مينا ابراهيميبسابي
جامعهشناس
کلماتي نظير افسردگي، دلمردگي، بيهدفي، بيحوصلگي، خستگي، نااميدي، را بارها شنيدهايم. اما هنگاميکه به نااميدي برسيم وضعيت و شرايطي که کنترلي بر محيط زندگي و ناتواني در تأمين نيازها را داريم تجربه خواهيم کرد و اين امر فشار رواني و تأثيرات سويي بر کيفيت زندگي خواهد داشت. در بسياري مواقع جامعه ايران را نااميد و مأيوس ميدانند و اينکه اين موضوع تا چه اندازه واقعيت دارد بين کارشناسان اختلافنظر است اما بايد گفت که در حال حاضر ميتوان عواملي که تشديدکننده نااميدي در ايران است را مدرنيته شدن و وجود فضاهاي مجازي و رسانهها که با پخش اخبار و اطلاعات کاذب و تحليلهاي نادرست و گاه با انعکاس و بزرگنمايي بيشازحد برخي از حوادث تلخ و ناگوار اذهان افراد را مشوش و نااميدي را در فضاي عموميجامعه مضاعف مينمايند. تا جايي که در اين کار موفقيت لازم را به دست آوردهاند. همچنين وجود يک سري واقعيات و معضلات خصوصاً اقتصادي در سطح جامعه و برخي از مسئوليني که هميشه در ارائه اطلاعات به مردم با نااميدي صحبت مينمايند و نيز بيتدبيري و ناکارآمدي عاملان سياسي در عرصههاي مختلف نقش اساسي، مؤثر، و وسيعي را داراست.
چالشها، سختيها و آسيبهاي اجتماعي در تماميحوزهها خصوصاً در محيط زندگي کلانشهرها نظير تورم، بيکاري، فقر، اعتياد، طلاق، عدم اعتماد، آلودگي، بحرانهاي مالي، آينده ايي نامشخص براي جوانان، عدمحمايتهاي اجتماعي، تبعيض و نابرابري در حوزههاي اقتصادي، اجتماعي، حجم بالاي کار، عدم تفريحات سالم، نداشتن درامد کافي براي حداقل زندگي، رکود اقتصادي، بحران تا مين آب، نبود فرصتهاي شغلي مناسب، ارزشي شدن بيشازحد پول و ماديات و ....... هرکدام بهنوعي شور، نشاط اجتماعي را کاهش داده و نااميدي و ياس را در جامعه افزايش داده است. علل بسياري از اين امور را ميتوان سوء مديريت در مسائل اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و عدم برنامهريزي و تفکر و تأمل با توجه به شرايط اجتماعي در سالهاي گذشته براي حل مشکلات و ايجاد اميدواري و شادي مردم از سوي مسئولين ذيربط دانست. ازآنجاييکه درک آدميان از اميد و نااميدي يکسان است و هردو بر کيفيت زندگي تأثير دارد و اميدواري فرايندهاي مثبت ازجمله لذت، آرامش، فعاليت و کار، تلاش، انگيزه، پويايي، خلاقيت، نوآوري، مشارکت، مسئوليتپذيري، اعتماد، پيشرفت و توسعه اقتصادي، امنيت، رضايتمندي، آيندهاي روشن و بهتر، مثبت انديشي، توانمندي بيشتر، شادي و نشاط را به ارمغان ميآورد. براي گسترش اميد و نشاط اجتماعي ابتدا بايد مسئولين خواهان تغييرات مؤثر و اساسي باشند و با استفاده از امکانات و اختيارات و تمام توان خود سياستگذاري و دگرگونيهاي لازم را جهت فقرزدايي و کاهش حجم چالشها و دغدغههاي اقتصادي و معيشتي مردم و رفع تبعيض و نابرابري در زمينههاي گوناگون به عملآورند. بدينوسيله رفاه اجتماعي در جامعه افزايش يابد. محيطهاي اجتماعي و رسانههاي تأثيرگذار نظير آموزشوپرورش، آموزش عالي، و راديو و تلويزيون با اجراي برنامهها، سريالها، نمايشنامهها، پخش اخبار و اطلاعات اميدوارانه و برنامههاي شاد و مفرح موجبات افزايش نشاط اجتماعي و اميد به زندگي را براي مردم فراهم نمايند.