آوریم و این مسئله برایمان استرس زا شده است. به خصوص در مواردی که مشتری خارجی داریم. در آخرین نمونه یکی از مشتری ها یک ساز شورانگیز از ما خواسته است. علت استرس هم این است که ما ساز و کار درستی برای ارسال سفارش ها و سازهای ساخته شده به خارج از کشور نداریم . اگر خودم بخواهم سفارش را به فرودگاه امام خمینی ببرم  تا محصول را پست کنم  یک روز وقت من  گرفته می شود. گذشته از این به خاطر شرایطی که تحریم به وجود آورده است مشکل ارسال پستی داریم، البته شرکت های معتبری مثل فدکس  در زمینه پست هوایی وجود دارد اما به خاطر قطع ارتباط و تحریم مشکلاتی برای استفاده از این سرویس های پستی معتبر داریم. رد و بدل کردن پول هم مشکلات و دردسرهای خاص خودش را دارد. پول را بایستی با واسطه به حساب شخص دیگری بفرستند و او هم به حساب ما واریز کند. این پول اگر 10هزار دلار بیشتر باشد طرف را بازخواست می کنند، چون نگرانی های دیگری مثل بحث داعش وجود دارد. تحریم ها مشکلاتی را پیش آورده است که اقتصاد را از رونق انداخته است. اگر پول راحت به دست ما برسد ما هم به همین نسبت راحت تر خرج می کنیم و اقتصاد می چرخد اما اگر این پول به سختی به دست بیاید به همین سختی هم هزینه می شود و کار اقتصاد لنگ می ماند. «پِی پل» یکی از سیستم های ارسال پول است که روش مقبول و مطمئنی است اما ما برای دسترسی به آن هم مشکل داریم. خلاصه این که از سیستم های مالی و اقتصادی دنیا عقب افتاده ایم و خیلی از روش های تجارت را بلد نیستیم. در بحث ارز هم مشکل داریم. اگر بخواهیم از طریق صرافی ها این کار را بکنیم برایمان خیلی هزینه بردار است. بیمه کردن کالا هم یک مشکل دیگر است. در مورد ارسال یکی از کارهایم به لندن منشی باربری فرودگاه گفت اگر این به این بار آسیب برسد ما مقصر نیستیم؛ اگر می خواهید آن را بیمه کنید باید به انتهای سالن فرودگاه بروید. صحبت های این شخص منشی در حالی بیان می شود که در همه جای دنیا بیمه کالا در همان محل باربری صورت می گیرد و جزء تعهدات باربری است و منشی مورد نظر اصلا از این موضوع اطلاع نداشت.
*ظاهرا بعضی از مصالح و ابزار آلات مورد نیاز شما هم باید از خارج وارد شود، با این توضیح در این مورد هم مشکلاتی وجود خواهد داشت؛ درست است؟
بله! از جمله مشکلات دیگر ما این است که چون به ابزار و مصالح احتیاج داریم ابزارمان بایستی اُرجینال باشد ولی ابزاری که در داخل وجود دارد معمولا چینی و بی کیفیت است و به همین دلیل بایستی سفارش بدهیم تا برایمان از خارج بفرستند و این امر علاوه بر مشکلات پستی و گمرکی، هزینه بیشتری را به ما تحمیل می کند. مصالح مورد نیاز ساز سازی را هم بعضا از خارج باید وارد کنیم. به عنوان مثال برای صفحه روی عود از چوب «اسپروس» استفاده می شود که در ایران وجود ندارد و  این چوب در کوهستان های آلپ اروپا و کانادا و همچنین در ترکیه یافت می شود که البته جنس ترکیه ای آن کیفیت لازم را ندارد و بهتر است که از کانادا یا آلمان وارد شود. هزینه یک قطعه چوب اسپروس 200 هزارتومان است ولی به خاطر مسائل تحریم تا 800 هزارتومان تمام می شود.ویزا برای آمریکا و اروپا هم به سختی صادر می کنند. به همین دلیل کسانی که برای برگزاری نمایشگاه به این کشورها می روند داخل غرفه نمی مانند و به دنبال تهیه مواد و مصالح ساز سازی می روند و از این فرصت استفاده می کنند.
*صحبت از نمایشگاه شد؛ آیا برای عرضه آثارتان در نمایشگاه هم شرکت می کنید؟
ما به نمایشگاه های داخلی و خارجی متعددی دعوت می شویم اما هیچ وقت فرصت نکرده ایم که شرکت کنیم.
*اگر مشکلات دیگری وجود دارد و می خواهید منعکس شود، آن ها را هم اعلام بفرمایید.
