معمولا اینگونه است که مردم می خواهند بدانند یک فرد مشهور در کجا به دنیا آمده، چگونه زیسته و حاصل و دستاورد زندگی او چه بوده است. از همینجاست که نطفه سفر و دیدار از زادگاه و زیستگاه و آرامگاه افراد مشهور بسته می شود و زمینه یک مسافرت و گردش فرهنگی فراهم می آید. بدیهی است که گردشگر و مسافر نیز به نوبه خود ملزم به پرداخت هزینه سفر است و از همینجاست که اقتصاد گردشگری شکل می گیرد. به علاوه نشر کتاب، ساخت فیلم، اجرای تئاتر، نقاشی، ساخت مجسمه ، برپایی موزه، برگزاری همایش و سخنرانی و بسیاری فعالیت های دیگر فرهنگی همگی مستلزم صرف هزینه و گردش مالی است و از این رهگذار به طور مستقیم و غیر مستقیم اشتغالزایی صورت می گیرد و افراد زیادی تنها به واسطه یک شخصیت مشهور مشغول به کار می شوند. از این رو مشاهیر و نام آوران یک جامعه سرمایه های ملی و معنوی آن جامعه محسوب می شوند و می توانند محور اقتصاد فرهنگی یک جامعه باشند. شاعران، سیاستمداران، مجسمه سازان، نویسندگان، بازیگران و بسیاری هنرمندان دیگر می توانند در زمره مشاهیر و سرمایه های ملی قرار بگیرند و محور جذب گردشگر و سایر فعالیت های علمی، هنری و فرهنگی باشند و فعالیت در اطراف آن ها به ایجاد شغل و تولید ثروت بینجامد. در این میان بی تردید فردوسی طوسی به مثابه ستاره ای درخشان و فناناپذیر جلوه گری می کند و نام و یاد او و نیز اثر جاویدان و فاخر شاهنامه می تواند به تولید ثروت ملی و اقتصاد گردشگری کمک شایان بنماید. امید است در روزی که به نام فردوسی نامگذاری شده است، به غیر از تکریم معنوی، شاهد جهت گیری اقتصادی هم در این مورد باشیم و مقامات و دستگاه های ذیربط در این موارد حرفی برای گفتن و طرحی برای ارائه داشته باشند.
روزی برای فردوسی
امروز - بیست و پنجم اردیبهشت - را روز فردوسی طوسی، سراینده بلند آوازه پارسی و یکی از بزرگترین سرایندگان جهان نامگذاری کرده اند. حکیم ابوالقاسم فردوسی بیش از هزار سال پیش در قریه باژ استان خراسان به دنیا آمد و سی و پنج سال بعد از آن سرایش اثر ماندگار و فناناپذیر شاهنامه را آغاز کرد.
خاستگاه فردوسی
به نقل از ویکی پدیا، پژوهشگران سرودن شاهنامه را برپایهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری میدانند. فردوسی شاهنامه را در ۳۸۴ ه. ق، سه سال پیش از برتختنشستن محمود، بهپایان برد و در ۲۵ اسفند ۴۰۰ ه.ق، تحریر دوم را به انجام رساند. او آغاز زندگی را در روزگار سامانیان و همزمان با جنبش استقلالخواهی و هویتطلبی در میان ایرانیان سپری کرد. شاهان سامانی با پشتیبانی از زبان فارسی، عصری درخشان را برای پرورش زبان و اندیشهٔ ایرانی آماده ساختند و فردوسی در هنر سخنوری آشکارا وامدار گذشتگان خویش و همهٔ آنانی است که در سدههای سوم و چهارم هجری، زبان فارسی را به اوج رساندند و او با بهرهگیری از آن سرمایه، توانست مطالب خود را چنین درخشان بپردازد. در «پیشگفتار بایسنقری» نام فردوسی با «حکیم» همراه است، که از دید برخی اشاره به حکمت خسروانی دارد. فردوسی در شاهنامه، فرهنگ ایران پیش از اسلام را با فرهنگ ایران پس از اسلام پیوند دادهاست. از شاهنامه برمیآید که فردوسی از آیینهای ایران باستان مانند زروانی، مهرپرستی و مزدیسنا اثر پذیرفته، هرچند برخی پژوهشگران سرچشمهٔ این اثرپذیریها را منابع کار فردوسی میدانند، که او به آنها بسیار وفادار بودهاست. همچنین، وی بهسبب خاستگاه دهقانی، با فرهنگ و آیینهای باستانی ایران آشنایی داشت و پس از آن نیز بر دامنهٔ این آگاهیها افزود، بهگونهایکه این دانستهها، جهانبینی شعری او را بنیان ریخت. آنچه که فردوسی به آن میپرداخت، جدای از جنبهٔ شعری، دانشورانه نیز بود؛ او افسانه ننوشت.
خردورزی، اساس سرایش شاهنامه
فردوسی زاییدهٔ روزگار خردورزی دوران سامانیان است. در این دوران، زمینه برای اوج این خردورزی و دانشمداری در شاهنامهٔ فردوسی آماده شد. فردوسی خرد را سرچشمه و سرمایهٔ تمام خوبیها میداند. او بر این باور است که آدمی با خرد، نیک و بد را از یکدیگر بازمیشناسد و از این راه به نیکبختی این جهان و رستگاری آن جهان میرسد. فردوسی با ریزبینی، منابع خود — که بیشترینِ آنها شاهنامهٔ ابومنصوری بود — را بررسی میکرد. او افزون بر دانشهای روزگار و خواندههای بسیار، مردی ژرفنگر، آزاداندیش، تیزبین و نکتهسنج در رویدادهای گذشته و حال بود. فردوسی در شمار آن شاعران نهچندان پرشمار در زبان پارسی است که نجابت گفتار و پاکی سخن او آلوده نشده و حتی واژهای که زننده و ناسزا باشد، از او سر نزدهاست. او توانست از میان انبوه دانستههایی که در دسترس داشت، مطالبی را گزیده و گردآوری کند که در یاد ایرانیان، ترکان و هندیان زنده بماند.