کورش شرفشاهي
k.sharafshahi@gmail.com
آنچه اقتصاد را ويران ميکند، آشفتگي است. اينکه توليدکنندگان و مصرف کنندگان ندانند فردا بايد منتظر چه باشند و قيمتها چه وضعيتي خواهد داشت، اصليترين چالش است. توليدکننده بايد بداند مواد اوليهاي که ميخرد و پس از انجام مراحل توليد، تبديل به محصول نهايي ميکند، در آينده چه وضعيتي خواهد داشت. آيا فردا قيمت اين کالا گران خواهد شد يا کاهش خواهد يافت؟ اما ثبات در برابر آشفتگي ميتواند راهگشا باشد. متاسفانه آنچه اقتصاد کشورمان از داشتن آن محروم است و در آرزوي آن لحظه شماري ميکند، داشتن ثبات است. تصور اينکه در مدت چند ماه قيمت دلار از 3500 تومان به 20 هزار تومان برسد، براي هر اقتصادي وحشتناک است اما هنگاميکه شاهد کاهش ارزش پول ملي هستيم و تبعات آن متوجه اقتصاد و همه اقشار جامعه ميشود، بايد تاسف خورد. تاسف آورتر اينکه گراني قيمت ارز باعث افزايش قيمت تماميکالاها شده و آنها را به اوج رسانده اما اين گراني در اوج تثبيت شده و اکنون که قيمت ارز پايين آمده و ديگر بهانهاي براي گران فروشي نيست، گويا کالاها و محصولات تمايلي به ارزان شدن ندارند. به عبارت بهتر گراني براي بسياري از توليدکنندگان و فروشندگان امري عادي شده است. البته که تاوان اين آشفتگي را مصرف کنندگان ميدهند. اينکه هيچ ثباتي وجود ندارد و هر کس هر کاري که دلش ميخواهد انجام ميدهد، جاي تعجب و سوال دارد. هنگاميکه کالاها روند گراني را طي ميکرد، به بهانه بحران ارزي نظارت کم رنگ شده بود و اکنون که به سمت کنترل نسبي ارز گام بر ميداريم ، چرا بر نظارت افزوده نميشود؟ چرا شاهد برخوردهاي سازمان حمايت از مصرف کننده نيستيم؟ چرا مدتهاست شاهد پلمب مغازهها و نصب بنرهاي سازمان تعزيرات حکومتي بر سردر بنگاههاي اقتصادي متخلف نيستيم؟ همه اينها بيانگر آشفتگي است و بدتر اينکه ازنگاه مصرف کنندگان هيچ برخوردي صورت نميگيرد.