موضوع صادرات هم از دیگر مشکلات پیش پای صادرکنندگان است به این ترتیب که چون قیمت تمام شده کالا و محصول در داخل ایران بیشتر از قیمت تولیدکنندگان سایر کشورهاست بنابراین امکان رقابت برای ما وجود نخواهد داشت.مشکل دیگر ثبت اختراع است چون قانون کپی رایت رعایت نمی شود و از این بابت امکان سوء استفاده وجود دارد.
یک مشکل عمده دیگر هم این که در حال حاضر متولی درستی برای امر آموزش وجود ندارد. مدرسه یا دانشگاه و سازمان فنی و حرفه ای در این باره قوی عمل نکرده اند و استانداردها در مورد آموزش سازسازی بسیار ضعیف است. ادارات صنایع دستی در کارگروه های خود از نظر مشورتی هنرمندان استفاده نمی کنند. یک بار به یک همایش دعوت شدیم و من هم مسائل و مشکلات را پیش خودم جمع بندی کرده بودم که اگر از من هم نظر خواسته شد ارائه دهم ولی دیدم که همه تصمیمات از قبل گرفته شده و تمام کارها را انجام داده اند و فقط خواسته اند که ما در جریان باشیم که چه تصمیماتی گرفته شده است و نظر مشورتی ما اصلا خواسته نشد و اصولا ارزشی برای نظر هنرمندان قائل نیستند.
البته از یک اقدام خوب و اصولی که توسط سازمان صنایع دستی گرفته شده نمی توان چشم پوشید و آن بحث نشان ملی و نشان یونسکو است.  در یک دوره از من برای اهداء نشان ملی دعوت به عمل آمد اما به دلیل درگیر بودن در بحث ساختمان نتوانستم حضور پیدا کنم اما نشان یونسکو را گرفتم. اما باز هم بحثی که در اینجا پیش می آید این است که در هیئت ژوری و هیئت داوری  کسی که سازنده ساز باشد و با این هنر آشنا باشد نداریم. طرف ممکن است لیسانس جغرافیا داشته باشد اما به عضویت هیئت داوری صنایع دستی در آمده است. در کشوری مثل چین این طور نیست یک فیلتراسیون قوی وجود دارد. کسی که پشت میز  قرار دارد دانش آن شغل را هم دارد و با آن  شغل در ارتباط است و شما می دانید که حرفتان رامی فهمد و اینکه در آن حرفه سرآمد است. 15 سال پیش یک ساز سه تاری را نزد یک نفر از مسئولان هنری بردم. در حالی که تسبیح در دست داشت و این تسبیح به سه تار کشیده می شد و تلق و تلق صدا می داد و باعث آزردگی  من می شد ازمن پرسید شما فقط تار می سازید؟ و من پاسخ دادم که این سه تار است و تار نیست. می خواهم بگویم که میان یک مسئول هنری در کشور چین و یک مسئول هنری و اداری در کشور ما تا این حد فاصله است.
*آیا حرف و صحبتی باقی مانده که نگفته باشید؟
حرف پایانی من در باره گسترش ارتباط هنرمندان کشورمان با سایر کشورهاست.  خوبی ارتباط با هنرمندان سایر کشورها این است که تعامل با آن ها به ارتقای سطح کیفی کار ما کمک می کند. 3 سال پیش با یک سازنده عود که عرب و از کشور عربستان  بود ملاقات داشتم . عودی را که ساخته بودم به او نشان دادم. این عود به واسطه تغییراتی که در آن انجام گرفته یونیک است یعنی صدای آن مخصوص ایران است. آن مرد عرب از صدای این عود خوشش آمد و با دیدن آن خوشحال شد ولی در عین حال توصیه هایی هم در مورد برخی قسمت های این ساز کرد و ازما خواست که ایرادات را برطرف کنیم و به این وسیله آن ارتباط باعث شد ما نقائص کارمان را بدانیم و آن ها را برطرف کنیم.الان نسبت به گذشته ارتباط خیلی بیشتر شده است و از این جهت خوب است. با این وجود ما به خاطر همین مدتی که با دنیا ارتباط نداشته ایم در برآورده کردن سفارش خارجی ها دچار دردسر می شویم و ناچاریم الگوها و قالب هایی را که می خواهیم و در دسترس نداریم بسازیم و در مقابل خارجی ها آبروداری کنیم که به همین علت فشار زیادی را تحمل می کنیم. مجموعه همین فشارها و نبود امکانات و دشواری تعامل و داد و ستد با خارجی ها و به خصوص عرب ها، مدتی است که مرا علی رغم میل باطنی ام و علی رغم عشقی که به کشورم دارم، به فکر مهاجرت به یکی  از کشورهایی که فرهنگ نزدیکی به ایران دارد انداخته است از سوی دیگر من عاشق کارم هستم و می خواهم به این کار تا رسیدن به اوج و قله ادامه بدهم بنابر این شاید ناچار به مهاجرت شوم.
منبع: مجله هفت دانگ


نام:
ایمیل:
* نظر: